۸ مهر ۱۳۸۸
۷ مهر ۱۳۸۸
مصاحبه با فرزندان شهید همت و شهید باکری
http://www.etemaad.ir/Released/88-07-06/175.htm
دختر شهید همت
برادر من پسر کوچک شهيد همت را آنقدر با باتوم زدند که انگار چه جرمي مرتکب شده است. سه بار اقدام به بازداشت او مي کنند که دو بار مردم او را نجات دادند و بار سوم يکي از ماموران نيروي انتظامي او را نجات مي دهد و به پهلوي مادرم همسر شهيد همت چنان با باتوم ضربه وارد کردند که ما تا نيمه شب در بيمارستان بوديم تا کليه اش خونريزي نکند. به يکي از دوستان هياتي مي گفتم هميشه به هيات مي رويم، روضه پهلوي شکسته حضرت فاطمه را گوش مي کنيم اکنون به پهلوي مادر خودمان اين گونه ضربه وارد مي کنند. البته تهديدات ديگري نيز صورت گرفت اما هنوز به صورت جدي همانند پسر شهيد بهشتي به سراغ ما نيامده اند
*
دختر شهید باکری
آن موقع که پدرم زنده بود، از او خواسته بودند جلوي تلويزيون توبه نامه قرائت کند. نامه يي که مادر من پيش از انتخابات نوشت در مورد همين مساله بود. پدر من را همين رفقاي آقاي احمدي نژاد و آقاي محصولي از سپاه تصفيه کردند و از او خواسته بودند توبه نامه بخواند. در واقع آنها بودند که پدرم را از سپاه بيرون کردند. چه شد که اين آقايان، امروز مدافع شهدا شده اند؟ چگونه است کسي که با پدر من که بعدها شهيد شد، اين گونه رفتار کرد، امروز پست و مقام بالايي مي گيرد؟
دختر شهید همت
برادر من پسر کوچک شهيد همت را آنقدر با باتوم زدند که انگار چه جرمي مرتکب شده است. سه بار اقدام به بازداشت او مي کنند که دو بار مردم او را نجات دادند و بار سوم يکي از ماموران نيروي انتظامي او را نجات مي دهد و به پهلوي مادرم همسر شهيد همت چنان با باتوم ضربه وارد کردند که ما تا نيمه شب در بيمارستان بوديم تا کليه اش خونريزي نکند. به يکي از دوستان هياتي مي گفتم هميشه به هيات مي رويم، روضه پهلوي شکسته حضرت فاطمه را گوش مي کنيم اکنون به پهلوي مادر خودمان اين گونه ضربه وارد مي کنند. البته تهديدات ديگري نيز صورت گرفت اما هنوز به صورت جدي همانند پسر شهيد بهشتي به سراغ ما نيامده اند
*
دختر شهید باکری
آن موقع که پدرم زنده بود، از او خواسته بودند جلوي تلويزيون توبه نامه قرائت کند. نامه يي که مادر من پيش از انتخابات نوشت در مورد همين مساله بود. پدر من را همين رفقاي آقاي احمدي نژاد و آقاي محصولي از سپاه تصفيه کردند و از او خواسته بودند توبه نامه بخواند. در واقع آنها بودند که پدرم را از سپاه بيرون کردند. چه شد که اين آقايان، امروز مدافع شهدا شده اند؟ چگونه است کسي که با پدر من که بعدها شهيد شد، اين گونه رفتار کرد، امروز پست و مقام بالايي مي گيرد؟
۶ مهر ۱۳۸۸
فیلم تظاهرات دانشجویان در بازگشایی دانشگاه
فیلم تظاهرات دانشجویان
http://www.youtube.com/watch?v=uJs5Z7nEhb0
http://www.youtube.com/watch?v=uJs5Z7nEhb0
اخبار دانشگاهها - اعتراض دانشجویان دانشکاه تهران به حضور حداد عادل در دانشگاه
http://www.mowjcamp.com/article/id/38410
در دومین روز از آغاز به کار آموزشی دانشگاه در سال جدید دهها تن از دانشجویان دانشگاه تهران در اعتراض به حضور حداد عادل جلوی دفتر گروه فلسفه جمع شدند و منتظر شدند تا او از گروه خارج شود تا با سر دادن شعار اعتراض خود را نسبت به او ابراز کنند. اما با طولانی شدن زمان حضور او در گروه، دانشجویان شروع به سر دادن شعار کردند. شعارهایی از قبیل: «حداد حیا کن، فلسفه رو رها کن»، «حداد عادل، حامی قاتل»، «آروم باش، آروم باش، دانشجوییم نه اوباش»، «هر کی که بی سواده، با احمدی نژاده»"
به گزارش موج سبز آزادی، یکشنبه، 5 مهرماه، حداد عادل به همراه محافظین شخصی خود در حوالی ساعت 5 بعد از ظهر وارد دانشکده ادبیات دانشگاه تهران شد. حداد عادل که عضو هیئت علمی گروه فلسفه (از گروه های آموزشی دانشکده ادبیات) می باشد، بعضاً در آخر وقت کاری دانشکده به همراه محافظین خود در گروه فلسفه حاظر میشود.
در دومین روز از آغاز به کار آموزشی دانشگاه در سال جدید دهها تن از دانشجویان دانشگاه تهران در اعتراض به حضور حداد عادل جلوی دفتر گروه فلسفه جمع شدند و منتظر شدند تا او از گروه خارج شود تا با سر دادن شعار اعتراض خود را نسبت به او ابراز کنند. اما با طولانی شدن زمان حضور او در گروه، دانشجویان شروع به سر دادن شعار کردند. شعارهایی از قبیل: «حداد حیا کن، فلسفه رو رها کن»، «حداد عادل، حامی قاتل»، «آروم باش، آروم باش، دانشجوییم نه اوباش»، «هر کی که بی سواده، با احمدی نژاده» و ...
در ادامه نیروهای حراست دانشگاه در حصنه حضور پیدا کردند و مسئولانی از دانشکده نیز سعی در آرام کردن دانشجویان داشتند که دانشجویان نپذیرفتند. در پایان حداد عادل در احاطه ی نیروهای حفاظتی و حراستی از گروه خارج شد و در حالی که برای دانشجویان دست تکان میداد به سرعت از دانشکده خارج شد. دانشجویان که عده ای از آنها نماد سبز هم به همراه داشتند، با سر دادن شعار «یا حسین، میرحسین» او را بدرقه کردند.
گفتنی است اگرچه اعتراض عمده دانشجویان به مواضع کودتایی اخیر حداد عادل بود، اما مدتهاست که از حضور عملاً بی اثر و کمرنگ او در گروه فلسفه ناراضی هستند. ضمن اینکه فعالیت های فلسفی او، که یکی از بازوهای سلطه علمی حکومت در دانشگاهها محسوب میشود، بارها قلیل تر از آن است که بتوان او را در سمت استادی فلسفه هیچ دانشگاهی قرار داد، چه برسد به استادی گروه فلسفه دانشگاه تهران که معتبرترین مرجع آموزش فلسفه در ایران است.
در دومین روز از آغاز به کار آموزشی دانشگاه در سال جدید دهها تن از دانشجویان دانشگاه تهران در اعتراض به حضور حداد عادل جلوی دفتر گروه فلسفه جمع شدند و منتظر شدند تا او از گروه خارج شود تا با سر دادن شعار اعتراض خود را نسبت به او ابراز کنند. اما با طولانی شدن زمان حضور او در گروه، دانشجویان شروع به سر دادن شعار کردند. شعارهایی از قبیل: «حداد حیا کن، فلسفه رو رها کن»، «حداد عادل، حامی قاتل»، «آروم باش، آروم باش، دانشجوییم نه اوباش»، «هر کی که بی سواده، با احمدی نژاده»"
به گزارش موج سبز آزادی، یکشنبه، 5 مهرماه، حداد عادل به همراه محافظین شخصی خود در حوالی ساعت 5 بعد از ظهر وارد دانشکده ادبیات دانشگاه تهران شد. حداد عادل که عضو هیئت علمی گروه فلسفه (از گروه های آموزشی دانشکده ادبیات) می باشد، بعضاً در آخر وقت کاری دانشکده به همراه محافظین خود در گروه فلسفه حاظر میشود.
در دومین روز از آغاز به کار آموزشی دانشگاه در سال جدید دهها تن از دانشجویان دانشگاه تهران در اعتراض به حضور حداد عادل جلوی دفتر گروه فلسفه جمع شدند و منتظر شدند تا او از گروه خارج شود تا با سر دادن شعار اعتراض خود را نسبت به او ابراز کنند. اما با طولانی شدن زمان حضور او در گروه، دانشجویان شروع به سر دادن شعار کردند. شعارهایی از قبیل: «حداد حیا کن، فلسفه رو رها کن»، «حداد عادل، حامی قاتل»، «آروم باش، آروم باش، دانشجوییم نه اوباش»، «هر کی که بی سواده، با احمدی نژاده» و ...
در ادامه نیروهای حراست دانشگاه در حصنه حضور پیدا کردند و مسئولانی از دانشکده نیز سعی در آرام کردن دانشجویان داشتند که دانشجویان نپذیرفتند. در پایان حداد عادل در احاطه ی نیروهای حفاظتی و حراستی از گروه خارج شد و در حالی که برای دانشجویان دست تکان میداد به سرعت از دانشکده خارج شد. دانشجویان که عده ای از آنها نماد سبز هم به همراه داشتند، با سر دادن شعار «یا حسین، میرحسین» او را بدرقه کردند.
گفتنی است اگرچه اعتراض عمده دانشجویان به مواضع کودتایی اخیر حداد عادل بود، اما مدتهاست که از حضور عملاً بی اثر و کمرنگ او در گروه فلسفه ناراضی هستند. ضمن اینکه فعالیت های فلسفی او، که یکی از بازوهای سلطه علمی حکومت در دانشگاهها محسوب میشود، بارها قلیل تر از آن است که بتوان او را در سمت استادی فلسفه هیچ دانشگاهی قرار داد، چه برسد به استادی گروه فلسفه دانشگاه تهران که معتبرترین مرجع آموزش فلسفه در ایران است.
بیانیه جدید رئیس جمهور موسوی
http://www.rouydadnews.info/pages/357.php
بسم الله الرحمن الرحیم
راهپیمایی روز قدس امسال در روند حوادث چند ماه گذشته بدون تردید یک نقطه عطف محسوب میشود. نتایجی بسیار مبارک از آنچه در این مناسبت اتفاق افتاد انتظار میرود که مختص به یک سلیقه و یک گرایش نیست، بلکه فضلی عام و دستاوردی برای تمام کسانی است که در این سرزمین ریشه دارند، حتی اگر برخی از آنها به خاطر پیشداوریهای نادرست اینک و امروز نتوانند این نعمت و رحمت را لمس کنند.
این برکت، میوه دوراندیشیهای امام بود. او بارها به ما میگفت بنیانهای درست را چنان بگذارید که پس از شما اگر خواستند هم نتوانند آنها را خراب کنند. شاید ما نتوانسته باشیم حق این رهنمود را به درستی ادا کنیم، ولی او خود در سیرهاش اینگونه عمل میکرد؛ تمامی ستونهای جمهوری اسلامی را بر پایههایی از اعتماد مردم برافراشت و علاوه بر آن در هر سال چندین سنت و میعاد برای حضور عملی آنان در صحنه قرار داد، تا كسی قادر نباشد این شالوده را دیگرگون كند.
روز قدس از جمله این میعادهاست. با چنین سنتی نمیتوان مردم را از صحنه دور کرد. با چنین دعوتی نمیتوان بدون تامین و ترویج عدل در داخل به وقوع ستم در دور دست معترض بود. آن گاه او این مناسبت را نه فقط مختص به فلسطین، که روز مستضعفین و اسلام نامید تا کمترین شائبهای باقی نگذارد. اینک ارزش اهتمام آن پدر دلسوز برای پر کردن مستمر صحنه از حضورهای میلیونی مردم معلوم میشود.
سی سال پیش از این امام ما از مسلمانان جهان خواست با حفظ تعدد و تفاوتهایشان بر روی درد مشترکی که تمامی آنان را میآزرد همصدا شوند. چقدر این پیام با سخن امروز ما نزدیک است؛ اسلام نگفته است برای آن که وحدت پیدا کنیم باید مثل هم بیندیشیم. آن وحدتی که ما بدان دعوت شدهایم در عین قبول تفاوتهاست و قدس روزی است كه مسلمانان باید با تحمل تنوع در دیدگاههای خود درمان دردهای مشتركشان را دنبال کنند. از این روست که اگر این مناسبت به یک پسند سیاسی تعلق یابد سال به سال شکوه خود را از دست میدهد؛ آثاری که برایش آرزو شده است باقی نمیگذارد و دیگر نمیتواند روز اسلام و روز مستضعفان باشد.
آرمان این روز آن است که رنگهای گوناگون را آمیخته با یکدیگر به صحنه بیاورد. روز قدس امسال ما این گونه نبود، اما برای چنین چیزی بود. اتفاقا اینجانب آخرین جمعه از رمضان امسال را در میان کسانی حاضر شدم که جمعی از آنان با مشتهای گره کرده به پیشوازم آمده بودند و برایم آرزوی مرگ داشتند.
در مسیر پرهیاهویی که بایکدیگر همراه شده بودیم سیمایشان را مرور میکردم و میدیدم که آن چهرهها را دوست دارم. و می دیدم پیروزی ما آن چیزی نیست که در آن کسی شکست بخورد. همه باید با هم کامیاب شویم، اگرچه برخی مژده این کامیابی را دیرتر درک کنند.
از قضا آنها که از رخدادهای قدس امسال احساس شکست میکردند بیشترین بهره را از آن بردند. آنها به واضحترین شکل دریافتند که سه ماه خشونت بیسابقه کمترین اثری در حضور مردم به جای نگذاشته ، بلکه آن را فراگیرتر کرده است. اگر فرصت روز قدس نبود چه بسا تا چند ماه دیگر که میقات بهمن فرا برسد، آنان بینتیجه و پرخطا بودن سیاستهای خود را ملاقات نمیکردند و زمانی با هزینههای سنگین عملکرد خود روبرو میشدند که برای چاره کردن بسیار دیر بود.
خشونت چاره ساز نیست. ادخلوا فی السلم کافه؛ همگی در مسالمت وارد شوید.
خشم مرکبی است که سوار خود را به زمین میزند. درمقابل رفتارهای زشت امنیتی و تحریکهای مدوام تبلیغاتی مردم حق دارند عصبانی شوند، اگرچه این حقانیت تغییری در تبعات خشم آنان ایجاد نمیکند. ما به اندازهای که از خود صبر و خرد نشان بدهیم از کوششهایمان نتیجه میگیریم و اگر به سوی تندرویهای بیدلیل بلغزیم چه بسا که حاصل یک هفته و یک ماه تلاش را در یک روز و یک صحنه جا بگذاریم. مردم ما از آن رو خود را شایسته رفتارهایی مناسبتر از سوی حاکمان میبینند که هوشیار و خردمندند، و خردمند کسی است که نه فقط میان خوب و بد، بلکه میان خوب و خوبتر و بد و بدتر تمیز بدهد.
خوبتر از نتایجی که در روز قدس به دست آوردیم هنوز وجود دارد، کما این که بدتر از وضعیتی که از آن رنج میبریم و بدان اعتراض میکنیم نیز هست. در پیشرو و در شرایط تاریخی ما تصویر روشنی از نتایج رفتارهای ساختارشکنانه نیست.
همانگونه كه در نامه فرستاده شده برای تمامی مراجع تقلید به عرض رسید افغانستان و عراق دو عبرت بزرگ در دو سوی سرزمین ما هستند که هرگز نباید آنها را از نظر دور کنیم. البته این عبرتها ما را از استیفای حقوقمان منصرف نمیکنند، زیرا ما آن صبوری و دانایی را داریم که بدون پرداختن چنین هزینههای سنگینی سرنوشت خود را بهبود ببخشیم.
آن چیزی که میتواند این هدف بزرگ را محقق کند پایبندی به شعارهای زرینی است که انتخاب کردهایم. هیچ كلمهای که دوستی و برادری میان مردم را تحت تاثیر قرار دهد به بازسازی هویت و وحدت ملی ما نمیانجامد. ما اسلام رحمانی را درمان دردهای خود میدانیم و آن چیزی را که اینک به نام دین از سوی بخشی از حاکمیت معرفی میشود پوستینی وارونه میبینیم.
ما خواستار اجرای بدون تنازل قانون اساسی و بازگشت جمهوری اسلامی به اصالت اخلاقی نخستینش هستیم. ما جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد را میخواهیم، و آنانی را ساختارشکن و هرج ومرج طلب میشناسیم که با بهانه و بیبهانه از موازین اسلامی عدول میکنند و بنا بر امیال شخصی به تعطیل اصول قانون اساسی دست میزنند.
فضای سیاسی امروز كشور آن چیزی نیست كه سی سال پیش از این ایرانیان آرزویش را داشتند. مردم اینك از خود میپرسند چه چیز ما را از رسیدن به آرمانهایمان بازداشت و به شرایط فعلی رساند. این سوالی اساسی است كه جا دارد درباره كوششهای امروز و فردای ما نیز پرسیده شود. ما چه باید بكنیم تا سی سال بعد از نو با همین پرسش روبرو نشویم؟
ما تنها در صورتی به این اطمینان میرسیم که دستاوردهای سیاسی - اجتماعی خود را به زندگیهای روزمرهمان متکی کنیم. در طول یك قرن گذشته مردم ما از این قبیل دستاوردها کم نداشتهاند، اما همه آنها متکی به مبارزه بوده است؛ تا فضای جهاد و تلاش وجود داشت این دستاوردها زنده بود و همین كه مردم خسته میشدند یا تصور میكردند باید به خانههایشان بازگردند محصول از میان میرفت. مبارزه امری مقدس است، اما دائمی نیست. آنچه دائمی است زندگی است.
این درسی است كه ما از رزمندگان خود در هشت سال دفاع مقدس آموختیم. در آن سالها دو گروه در جبهههای جنگ حاضر میشدند؛ گروه نخست ایام جنگ را مبارزه كردند و سپس به نظرشان رسید وقت زندگی كردن رسیده است؛ وقت آن كه پول روی پول بگذارند و برج روی برج بسازند. و گروه دوم كه برای معنویتی سرشارتر به جبهه میرفتند. آنها برای ایثار کردن عازم جبهه نمیشدند؛ میرفتند تا از فضای نورانی آنجا بهرهمند شوند.
شاید برای کسانی که آن فضا را تجربه نکردهاند هضم این کلمات آسان نباشد، اما واقعیت دارد. نه آن که ایثار نمیکردند؛ نامدارترین قهرمانان ما آنان بودند. اما درمقابل آن گوهرهایی که به دست میآوردند باور نداشتند که دارند از خودگذشتگی میکنند. آنها سالهای جنگ را زندگی کردند و پس از آن مبارزهشان شروع شد؛ مبارزهای آرام برای پاسداری از حیاتی، یا لااقل خاطره حیاتی که چشیده بودند. اگر آنها نبودند ما نمیتوانستیم هشت سال با دستان خالی بایستیم.
در زمان انتخابات وقتی گروهی از آنان مرا مفتخر کردند و کمیته ایثارگران را به عنوان یکی از فعالترین بخشهای ستاد اینجانب شکل دادند احساس سربلندی میکردم و چون میگفتند به امید تجدید نورانیت ایام امام گردهم جمع شدهاند بار خود را به مراتب سنگینتر میدیدم. بعید میدانم کسی در میان ملت ما باشد که به آنان مباهات نکند. آنها درست در نقطه مشترک سبزی قرار دارند که همه ما را به یکدیگر پیوند داده است.
به تاسی از آنان ما نیز باید راه سبز امید را زندگی کنیم؛ در این صورت همان معجزهای که آنان آفریدند در انتظار ما نیز هست. اهمیت روز قدس امسال در این بود که نشان داد حیات جدیدی که مردم انتخاب کردهاند امری گذرا و موقتی نیست. اگر همه در خانههایمان نشسته بودیم و در عین حال این پیام با همین صراحت ابلاغ شده بود دستاورد ما هیچ کمتر نبود.
راه سبز را زندگی کردن یعنی هر روز و همزمان که در خانههایمان و سرکارمان و در کوچه و خیابان و بر سر معیشتهای روزمره خود هستیم این پیام با غیرقابل انکارترین ندا تکرار شود، آن گونه که مسلمان بودن و ایرانی بودن و این زمانی بودن ما تکرار میشود.
وقتی که سخن از تقویت شبکههای اجتماعی و یا زندگی کردن راه سبز میشود بلافاصله میپرسند چگونه؟ همانگونه که هستید. سخن از آن نیست شبکههای اجتماعی که وجود ندارند را شکل دهیم و قدرتمند کنیم؛ سخن از آن است كه قدرت مردم در شبکههای اجتماعی است که به صورت طبیعی و به هدایتی فطری درمیانشان شکل گرفته است. باید اهمیت آنها را درک کنیم.
روز قدس امسال نشان داد این شبکه همچون نوزادی که به راه افتاده باشد با سرعتی باورنکردنی در حال رشد است؛ به زودی سخن گفتن را هم آغاز میکند و به زودی بالغ میشود و همگان را به تحسین و احترام نسبت به خود وا میدارد. آن وظیفهای كه بر عهده ما قرار دارد آن است كه با تكثیر اندیشههایی كه در حوالی آن شكل میگیرد و با تذكر دائمی اهمیت این پدیده مبارك از آن پرستاری کنیم.
به همین ترتیب اگر گفته میشود راه سبز را باید زندگی کرد سخنی پیچیده و تازهای و دعوت به امری ناشناخته نیست. بلکه توجه دادن به همان چیزی است که دارید تجربه میکنید، و این که حرکت امروز مردم ما به خلاف عهدهای پیشین، آغاز نوعی از زندگی است. در همصداییها و پیوندها و چشمپوشیها و یکرنگیها و هوشمندیها و سرزندگیهایی که ادامه این مسیر مستلزم آن است حظی وجود دارد که زندگی را سرشارتر میکند.
علاوه بر آن در دانایی ملت ما قدرتی هست که او را از تحمل بسیاری رنجها بینیاز میکند. مردم ما برای استیفای حقوق خود از پرداختن هزینه مضایقه ندارند، زیرا بهشت را به بها دهند و نه به بهانه. اما در عین حال اگر برای نتایجی که از حرکات اجتماعی خود به دست میآوریم دوام میخواهیم باید شجاعت و فراست را به هم بیامیزیم.
اینک بر اثر سیاست خارجی غلط و ماجراجویانه دولتی که مردم ما بدان دچار شدهاند کشور در آستانه بحرانهایی قرار گرفته است که بیشترین خسارت آن را قشرهای محروم خواهند پرداخت. اگر با منطق مبارزه پیش میرفتیم شاید سادهانگارانه تصور میكردیم كه این یک امتیاز برای راه سبز ماست، اما زمانی که میخواهیم مسیر سبز را زندگی کنیم چنین نیست.
اینجا کشور ماست و این زندگانی ماست و این ما هستیم که باید نسبت به چنین مشکلاتی نگران باشیم و حساسیت نشان دهیم. اقتصاددانان با اتکا به آمارهای رسمی منتشر شده از سوی مراجع رسمی همین دولت دهها میلیارد دلار از درآمدهای ارزی کشور را ظرف سالهای گذشته مفقود اعلام میکنند و و مراجعی که باید درمقابل این امر واکنش دهند بیتفاوت نسبت به حجم این ارقام که میتواند چند ارتش را تجهیز کند در گیرودار یارکشیهای سیاسی افتادهاند.
از کدامیک از آنان انتظار داریم به رنجهایی که بر اثر رفتارهایشان بر مردم تحمیل میشود اهمیت بدهند؟ اگر ما نسبت به آنچه زندگی در این خاک و بوم را مختل میکند حساسیت نشان ندهیم دیگری نشان نخواهد داد؛ كما اینكه اقتصاددانان ما بیمناك از آن كه سرنوشتی شبیه به معترضین نسبت به وقوع اعمال خلاف اخلاق در زندانها داشته باشند در اعتراض خود كاملا تنها هستند. زمانی مفقود شدن بیست هزار دلار درخزانه كشور برای ساقط كردن یك دولت كافی بود. اما اینك فریادهای اخطار نسبت به گم شدن چنین ارقام گزافی كمترین واكنشی بر نمیانگیزد.
اخیرا گروهی از اساتید ایرانی مقیم خارج در نامهای ضمن تشریح برداشت خود از راه سبز امید هر چیزی که منافع ملت ایران را تامین کند هدف این جنبش معرفی کرده بودند. بر این اساس آنان توصیه میكردند که با سپاسگزاری از حمایت ملتهای دیگر ظرف این چند ماه از آنها بخواهیم در هیچ تحریمی بر علیه ایران شرکت نکنند. اینجانب نظر آنان را پسندیدم و بر آن صحه گذاشتم، زیرا این نه تحریم یک دولت، بلکه تحمیل رنجهای بسیار بر مردمی است که مصیبت دولتمردان مالیخولیازده برایشان کافی است. راه سبز را زندگی کردن به این معناست و ما با اعمال هرگونه تحریمی بر علیه ملت خود مخالفیم.
این یک نمونه است. کسی به کسانی که این خواسته را با ما در میان میگذارند از ضرورت زندگی کردن راه سبز نگفته بود. ما بقی ما نیز از این ضرورت آگاه باشیم یا نباشیم به هدایتی فطری در همین مسیر هستیم، لذا ضرورت ندارد که این شیوه را به یکدیگر تلقین کنیم؛ تنها کافی است از آن آگاه باشیم و پرستاری کنیم.
زندگی ادامه دارد و افراد موقتی هستند. هر جمعی و جماعتی كه سرنوشت خود را به بود و نبودكسان پیوند زدند سرانجام - حداقل با فقدان او - سرخورده شدند. هرگاه مردمی برای به تنی یا افرادی از همراهان عادی خود امتیازات بیدلیل قائل شدند سرانجام تشخیص عقلانی خود را در مقابل خواست آنان واگذار كردند و به جاه طلبان مجال دادند كه در آنان طمع كنند.
مردمی كه میخواهند سرپای خود بایستند و حیاتی كریمانه را تجربه كنند جا دارد كه از نخستین قدمهایی كه به ناكامیشان میانجامد بابیشترین دقتها پیشگیری كنند. تولد اینجانب نه هفتم مهر كه روز آشنایی با شماست. حتی اگر روز هفتم مهر به دنیا آمده بودم نیز جا نداشت حركت شما به كیش شخصیت آلوده شود. امیدوارم این كلمات مرا صمیمانه و از سر نگرانی و نه یک شكسته نفسی بیحقیقت و تعارف گونه تلقی كنید.
برادر شما - میر حسین موسوی
بسم الله الرحمن الرحیم
راهپیمایی روز قدس امسال در روند حوادث چند ماه گذشته بدون تردید یک نقطه عطف محسوب میشود. نتایجی بسیار مبارک از آنچه در این مناسبت اتفاق افتاد انتظار میرود که مختص به یک سلیقه و یک گرایش نیست، بلکه فضلی عام و دستاوردی برای تمام کسانی است که در این سرزمین ریشه دارند، حتی اگر برخی از آنها به خاطر پیشداوریهای نادرست اینک و امروز نتوانند این نعمت و رحمت را لمس کنند.
این برکت، میوه دوراندیشیهای امام بود. او بارها به ما میگفت بنیانهای درست را چنان بگذارید که پس از شما اگر خواستند هم نتوانند آنها را خراب کنند. شاید ما نتوانسته باشیم حق این رهنمود را به درستی ادا کنیم، ولی او خود در سیرهاش اینگونه عمل میکرد؛ تمامی ستونهای جمهوری اسلامی را بر پایههایی از اعتماد مردم برافراشت و علاوه بر آن در هر سال چندین سنت و میعاد برای حضور عملی آنان در صحنه قرار داد، تا كسی قادر نباشد این شالوده را دیگرگون كند.
روز قدس از جمله این میعادهاست. با چنین سنتی نمیتوان مردم را از صحنه دور کرد. با چنین دعوتی نمیتوان بدون تامین و ترویج عدل در داخل به وقوع ستم در دور دست معترض بود. آن گاه او این مناسبت را نه فقط مختص به فلسطین، که روز مستضعفین و اسلام نامید تا کمترین شائبهای باقی نگذارد. اینک ارزش اهتمام آن پدر دلسوز برای پر کردن مستمر صحنه از حضورهای میلیونی مردم معلوم میشود.
سی سال پیش از این امام ما از مسلمانان جهان خواست با حفظ تعدد و تفاوتهایشان بر روی درد مشترکی که تمامی آنان را میآزرد همصدا شوند. چقدر این پیام با سخن امروز ما نزدیک است؛ اسلام نگفته است برای آن که وحدت پیدا کنیم باید مثل هم بیندیشیم. آن وحدتی که ما بدان دعوت شدهایم در عین قبول تفاوتهاست و قدس روزی است كه مسلمانان باید با تحمل تنوع در دیدگاههای خود درمان دردهای مشتركشان را دنبال کنند. از این روست که اگر این مناسبت به یک پسند سیاسی تعلق یابد سال به سال شکوه خود را از دست میدهد؛ آثاری که برایش آرزو شده است باقی نمیگذارد و دیگر نمیتواند روز اسلام و روز مستضعفان باشد.
آرمان این روز آن است که رنگهای گوناگون را آمیخته با یکدیگر به صحنه بیاورد. روز قدس امسال ما این گونه نبود، اما برای چنین چیزی بود. اتفاقا اینجانب آخرین جمعه از رمضان امسال را در میان کسانی حاضر شدم که جمعی از آنان با مشتهای گره کرده به پیشوازم آمده بودند و برایم آرزوی مرگ داشتند.
در مسیر پرهیاهویی که بایکدیگر همراه شده بودیم سیمایشان را مرور میکردم و میدیدم که آن چهرهها را دوست دارم. و می دیدم پیروزی ما آن چیزی نیست که در آن کسی شکست بخورد. همه باید با هم کامیاب شویم، اگرچه برخی مژده این کامیابی را دیرتر درک کنند.
از قضا آنها که از رخدادهای قدس امسال احساس شکست میکردند بیشترین بهره را از آن بردند. آنها به واضحترین شکل دریافتند که سه ماه خشونت بیسابقه کمترین اثری در حضور مردم به جای نگذاشته ، بلکه آن را فراگیرتر کرده است. اگر فرصت روز قدس نبود چه بسا تا چند ماه دیگر که میقات بهمن فرا برسد، آنان بینتیجه و پرخطا بودن سیاستهای خود را ملاقات نمیکردند و زمانی با هزینههای سنگین عملکرد خود روبرو میشدند که برای چاره کردن بسیار دیر بود.
خشونت چاره ساز نیست. ادخلوا فی السلم کافه؛ همگی در مسالمت وارد شوید.
خشم مرکبی است که سوار خود را به زمین میزند. درمقابل رفتارهای زشت امنیتی و تحریکهای مدوام تبلیغاتی مردم حق دارند عصبانی شوند، اگرچه این حقانیت تغییری در تبعات خشم آنان ایجاد نمیکند. ما به اندازهای که از خود صبر و خرد نشان بدهیم از کوششهایمان نتیجه میگیریم و اگر به سوی تندرویهای بیدلیل بلغزیم چه بسا که حاصل یک هفته و یک ماه تلاش را در یک روز و یک صحنه جا بگذاریم. مردم ما از آن رو خود را شایسته رفتارهایی مناسبتر از سوی حاکمان میبینند که هوشیار و خردمندند، و خردمند کسی است که نه فقط میان خوب و بد، بلکه میان خوب و خوبتر و بد و بدتر تمیز بدهد.
خوبتر از نتایجی که در روز قدس به دست آوردیم هنوز وجود دارد، کما این که بدتر از وضعیتی که از آن رنج میبریم و بدان اعتراض میکنیم نیز هست. در پیشرو و در شرایط تاریخی ما تصویر روشنی از نتایج رفتارهای ساختارشکنانه نیست.
همانگونه كه در نامه فرستاده شده برای تمامی مراجع تقلید به عرض رسید افغانستان و عراق دو عبرت بزرگ در دو سوی سرزمین ما هستند که هرگز نباید آنها را از نظر دور کنیم. البته این عبرتها ما را از استیفای حقوقمان منصرف نمیکنند، زیرا ما آن صبوری و دانایی را داریم که بدون پرداختن چنین هزینههای سنگینی سرنوشت خود را بهبود ببخشیم.
آن چیزی که میتواند این هدف بزرگ را محقق کند پایبندی به شعارهای زرینی است که انتخاب کردهایم. هیچ كلمهای که دوستی و برادری میان مردم را تحت تاثیر قرار دهد به بازسازی هویت و وحدت ملی ما نمیانجامد. ما اسلام رحمانی را درمان دردهای خود میدانیم و آن چیزی را که اینک به نام دین از سوی بخشی از حاکمیت معرفی میشود پوستینی وارونه میبینیم.
ما خواستار اجرای بدون تنازل قانون اساسی و بازگشت جمهوری اسلامی به اصالت اخلاقی نخستینش هستیم. ما جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد را میخواهیم، و آنانی را ساختارشکن و هرج ومرج طلب میشناسیم که با بهانه و بیبهانه از موازین اسلامی عدول میکنند و بنا بر امیال شخصی به تعطیل اصول قانون اساسی دست میزنند.
فضای سیاسی امروز كشور آن چیزی نیست كه سی سال پیش از این ایرانیان آرزویش را داشتند. مردم اینك از خود میپرسند چه چیز ما را از رسیدن به آرمانهایمان بازداشت و به شرایط فعلی رساند. این سوالی اساسی است كه جا دارد درباره كوششهای امروز و فردای ما نیز پرسیده شود. ما چه باید بكنیم تا سی سال بعد از نو با همین پرسش روبرو نشویم؟
ما تنها در صورتی به این اطمینان میرسیم که دستاوردهای سیاسی - اجتماعی خود را به زندگیهای روزمرهمان متکی کنیم. در طول یك قرن گذشته مردم ما از این قبیل دستاوردها کم نداشتهاند، اما همه آنها متکی به مبارزه بوده است؛ تا فضای جهاد و تلاش وجود داشت این دستاوردها زنده بود و همین كه مردم خسته میشدند یا تصور میكردند باید به خانههایشان بازگردند محصول از میان میرفت. مبارزه امری مقدس است، اما دائمی نیست. آنچه دائمی است زندگی است.
این درسی است كه ما از رزمندگان خود در هشت سال دفاع مقدس آموختیم. در آن سالها دو گروه در جبهههای جنگ حاضر میشدند؛ گروه نخست ایام جنگ را مبارزه كردند و سپس به نظرشان رسید وقت زندگی كردن رسیده است؛ وقت آن كه پول روی پول بگذارند و برج روی برج بسازند. و گروه دوم كه برای معنویتی سرشارتر به جبهه میرفتند. آنها برای ایثار کردن عازم جبهه نمیشدند؛ میرفتند تا از فضای نورانی آنجا بهرهمند شوند.
شاید برای کسانی که آن فضا را تجربه نکردهاند هضم این کلمات آسان نباشد، اما واقعیت دارد. نه آن که ایثار نمیکردند؛ نامدارترین قهرمانان ما آنان بودند. اما درمقابل آن گوهرهایی که به دست میآوردند باور نداشتند که دارند از خودگذشتگی میکنند. آنها سالهای جنگ را زندگی کردند و پس از آن مبارزهشان شروع شد؛ مبارزهای آرام برای پاسداری از حیاتی، یا لااقل خاطره حیاتی که چشیده بودند. اگر آنها نبودند ما نمیتوانستیم هشت سال با دستان خالی بایستیم.
در زمان انتخابات وقتی گروهی از آنان مرا مفتخر کردند و کمیته ایثارگران را به عنوان یکی از فعالترین بخشهای ستاد اینجانب شکل دادند احساس سربلندی میکردم و چون میگفتند به امید تجدید نورانیت ایام امام گردهم جمع شدهاند بار خود را به مراتب سنگینتر میدیدم. بعید میدانم کسی در میان ملت ما باشد که به آنان مباهات نکند. آنها درست در نقطه مشترک سبزی قرار دارند که همه ما را به یکدیگر پیوند داده است.
به تاسی از آنان ما نیز باید راه سبز امید را زندگی کنیم؛ در این صورت همان معجزهای که آنان آفریدند در انتظار ما نیز هست. اهمیت روز قدس امسال در این بود که نشان داد حیات جدیدی که مردم انتخاب کردهاند امری گذرا و موقتی نیست. اگر همه در خانههایمان نشسته بودیم و در عین حال این پیام با همین صراحت ابلاغ شده بود دستاورد ما هیچ کمتر نبود.
راه سبز را زندگی کردن یعنی هر روز و همزمان که در خانههایمان و سرکارمان و در کوچه و خیابان و بر سر معیشتهای روزمره خود هستیم این پیام با غیرقابل انکارترین ندا تکرار شود، آن گونه که مسلمان بودن و ایرانی بودن و این زمانی بودن ما تکرار میشود.
وقتی که سخن از تقویت شبکههای اجتماعی و یا زندگی کردن راه سبز میشود بلافاصله میپرسند چگونه؟ همانگونه که هستید. سخن از آن نیست شبکههای اجتماعی که وجود ندارند را شکل دهیم و قدرتمند کنیم؛ سخن از آن است كه قدرت مردم در شبکههای اجتماعی است که به صورت طبیعی و به هدایتی فطری درمیانشان شکل گرفته است. باید اهمیت آنها را درک کنیم.
روز قدس امسال نشان داد این شبکه همچون نوزادی که به راه افتاده باشد با سرعتی باورنکردنی در حال رشد است؛ به زودی سخن گفتن را هم آغاز میکند و به زودی بالغ میشود و همگان را به تحسین و احترام نسبت به خود وا میدارد. آن وظیفهای كه بر عهده ما قرار دارد آن است كه با تكثیر اندیشههایی كه در حوالی آن شكل میگیرد و با تذكر دائمی اهمیت این پدیده مبارك از آن پرستاری کنیم.
به همین ترتیب اگر گفته میشود راه سبز را باید زندگی کرد سخنی پیچیده و تازهای و دعوت به امری ناشناخته نیست. بلکه توجه دادن به همان چیزی است که دارید تجربه میکنید، و این که حرکت امروز مردم ما به خلاف عهدهای پیشین، آغاز نوعی از زندگی است. در همصداییها و پیوندها و چشمپوشیها و یکرنگیها و هوشمندیها و سرزندگیهایی که ادامه این مسیر مستلزم آن است حظی وجود دارد که زندگی را سرشارتر میکند.
علاوه بر آن در دانایی ملت ما قدرتی هست که او را از تحمل بسیاری رنجها بینیاز میکند. مردم ما برای استیفای حقوق خود از پرداختن هزینه مضایقه ندارند، زیرا بهشت را به بها دهند و نه به بهانه. اما در عین حال اگر برای نتایجی که از حرکات اجتماعی خود به دست میآوریم دوام میخواهیم باید شجاعت و فراست را به هم بیامیزیم.
اینک بر اثر سیاست خارجی غلط و ماجراجویانه دولتی که مردم ما بدان دچار شدهاند کشور در آستانه بحرانهایی قرار گرفته است که بیشترین خسارت آن را قشرهای محروم خواهند پرداخت. اگر با منطق مبارزه پیش میرفتیم شاید سادهانگارانه تصور میكردیم كه این یک امتیاز برای راه سبز ماست، اما زمانی که میخواهیم مسیر سبز را زندگی کنیم چنین نیست.
اینجا کشور ماست و این زندگانی ماست و این ما هستیم که باید نسبت به چنین مشکلاتی نگران باشیم و حساسیت نشان دهیم. اقتصاددانان با اتکا به آمارهای رسمی منتشر شده از سوی مراجع رسمی همین دولت دهها میلیارد دلار از درآمدهای ارزی کشور را ظرف سالهای گذشته مفقود اعلام میکنند و و مراجعی که باید درمقابل این امر واکنش دهند بیتفاوت نسبت به حجم این ارقام که میتواند چند ارتش را تجهیز کند در گیرودار یارکشیهای سیاسی افتادهاند.
از کدامیک از آنان انتظار داریم به رنجهایی که بر اثر رفتارهایشان بر مردم تحمیل میشود اهمیت بدهند؟ اگر ما نسبت به آنچه زندگی در این خاک و بوم را مختل میکند حساسیت نشان ندهیم دیگری نشان نخواهد داد؛ كما اینكه اقتصاددانان ما بیمناك از آن كه سرنوشتی شبیه به معترضین نسبت به وقوع اعمال خلاف اخلاق در زندانها داشته باشند در اعتراض خود كاملا تنها هستند. زمانی مفقود شدن بیست هزار دلار درخزانه كشور برای ساقط كردن یك دولت كافی بود. اما اینك فریادهای اخطار نسبت به گم شدن چنین ارقام گزافی كمترین واكنشی بر نمیانگیزد.
اخیرا گروهی از اساتید ایرانی مقیم خارج در نامهای ضمن تشریح برداشت خود از راه سبز امید هر چیزی که منافع ملت ایران را تامین کند هدف این جنبش معرفی کرده بودند. بر این اساس آنان توصیه میكردند که با سپاسگزاری از حمایت ملتهای دیگر ظرف این چند ماه از آنها بخواهیم در هیچ تحریمی بر علیه ایران شرکت نکنند. اینجانب نظر آنان را پسندیدم و بر آن صحه گذاشتم، زیرا این نه تحریم یک دولت، بلکه تحمیل رنجهای بسیار بر مردمی است که مصیبت دولتمردان مالیخولیازده برایشان کافی است. راه سبز را زندگی کردن به این معناست و ما با اعمال هرگونه تحریمی بر علیه ملت خود مخالفیم.
این یک نمونه است. کسی به کسانی که این خواسته را با ما در میان میگذارند از ضرورت زندگی کردن راه سبز نگفته بود. ما بقی ما نیز از این ضرورت آگاه باشیم یا نباشیم به هدایتی فطری در همین مسیر هستیم، لذا ضرورت ندارد که این شیوه را به یکدیگر تلقین کنیم؛ تنها کافی است از آن آگاه باشیم و پرستاری کنیم.
زندگی ادامه دارد و افراد موقتی هستند. هر جمعی و جماعتی كه سرنوشت خود را به بود و نبودكسان پیوند زدند سرانجام - حداقل با فقدان او - سرخورده شدند. هرگاه مردمی برای به تنی یا افرادی از همراهان عادی خود امتیازات بیدلیل قائل شدند سرانجام تشخیص عقلانی خود را در مقابل خواست آنان واگذار كردند و به جاه طلبان مجال دادند كه در آنان طمع كنند.
مردمی كه میخواهند سرپای خود بایستند و حیاتی كریمانه را تجربه كنند جا دارد كه از نخستین قدمهایی كه به ناكامیشان میانجامد بابیشترین دقتها پیشگیری كنند. تولد اینجانب نه هفتم مهر كه روز آشنایی با شماست. حتی اگر روز هفتم مهر به دنیا آمده بودم نیز جا نداشت حركت شما به كیش شخصیت آلوده شود. امیدوارم این كلمات مرا صمیمانه و از سر نگرانی و نه یک شكسته نفسی بیحقیقت و تعارف گونه تلقی كنید.
برادر شما - میر حسین موسوی
نامه جدید کروبی به هاشمی در اعتراض به عملکرد خبرگان
http://news.gooya.com/politics/archives/2009/09/094259.php
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب آيت الله هاشمی رفسنجانی
رياست محترم مجلس خبرگان رهبری
با سلام
اين دومين نامه ای است که پس از شبه انتخابات رياست جمهوری اخير به شما می نويسم. نامه اول را پس ازآن به شما نوشتم که اخباری بسيار ناگوار و تکان دهنده از درون بازداشتگاهها به گوش من رسيد و بر خود ديدم که از شما بخواهم بنا بر جايگاه حقوقی خود به اين اتفاقات رسيدگی کنيد و نگذاريد در جمهوری اسلامی تعرض به جان و مال و ناموس مردم تبديل به امری معمول و عادی شود. متاسفانه اما آن نامه اثری در مسئولان نکرد و ديديد که بی توجهی و بی حرمتی به حقوق مردم، چه آتشی به خرمن اعتماد زد و چه آبرويی از نظام ما زايل کرد. البته صلاح مملکت خويش مسئولين دانند. با اين حال اگر آن نامه سرانجامی پيدا نکرد با خود گفتم که شايد رسيدگی به آن نامه از دايره اختيارات شما خارج بوده است.
اکنون اما اين نامه دوم را از آن روی به شما می نويسم که ديدم اجلاسيه مجلس خبرگان رهبری برگزار شد و آنچه در اين مجلس بايد مطرح می شد، مطرح نشد و آنچه بايد توسط اعضای آن مجلس مورد کنکاش قرار می گرفت، مورد کنکاش قرار نگرفت؛ و در يک کلام مجلس خبرگان که ممتاز ترين نهاد نظارتی در نظام جمهوری اسلامی بايد باشد به نهادی بی اثر تبديل شد؛ و ماحصل اين اجلاس صرفا چند سخنرانی و صدور بيانيه ای بود که بدون برگزاری اجلاس وجمع شدن اعضای محترم آن مجلس و زحمت بردن بسيار، هم می شد آن را انجام داد.
اينچنين بود که تصميم گرفتم اين نامه را به شما بنويسم و رشادت ها و دليری های حضرت امام خمينی و نيروهای انقلابی در عصر ستمشاهی را يادآوری کنم و تاکيدی که امام و شاگردان او همچون من و شما بر مقابله با ظلم و جور داشتيم را به خاطر شما بياورم، و توضيح دهم که فلسفه وجودی مجلس خبرگان رهبری و مسئوليت اعضای آن چه بود، تا بعد شما خود داوری کنيد که در شرايط خطير کنونی چه مسئوليتی بر عهده شما بوده و هست و شما تا چه حد جايگاه صندلی ای که بر آن تکيه زده ايد را حفظ کرده و به چه ميزان در جايگاه رياست مجلس خبرگان، حافظ انقلابی بوده ايد که اصلی ترين هدف آن مقابله با بی عدالتی وتضييع حقوق مردم بوده است.
جناب آقای هاشمی
امام خمينی در شرايطی سخت و خطير و در تاريکی استبداد پهلوی، برای دفاع از اسلام و آزادی مردم از استبداد و استعمار، پنجه در پنجه نظامی انداخت که مستظهر به حمايت خارجی و تا بن دندان مسلح بود و خون جوانان را به ارزانی در خيابانها می ريخت. شما که يکی از شاگردان امام و در رکاب ايشان بوديد می دانيد که اگر نبود اعتقادی الهی و عزمی راسخ، مقابله با قدرت مطلقه شاه و استبداد شاهنشاهی و آن فداکاری ها و جانفشانی ها ميسر نمی شد. حتما به خاطر داريد که در آن شرايط هولناک و در راه مبارزه با جور و استبداد، ابتدا تعداد همراهان همدل در صنف روحانيت بسيار کم بود. هنگامه خطر کردن بود و زمانه زندان و شکنجه و بگير و ببند و تبعيد و دربدری و آوارگی. نه احتمالی قوی به پيروزی بود و نه برنامه ای برای تقسيم غنايم. ايمان و باور قلبی به اسلام و عدالت و مردم در دلهای ما حاکم بود و شوق قدم زدن در بيابان به قصد کعبه. آن رشادت ها و فداکاری ها به رهبری حضرت امام به انقلابی اسلامی و ضد استبدادی منجر شد که ما امروز وارثان آن هستيم و عدالت خواهی آن به مرزهای کشور نيز محدود نميشد و هدفی جهانی داشت از جمله در سرزمين فلسطين و قدس شريف.
جناب آقای هاشمی
من در مقام يکی از شاگردان مکتب امام خود را مديون ايشان و رهبری شجاعانه شان می دانم و با خود عهد کرده ام که تا پايان عمر در رکاب آن انديشه و حافظ آن ميراث گرانقدر اسلامی و ضد استبدادی باشم. چه باک که در اين مسير در نظام جمهوری اسلامی دفتر شخصی و دفتر حزبی مهدی کروبی را پلمپ کنند و روزنامه اش را توقيف و يارانش را نيز در بند سازند. چه باک که جريده هايی دهان دريده به اسم ايران و وطن، از زمين و کيهان بر من بتازند و بيت المال را خرج فحاشی خود کنند و از اين راه مواجب بگيرند و رسانه ملی را نيز تبديل به يک توپخانه حزبی و سياسی عليه اينجانب سازند و نماز مقدس جمعه را هم به مقاصد سياسی خود بيالايند و به مرکزی برای حمله به ياران امام راحل مبدل کنند. من اما تحمل تمام اين مصائب را برای خود شيرين ساخته ام با يادآوری آنکه چگونه طوفان های سهمگين و فراز ونشيب های دوران سخت پيش از انقلاب و پس از آن سپری شد و چگونه عزم و اراده بی نظير امام و پايداری همراهان پولادين قدم، قساوت و شقاوت ساواک و دژخيمان پهلوی را به لذت پيروزی خون بر شمشير و غلبه حق بر باطل مبدل ساخت. کام من چنان از آن پيروزی ها شيرين است که تلخی برخی مصائب گذرا اثری بر من نداشته و نخواهد داشت.
نيک می دانم که شما نيز در اين مسير در رکاب حضرت امام تمام آن مصائب و سختی ها را تجربه کرده ايد و برخلاف عده ای ديگر، می دانيد که نظام جمهوری اسلامی متکی بر سرمايه ای بسيار گرانبها و رشادت هايی بس فراوان است. شما سی سال در خدمت اين نظام بوده ايد و ميدانيد که اين نظام چه مصائب و مراحل پرخطری را در مبارزه با گروههای التقاطی و الحادی پشت سرگذاشته است و چه هزينه هايی برای اعتلای نظام اسلامی و برقراری حاکميت جمهور پرداخت شده است. وا اسفا اما که امروز دستاورد ما از آن همه رشادت و مقابله با استبداد و عدالتخواهی چيست و به کجا رسيده ايم؟
می بينم که اجلاس خبرگان برگزار می شود و شما نه سخنی در انتقاد از شرايط حاکم بر کشور بر زبان می آوريد و نه انتقادی را بنا به وظيفه خود منتقل می کنيد و از همه عجيب تر در اختتاميه مجلسی بدين اهميت در زمانه ای بدين حد خطير غايب می شويد. از خود می پرسم آيا اين همان اکبر هاشمی است با همان روحيه ای که قبل و بعد از انقلاب در او سراغ داشتيم؟ به ياد می آورم که شما .......چگونه با رشادت در حضور امام نيز هر گاه که مطلبی را لازم می ديديد هرچند که برخلاف نظر امام بود بر زبان می آورديد. به ياد دارم جلسه ای را که در حضور حضرت امام بوديم و ايشان وصيتنامه خود را به ما ابلاغ کردند و نظر خواستند و همه سخن در تاييد گفتند اما شما نکته ای را که داشتيد در خود فرونبرديد و بر زبان آورديد و امام نيز با بزرگواری سخن شما را پذيرفتند و بدان عمل کردند.
جناب آقای هاشمی
شما با رای مردم و نمايندگان آنها در مجلس خبرگان در راس نهادی قرار گرفته ايد که حساس ترين و پراهميت ترين نهاد در قانون اساسی جمهوری اسلامی ايران است. نهادی که مطابق اصل ۱۰۸ قانون اساسی عهده دار معماری و نظارت بر راس هرم قدرت در ساختار حکومتی ايران است و مسئول انتخاب و تعيين رهبری و نظارت برعملکرد آن و سازمانهای تابعه اش. اين حقوق و اختيارات را نيز هيچ فردی به آن مجلس نداده است که بخواهد از آن مجلس پس بگيرد و وديعه ای نيست که هر وقت پسنديدند از آن مجلس بستانند. حق آن مجلس در انتخاب و نظارت و مراقبت بر رهبری برآمده از قانون اساسی است و مستظهر به رای ملت ايران. اين مجلس از چنان جايگاهی برخوردار است که هيچ نهادی حق قانونگذاری در خصوص آن را نيز ندارد و اعضای اين مجلس خود حق تعيين شرايط کاری و نظارتی برای خود را دارند.
اجلاس خبرگانی با چنين جايگاهی منحصر به فرد، در شرايط خطير کنونی برگزار شد و پرسش من از شما به عنوان رئيس اين مجلس است که آيا اين مجلس بر اساس و ظيفه خود در اين اجلاس عمل کرده است؟ آيا آن نطق های پيش از دستور و آن گزارش و بيانيه ای که صادر شد به واقع پاسخگوی پرسش ها و ابهامات جامعه امروز ايران بود؟ اگر جناب آيت الله دستغيب با آن سوابق درخشان و پايگاه عميق مردمی که دارند نيز در آن مجلس سخنی را از سر دلسوزی گفتند چنان با ايشان برخورد شد و از ضرورت طرد و حذف و تنبيه ايشان سخن به ميان آمد که گويی در آن مجلس جز به تمجيد و تجليل نبايد سخن گفت و هيچ خبره ای حق انتقاد از شرايط کشور را ندارد و دهان آن خبره ای که از هفت خوان شورای نگهبان گذشته و توانسته به مجلس خبرگان راه يابد را بايد با خاک پر کرد تا مبادا جز به مداحی و تجليل از شرايط موجود سخنی بگويد! به راستی که ما به کجا می رويم؟ و اگر قرار بر اين بود و هدف مقدس همه ما در مبارزه با استبداد و استعمار رسيدن به چنين نقطه ای بود چه احتياجی بود به مجلس خبرگان؟ اگر قرار بر اين است که در مجلس خبرگان هيچ خبره ای جز به تاييد سخن نگويد آيا بهتر آن نيست که اجلاس سالانه ای هم برگزار نکند؟ به راستی ديگر چه احتياجی است به هزينه کردن از بيت المال و داشتن ساختمان و دفتر و کارمند واين همه هزينه کردن. آيا بهتر نيست چنين مجلسی را بگذاريد فقط برای روز مبادا که خدای نکرده اتفاقی برای مقام رهبری رخ دهد؟
اجلاسيه مجلس خبرگان برگزار شد و توقع آن بود که نمايندگان مردم در اين مجلس نگاهی موشکافانه به آنچه روز انتخابات ۲۲ خرداد رخ داد و حوادث و بحران های قبل و پس از آن داشته باشند. گمان اما نمی کردم که در اين اجلاس، خبرگان ملت، بحران مبتلا به کشور را "فتنه" بخوانند و چنين به اميد پاک کردن صورت مساله ، سر خويش را به زير برف کنند. به راستی جنابعالی که قبل از انتخابات "آتشفشان" خشم مردم را روشن ديده و آن را اعلام عمومی کرده بوديد چگونه تاييد فرموديد که تصاعد اين آتشفشان را امواج فتنه بخوانند و چنين بی دغدغه از کنار شرايط خطير مترتب بر کشور بگذرند؟
در عجبم که با قانون اساسی، اين ميراث گرانبهای امام و خونبهای شهيدان و ثمره تلاش و پايمردی رهروان انقلاب، و با يکی از اصلی ترين پايه های آن که همانا مجلس خبرگان رهبری است چه رفتاری می شود! و عظمت اين مجلس و جايگاهی که می تواند در حفظ و سلامت نظام جمهوری اسلامی و احقاق حقوق مردم داشته باشد، چه سرنوشتی پيدا کرده است!
رياست محترم مجلس خبرگان رهبری
امام اگر اين مجلس را مايه تقويت رهبری می دانستند منظورشان نه فقط قدردانی و تاييد محسنات که نقد ايرادها از طريق اعمال و انجام وظيفه نظارتی نيز بود. متاسفانه اما جايگاه اين مجلس در سالهای گذشته بدانجا رسيد که نمايندگان ادوار آن همچون آيات عظام رحمت الله عليهم احسان بخش و جمی و عبايی خراسانی و خلخالی و آيت الله عباسی فر را قلع و قمع کردند و تيغ نظارت استصوابی بر گردن آنها نهادند و کسی هم دم بر نياورد که اين چه بلايی است که بر سر خبرگان ملت اين نظام می آورند و مگر آنها چه گناهی کرده بودند که مستحق حذف قرار گرفتند. نتيجه آن سکوت ها است که امروز عده ای به خود جرات می دهند به محض شنيدن صدايی ناخوشايند از يک نماينده، فرياد اخراج و حذف او را سر دهند. غافل از آنکه چنين اختناق و سختگيری هايی آن هم در حق يک نماينده مجلس خبرگان با هيچ عقل سليمی قابل توجيه نيست. چگونه می توان برای مردم توجيه کرد خفه کردن و بستن دهان يک نماينده مجلس خبرگان را که وظيفه ای سنگين برعهده او گذاشته شده است صرفا بدان دليل که حرفی ناخوشايند عده ای زده است؟ اين دم خروس چيزی نيست که بتوان به راحتی از عهده پنهان کردنش برآمد؟ و بايد که مقام رهبری خود وارد عمل شوند و در برابر اين بی حرمتی ها در حق يک نماينده مجلس خبرگان بايستند و ممانعت به عمل آورند. و به راستی آيا مجلسی با اين ترکيب که تحقير عضو آن نيز چنين رايج و ممکن است چگونه می تواند در هنگامه ای سخت و در روز مبادا، تصميمی شايسته و بايسته برای کشور و ملت بگيرد؟
جناب آقای هاشمی
پاسخ شما چيست به مردمی که از وظايف مجلس تحت رياست شما در شرايطی چنين خطير پرسش می کنند؟ آيا اگر مجلس خبرگان در اجلاس خود نگاهی گذرا به آنچه که در چهار سال گذشته بر اين مملکت رفته است می انداخت نمی توانست بسيار بهتر زمينه های پيدايش بحرانی که بر مملکت حاکم است - و شما البته فتنه اش خوانده ايد- را دريابد؟ شما در سخنرانی های قبل و بعد از انتخابات خود بارها به بحران های اقتصادی و به هم خوردن سند چشم انداز در کشور و انحراف از آن اشاره کرده ايد ولی آيا پرداختن به اين بحران ها نبايد جايی در مجلس خبرگان پيدا می کرد؟ آيا در وظيفه شما در مجلس خبرگان نيست که رسيدگی کنيد به آنچه که به نام خصوصی سازی و انجام اصل ۴۴ قانون اساسی انجام می شود و نهادهای تحت نظارت رهبری همچون سپاه و ستاد اجرای فرمان امام (که بنا به فرمانی که امام به بنده و آيت الله حسن صانعی دادند قرار بود حداکثر طی دو سال کليه اموال توقيفی اش يا رفع توقيف و يا با بررسی دقيق در صورت نامشروع بودن مصادره شود و اين ستاد به کار خود پايان دهد؛ ستادی که نوه گرامی حضرت امام نيز بارها گله کرده و درخواست داشته اند که در صورت تعطيل نکردن آن حداقل لفظ "امام" را از عنوان آن بردارند) سهام يک وزارتخانه دولتی را در نيمی از يک ساعت به نام خود می کنند و به نام خصوصی سازی حماسه ای ديگر در ادامه و تکميل حماسه انتخابات رياست جمهوری اخير می آفرينند؟ به راستی تا چه حد در اين اجلاس به سياست خارجی بدون طرح و برنامه ای که موجب وهن نظام ما در مجامع بين المللی شده است پرداخته شد؟ آيا مشکلات اجتماعی حاکم شده بر کشور و امنيتی کردن فضای سياسی جامعه و دانشگاه ها و مراکز مختلف کشور از هيچ اهميتی برای بررسی برخوردار نبود که اعضای آن مجلس توجهی بدان نکردند؟ به راستی تا چه حد در اين اجلاس به عملکرد برخی سازمانهای تحت نظارت رهبری که نظارت عاليه بر آنها بر عهده شما در مجلس خبرگان است رسيدگی شد؟ آيا مروری نکرديد بر انچه در رسانه به اصطلاح ملی ما می گذرد و افتی که مخاطبان اين رسانه پيدا کرده اند؟ آيا صحبتی در اين خصوص شد که چرا سه کانديدای به ظاهر ناکام شبه انتخابات اخير را در قوطی می کنند و ياران آنها را در سلول انفرادی می اندازند و آنها صرفا در گذر از سلول های انفرادی است که می توانند راهی به آن رسانه ملی آن هم برای پخش اعترافات پيدا کنند و با اين حال درهای اين رسانه اما به روی حاميان کانديدای پيروزخوانده و دادستان محترم کشور باز است که بيايند و سخنان خود را يکسويه عليه کانديداهای ديگر مطرح کنند و بروند؟ آيا شما بر اين نکات واقف نبوديد؟ واقف بوديد و اگر در اين اجلاس به آنها اشارتی نشد آيا اين بدان مفهوم نيست که روحيه عدالت خواهی و رشادت انقلابی از ميان ما رخت بربسته و زايل شده است؟ و امروز به راستی چه پاسخی داريد در برابر آنهايی که مدعی اند اين مجلس وظيفه نظارتی خود را فراموش کرده و به نهادی بی اثر و تبليغاتی مبدل شده است؟ آيا جای آن نبود که اعضای اين مجلس سه کانديدای معترض به نتيجه انتخابات را که همگی از سرمايه ها و خدمتگزاران اين نظام بوده اند فرا می خواند و سخن آنها را می شنيد و پس از آن مبادرت به صدور بيانيه خود می ورزيدند؟
جناب آقای هاشمی
بر خود می بينم که بخشی از تعبير حضرت امام در خصوص جايگاه مجلس خبرگان را برای شما و ديگران يادآور شوم که فرمودند:«اکنون شما ای فقهای شورای خبرگان و ای برگزيدگان ملت ستمديده در طول تاريخ شاهنشاهی و ستمشاهی، مسئوليتی را قبول فرموديد که در راس همه مسئوليت هاست، و آغاز به کاری کرديد که سرنوشت اسلام و ملت رنج ديده و شهيد داده و داغ ديده در گرو آن است. تاريخ و نسل های آينده درباره شما و ملت قضاوت خواهند کرد و اولياء بزرگ خدا ناظر آرا و اعمال شما می باشند: والله من ورائهم مُحيط و رقيب. کوچکترين سهل انگاری و مسامحه و کوچکترين اعمال نظرهای شخصی و خدای نخواسته تبعيت از هوای نفسانی که ممکن است اين عمل شريف را به انحراف کشاند بزرگترين فاجعه تاريخ را بوجود خواهد آورد».
و به راستی چه نسبتی است ميان عملکرد کنونی اين مجلس با انچه امام در خصوص جايگاه آن مجلس بر زبان آورده اند و اختياری که قانون اساسی و تدوين کنندگان آن بنا به رای مردم به اين مجلس و نمايند گان آن اعطا کرده است؟ چه جای انکار است که مجلسی چنان مهم در زمانه ای چنين خطير به نهادی بی اثر مبدل شده است. و من مهدی کروبی امروز اين نامه را به شما نوشتم و از باب تذکر و يادآوری اين نکات را بازگو کردم تا به وجدان خويش در برابر امام راحل، انقلاب و مردم شريف ايران عمل کرده و نشان داده باشم که آنچه بر آن مجلس می رود نه به نفع نظام است و نه به نفع مردم و نه تضمين کننده جمهوريت و اسلاميتی که بيش از ۹۸ درصد مردم در فروردين ۱۳۵۸ به آن رای دادند.
والسلام عليکم و رحمه الله و برکاته
مهدی کروبی
ششم مهر ۱۳۸۸
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب آيت الله هاشمی رفسنجانی
رياست محترم مجلس خبرگان رهبری
با سلام
اين دومين نامه ای است که پس از شبه انتخابات رياست جمهوری اخير به شما می نويسم. نامه اول را پس ازآن به شما نوشتم که اخباری بسيار ناگوار و تکان دهنده از درون بازداشتگاهها به گوش من رسيد و بر خود ديدم که از شما بخواهم بنا بر جايگاه حقوقی خود به اين اتفاقات رسيدگی کنيد و نگذاريد در جمهوری اسلامی تعرض به جان و مال و ناموس مردم تبديل به امری معمول و عادی شود. متاسفانه اما آن نامه اثری در مسئولان نکرد و ديديد که بی توجهی و بی حرمتی به حقوق مردم، چه آتشی به خرمن اعتماد زد و چه آبرويی از نظام ما زايل کرد. البته صلاح مملکت خويش مسئولين دانند. با اين حال اگر آن نامه سرانجامی پيدا نکرد با خود گفتم که شايد رسيدگی به آن نامه از دايره اختيارات شما خارج بوده است.
اکنون اما اين نامه دوم را از آن روی به شما می نويسم که ديدم اجلاسيه مجلس خبرگان رهبری برگزار شد و آنچه در اين مجلس بايد مطرح می شد، مطرح نشد و آنچه بايد توسط اعضای آن مجلس مورد کنکاش قرار می گرفت، مورد کنکاش قرار نگرفت؛ و در يک کلام مجلس خبرگان که ممتاز ترين نهاد نظارتی در نظام جمهوری اسلامی بايد باشد به نهادی بی اثر تبديل شد؛ و ماحصل اين اجلاس صرفا چند سخنرانی و صدور بيانيه ای بود که بدون برگزاری اجلاس وجمع شدن اعضای محترم آن مجلس و زحمت بردن بسيار، هم می شد آن را انجام داد.
اينچنين بود که تصميم گرفتم اين نامه را به شما بنويسم و رشادت ها و دليری های حضرت امام خمينی و نيروهای انقلابی در عصر ستمشاهی را يادآوری کنم و تاکيدی که امام و شاگردان او همچون من و شما بر مقابله با ظلم و جور داشتيم را به خاطر شما بياورم، و توضيح دهم که فلسفه وجودی مجلس خبرگان رهبری و مسئوليت اعضای آن چه بود، تا بعد شما خود داوری کنيد که در شرايط خطير کنونی چه مسئوليتی بر عهده شما بوده و هست و شما تا چه حد جايگاه صندلی ای که بر آن تکيه زده ايد را حفظ کرده و به چه ميزان در جايگاه رياست مجلس خبرگان، حافظ انقلابی بوده ايد که اصلی ترين هدف آن مقابله با بی عدالتی وتضييع حقوق مردم بوده است.
جناب آقای هاشمی
امام خمينی در شرايطی سخت و خطير و در تاريکی استبداد پهلوی، برای دفاع از اسلام و آزادی مردم از استبداد و استعمار، پنجه در پنجه نظامی انداخت که مستظهر به حمايت خارجی و تا بن دندان مسلح بود و خون جوانان را به ارزانی در خيابانها می ريخت. شما که يکی از شاگردان امام و در رکاب ايشان بوديد می دانيد که اگر نبود اعتقادی الهی و عزمی راسخ، مقابله با قدرت مطلقه شاه و استبداد شاهنشاهی و آن فداکاری ها و جانفشانی ها ميسر نمی شد. حتما به خاطر داريد که در آن شرايط هولناک و در راه مبارزه با جور و استبداد، ابتدا تعداد همراهان همدل در صنف روحانيت بسيار کم بود. هنگامه خطر کردن بود و زمانه زندان و شکنجه و بگير و ببند و تبعيد و دربدری و آوارگی. نه احتمالی قوی به پيروزی بود و نه برنامه ای برای تقسيم غنايم. ايمان و باور قلبی به اسلام و عدالت و مردم در دلهای ما حاکم بود و شوق قدم زدن در بيابان به قصد کعبه. آن رشادت ها و فداکاری ها به رهبری حضرت امام به انقلابی اسلامی و ضد استبدادی منجر شد که ما امروز وارثان آن هستيم و عدالت خواهی آن به مرزهای کشور نيز محدود نميشد و هدفی جهانی داشت از جمله در سرزمين فلسطين و قدس شريف.
جناب آقای هاشمی
من در مقام يکی از شاگردان مکتب امام خود را مديون ايشان و رهبری شجاعانه شان می دانم و با خود عهد کرده ام که تا پايان عمر در رکاب آن انديشه و حافظ آن ميراث گرانقدر اسلامی و ضد استبدادی باشم. چه باک که در اين مسير در نظام جمهوری اسلامی دفتر شخصی و دفتر حزبی مهدی کروبی را پلمپ کنند و روزنامه اش را توقيف و يارانش را نيز در بند سازند. چه باک که جريده هايی دهان دريده به اسم ايران و وطن، از زمين و کيهان بر من بتازند و بيت المال را خرج فحاشی خود کنند و از اين راه مواجب بگيرند و رسانه ملی را نيز تبديل به يک توپخانه حزبی و سياسی عليه اينجانب سازند و نماز مقدس جمعه را هم به مقاصد سياسی خود بيالايند و به مرکزی برای حمله به ياران امام راحل مبدل کنند. من اما تحمل تمام اين مصائب را برای خود شيرين ساخته ام با يادآوری آنکه چگونه طوفان های سهمگين و فراز ونشيب های دوران سخت پيش از انقلاب و پس از آن سپری شد و چگونه عزم و اراده بی نظير امام و پايداری همراهان پولادين قدم، قساوت و شقاوت ساواک و دژخيمان پهلوی را به لذت پيروزی خون بر شمشير و غلبه حق بر باطل مبدل ساخت. کام من چنان از آن پيروزی ها شيرين است که تلخی برخی مصائب گذرا اثری بر من نداشته و نخواهد داشت.
نيک می دانم که شما نيز در اين مسير در رکاب حضرت امام تمام آن مصائب و سختی ها را تجربه کرده ايد و برخلاف عده ای ديگر، می دانيد که نظام جمهوری اسلامی متکی بر سرمايه ای بسيار گرانبها و رشادت هايی بس فراوان است. شما سی سال در خدمت اين نظام بوده ايد و ميدانيد که اين نظام چه مصائب و مراحل پرخطری را در مبارزه با گروههای التقاطی و الحادی پشت سرگذاشته است و چه هزينه هايی برای اعتلای نظام اسلامی و برقراری حاکميت جمهور پرداخت شده است. وا اسفا اما که امروز دستاورد ما از آن همه رشادت و مقابله با استبداد و عدالتخواهی چيست و به کجا رسيده ايم؟
می بينم که اجلاس خبرگان برگزار می شود و شما نه سخنی در انتقاد از شرايط حاکم بر کشور بر زبان می آوريد و نه انتقادی را بنا به وظيفه خود منتقل می کنيد و از همه عجيب تر در اختتاميه مجلسی بدين اهميت در زمانه ای بدين حد خطير غايب می شويد. از خود می پرسم آيا اين همان اکبر هاشمی است با همان روحيه ای که قبل و بعد از انقلاب در او سراغ داشتيم؟ به ياد می آورم که شما .......چگونه با رشادت در حضور امام نيز هر گاه که مطلبی را لازم می ديديد هرچند که برخلاف نظر امام بود بر زبان می آورديد. به ياد دارم جلسه ای را که در حضور حضرت امام بوديم و ايشان وصيتنامه خود را به ما ابلاغ کردند و نظر خواستند و همه سخن در تاييد گفتند اما شما نکته ای را که داشتيد در خود فرونبرديد و بر زبان آورديد و امام نيز با بزرگواری سخن شما را پذيرفتند و بدان عمل کردند.
جناب آقای هاشمی
شما با رای مردم و نمايندگان آنها در مجلس خبرگان در راس نهادی قرار گرفته ايد که حساس ترين و پراهميت ترين نهاد در قانون اساسی جمهوری اسلامی ايران است. نهادی که مطابق اصل ۱۰۸ قانون اساسی عهده دار معماری و نظارت بر راس هرم قدرت در ساختار حکومتی ايران است و مسئول انتخاب و تعيين رهبری و نظارت برعملکرد آن و سازمانهای تابعه اش. اين حقوق و اختيارات را نيز هيچ فردی به آن مجلس نداده است که بخواهد از آن مجلس پس بگيرد و وديعه ای نيست که هر وقت پسنديدند از آن مجلس بستانند. حق آن مجلس در انتخاب و نظارت و مراقبت بر رهبری برآمده از قانون اساسی است و مستظهر به رای ملت ايران. اين مجلس از چنان جايگاهی برخوردار است که هيچ نهادی حق قانونگذاری در خصوص آن را نيز ندارد و اعضای اين مجلس خود حق تعيين شرايط کاری و نظارتی برای خود را دارند.
اجلاس خبرگانی با چنين جايگاهی منحصر به فرد، در شرايط خطير کنونی برگزار شد و پرسش من از شما به عنوان رئيس اين مجلس است که آيا اين مجلس بر اساس و ظيفه خود در اين اجلاس عمل کرده است؟ آيا آن نطق های پيش از دستور و آن گزارش و بيانيه ای که صادر شد به واقع پاسخگوی پرسش ها و ابهامات جامعه امروز ايران بود؟ اگر جناب آيت الله دستغيب با آن سوابق درخشان و پايگاه عميق مردمی که دارند نيز در آن مجلس سخنی را از سر دلسوزی گفتند چنان با ايشان برخورد شد و از ضرورت طرد و حذف و تنبيه ايشان سخن به ميان آمد که گويی در آن مجلس جز به تمجيد و تجليل نبايد سخن گفت و هيچ خبره ای حق انتقاد از شرايط کشور را ندارد و دهان آن خبره ای که از هفت خوان شورای نگهبان گذشته و توانسته به مجلس خبرگان راه يابد را بايد با خاک پر کرد تا مبادا جز به مداحی و تجليل از شرايط موجود سخنی بگويد! به راستی که ما به کجا می رويم؟ و اگر قرار بر اين بود و هدف مقدس همه ما در مبارزه با استبداد و استعمار رسيدن به چنين نقطه ای بود چه احتياجی بود به مجلس خبرگان؟ اگر قرار بر اين است که در مجلس خبرگان هيچ خبره ای جز به تاييد سخن نگويد آيا بهتر آن نيست که اجلاس سالانه ای هم برگزار نکند؟ به راستی ديگر چه احتياجی است به هزينه کردن از بيت المال و داشتن ساختمان و دفتر و کارمند واين همه هزينه کردن. آيا بهتر نيست چنين مجلسی را بگذاريد فقط برای روز مبادا که خدای نکرده اتفاقی برای مقام رهبری رخ دهد؟
اجلاسيه مجلس خبرگان برگزار شد و توقع آن بود که نمايندگان مردم در اين مجلس نگاهی موشکافانه به آنچه روز انتخابات ۲۲ خرداد رخ داد و حوادث و بحران های قبل و پس از آن داشته باشند. گمان اما نمی کردم که در اين اجلاس، خبرگان ملت، بحران مبتلا به کشور را "فتنه" بخوانند و چنين به اميد پاک کردن صورت مساله ، سر خويش را به زير برف کنند. به راستی جنابعالی که قبل از انتخابات "آتشفشان" خشم مردم را روشن ديده و آن را اعلام عمومی کرده بوديد چگونه تاييد فرموديد که تصاعد اين آتشفشان را امواج فتنه بخوانند و چنين بی دغدغه از کنار شرايط خطير مترتب بر کشور بگذرند؟
در عجبم که با قانون اساسی، اين ميراث گرانبهای امام و خونبهای شهيدان و ثمره تلاش و پايمردی رهروان انقلاب، و با يکی از اصلی ترين پايه های آن که همانا مجلس خبرگان رهبری است چه رفتاری می شود! و عظمت اين مجلس و جايگاهی که می تواند در حفظ و سلامت نظام جمهوری اسلامی و احقاق حقوق مردم داشته باشد، چه سرنوشتی پيدا کرده است!
رياست محترم مجلس خبرگان رهبری
امام اگر اين مجلس را مايه تقويت رهبری می دانستند منظورشان نه فقط قدردانی و تاييد محسنات که نقد ايرادها از طريق اعمال و انجام وظيفه نظارتی نيز بود. متاسفانه اما جايگاه اين مجلس در سالهای گذشته بدانجا رسيد که نمايندگان ادوار آن همچون آيات عظام رحمت الله عليهم احسان بخش و جمی و عبايی خراسانی و خلخالی و آيت الله عباسی فر را قلع و قمع کردند و تيغ نظارت استصوابی بر گردن آنها نهادند و کسی هم دم بر نياورد که اين چه بلايی است که بر سر خبرگان ملت اين نظام می آورند و مگر آنها چه گناهی کرده بودند که مستحق حذف قرار گرفتند. نتيجه آن سکوت ها است که امروز عده ای به خود جرات می دهند به محض شنيدن صدايی ناخوشايند از يک نماينده، فرياد اخراج و حذف او را سر دهند. غافل از آنکه چنين اختناق و سختگيری هايی آن هم در حق يک نماينده مجلس خبرگان با هيچ عقل سليمی قابل توجيه نيست. چگونه می توان برای مردم توجيه کرد خفه کردن و بستن دهان يک نماينده مجلس خبرگان را که وظيفه ای سنگين برعهده او گذاشته شده است صرفا بدان دليل که حرفی ناخوشايند عده ای زده است؟ اين دم خروس چيزی نيست که بتوان به راحتی از عهده پنهان کردنش برآمد؟ و بايد که مقام رهبری خود وارد عمل شوند و در برابر اين بی حرمتی ها در حق يک نماينده مجلس خبرگان بايستند و ممانعت به عمل آورند. و به راستی آيا مجلسی با اين ترکيب که تحقير عضو آن نيز چنين رايج و ممکن است چگونه می تواند در هنگامه ای سخت و در روز مبادا، تصميمی شايسته و بايسته برای کشور و ملت بگيرد؟
جناب آقای هاشمی
پاسخ شما چيست به مردمی که از وظايف مجلس تحت رياست شما در شرايطی چنين خطير پرسش می کنند؟ آيا اگر مجلس خبرگان در اجلاس خود نگاهی گذرا به آنچه که در چهار سال گذشته بر اين مملکت رفته است می انداخت نمی توانست بسيار بهتر زمينه های پيدايش بحرانی که بر مملکت حاکم است - و شما البته فتنه اش خوانده ايد- را دريابد؟ شما در سخنرانی های قبل و بعد از انتخابات خود بارها به بحران های اقتصادی و به هم خوردن سند چشم انداز در کشور و انحراف از آن اشاره کرده ايد ولی آيا پرداختن به اين بحران ها نبايد جايی در مجلس خبرگان پيدا می کرد؟ آيا در وظيفه شما در مجلس خبرگان نيست که رسيدگی کنيد به آنچه که به نام خصوصی سازی و انجام اصل ۴۴ قانون اساسی انجام می شود و نهادهای تحت نظارت رهبری همچون سپاه و ستاد اجرای فرمان امام (که بنا به فرمانی که امام به بنده و آيت الله حسن صانعی دادند قرار بود حداکثر طی دو سال کليه اموال توقيفی اش يا رفع توقيف و يا با بررسی دقيق در صورت نامشروع بودن مصادره شود و اين ستاد به کار خود پايان دهد؛ ستادی که نوه گرامی حضرت امام نيز بارها گله کرده و درخواست داشته اند که در صورت تعطيل نکردن آن حداقل لفظ "امام" را از عنوان آن بردارند) سهام يک وزارتخانه دولتی را در نيمی از يک ساعت به نام خود می کنند و به نام خصوصی سازی حماسه ای ديگر در ادامه و تکميل حماسه انتخابات رياست جمهوری اخير می آفرينند؟ به راستی تا چه حد در اين اجلاس به سياست خارجی بدون طرح و برنامه ای که موجب وهن نظام ما در مجامع بين المللی شده است پرداخته شد؟ آيا مشکلات اجتماعی حاکم شده بر کشور و امنيتی کردن فضای سياسی جامعه و دانشگاه ها و مراکز مختلف کشور از هيچ اهميتی برای بررسی برخوردار نبود که اعضای آن مجلس توجهی بدان نکردند؟ به راستی تا چه حد در اين اجلاس به عملکرد برخی سازمانهای تحت نظارت رهبری که نظارت عاليه بر آنها بر عهده شما در مجلس خبرگان است رسيدگی شد؟ آيا مروری نکرديد بر انچه در رسانه به اصطلاح ملی ما می گذرد و افتی که مخاطبان اين رسانه پيدا کرده اند؟ آيا صحبتی در اين خصوص شد که چرا سه کانديدای به ظاهر ناکام شبه انتخابات اخير را در قوطی می کنند و ياران آنها را در سلول انفرادی می اندازند و آنها صرفا در گذر از سلول های انفرادی است که می توانند راهی به آن رسانه ملی آن هم برای پخش اعترافات پيدا کنند و با اين حال درهای اين رسانه اما به روی حاميان کانديدای پيروزخوانده و دادستان محترم کشور باز است که بيايند و سخنان خود را يکسويه عليه کانديداهای ديگر مطرح کنند و بروند؟ آيا شما بر اين نکات واقف نبوديد؟ واقف بوديد و اگر در اين اجلاس به آنها اشارتی نشد آيا اين بدان مفهوم نيست که روحيه عدالت خواهی و رشادت انقلابی از ميان ما رخت بربسته و زايل شده است؟ و امروز به راستی چه پاسخی داريد در برابر آنهايی که مدعی اند اين مجلس وظيفه نظارتی خود را فراموش کرده و به نهادی بی اثر و تبليغاتی مبدل شده است؟ آيا جای آن نبود که اعضای اين مجلس سه کانديدای معترض به نتيجه انتخابات را که همگی از سرمايه ها و خدمتگزاران اين نظام بوده اند فرا می خواند و سخن آنها را می شنيد و پس از آن مبادرت به صدور بيانيه خود می ورزيدند؟
جناب آقای هاشمی
بر خود می بينم که بخشی از تعبير حضرت امام در خصوص جايگاه مجلس خبرگان را برای شما و ديگران يادآور شوم که فرمودند:«اکنون شما ای فقهای شورای خبرگان و ای برگزيدگان ملت ستمديده در طول تاريخ شاهنشاهی و ستمشاهی، مسئوليتی را قبول فرموديد که در راس همه مسئوليت هاست، و آغاز به کاری کرديد که سرنوشت اسلام و ملت رنج ديده و شهيد داده و داغ ديده در گرو آن است. تاريخ و نسل های آينده درباره شما و ملت قضاوت خواهند کرد و اولياء بزرگ خدا ناظر آرا و اعمال شما می باشند: والله من ورائهم مُحيط و رقيب. کوچکترين سهل انگاری و مسامحه و کوچکترين اعمال نظرهای شخصی و خدای نخواسته تبعيت از هوای نفسانی که ممکن است اين عمل شريف را به انحراف کشاند بزرگترين فاجعه تاريخ را بوجود خواهد آورد».
و به راستی چه نسبتی است ميان عملکرد کنونی اين مجلس با انچه امام در خصوص جايگاه آن مجلس بر زبان آورده اند و اختياری که قانون اساسی و تدوين کنندگان آن بنا به رای مردم به اين مجلس و نمايند گان آن اعطا کرده است؟ چه جای انکار است که مجلسی چنان مهم در زمانه ای چنين خطير به نهادی بی اثر مبدل شده است. و من مهدی کروبی امروز اين نامه را به شما نوشتم و از باب تذکر و يادآوری اين نکات را بازگو کردم تا به وجدان خويش در برابر امام راحل، انقلاب و مردم شريف ايران عمل کرده و نشان داده باشم که آنچه بر آن مجلس می رود نه به نفع نظام است و نه به نفع مردم و نه تضمين کننده جمهوريت و اسلاميتی که بيش از ۹۸ درصد مردم در فروردين ۱۳۵۸ به آن رای دادند.
والسلام عليکم و رحمه الله و برکاته
مهدی کروبی
ششم مهر ۱۳۸۸
محسن کدیور: اکثریت اعضای خبرگان روحانیان درباری هستند
http://www.roozonline.com/persian/news/newsitem/article////107/-df9fd50eb1.html
محسن کدیور: اکثریت اعضای خبرگان روحانیان درباری هستند
هرچند برخورد با روحانیان منتقد در جمهوری اسلامی تازگی ندارد، اما نوع مواجهه با آیت الله دستغیب، نماینده فارس در مجلس خبرگان رهبری از سوی سایر اعضا، نشان می دهد که نمایندگان این مجلس حق هیچ گونه انتقادی از رهبر یا اوضاع حاکم بر کشور را ندارند و کوچکترین انتقادی از او یا وضعیت فعلی جامعه با برخوردی تند و قهرآمیز مواجه خواهد شد. محسن کدیور اندیشمند دینی با اشاره تحولات نشست اخیر مجلس خبرگان به "روز" می گوید: شورای نگهبان اعضای این مجلس را برای روز مبادا مهره چینی کرده و آن روز مبادا هم امروز است.
نمایندگان مجلس خبرگان رهبری که در بیانیه پایانی خود "آیت الله خامنهاي را تنها گزينهاي" دانستند " كه لباس رهبري امت بر قامتش زيبنده است" از انتقادات آیت الله دستغیب و هشدارهای او نسبت به تخلف از قانون اساسی چنان برآشفتند که طرح برکناری و عزل او را مطرح ساختند.
مهره چینی خبرگان برای روز مبادا
چرا مجلس خبرگان رهبری که فلسفه وجودی اش تعیین رهبر و نظارت بر عملکرد و عزل رهبری است تاکنون عملکرد آیت الله خامنه ای را مورد بررسی قرار نداده است؟
دکتر محسن کدیور در گفتگو با "روز" درباره علل پرهیز نمایندگان مجلس خبرگان از بررسی عملکرد رهبرجمهوری اسلامی گفت: این مساله چیز عجیبی نیست مگر مجلس شورای اسلامی یا قوه قضائیه به وظایف خود عمل می کنند که
مجلس خبرگان رهبری هم بکند.
دکتر کدیور افزود: همه نهادهای موجود در جمهوری اسلامی، به صورت هماهنگ و به یک سو پیش میروند از دولت و قوه قضائیه و قوه مقننه گرفته تا شورای نگهبان و صداو سیما و قوای نظامی و امنیتی.
وی با بیان اینکه " من از اتفاقاتی که در حال افتادن است تعجب نمی کنم" خاطرنشان کرد: اگر مجلس شورای اسلامی مطابق قانون اساسی قرار بود نظارت دقیق و مستمری بر عملکرد قوه مجریه داشته یاشد باید الان شاهد سوال و استیضاح تعداد زیادی از وزرا از جمله وزیر کشور باشیم و یا اگر قوه قضائیه قرار بود مطابق قانون انجام وظیفه کند که اکنون شاهد برگزاری دادگاهها در این شرایط و بدون هیات منصفه و بدون وکیل اختیاری نبودیم.
دکتر کدیور، عملکرد مجلس خبرگان رهبری را نیز در همین راستا ذکر کرده و تصریح کرد: شورای نگهبان اعضای این مجلس را برای روز مبادا مهره چینی کرده و آن روز مبادا هم امروز است.
به گفته او، مجلس خبرگان رهبری هیچ خاصیتی ندارد جز اینکه بگوید لباس رهبری برای قامت آقای خامنه ای برازنده است و چنین مجلسی برای چنین مسولیتی گزینش شده است و نتیجه هم همان است که مهره چینان میخواستند باشد.
دکتر کدیور یادآور شد: از همین رو است که آقای جنتی در نماز جمعه می گوید من و رهبری از مجلس خبرگان رضایت داریم. رضایت خدا و رضایت مردم هم هیچ ارزشی برای آنها ندارد.
نطق دستغیب، کف مطالبات مردم
وی نطق آیت الله دستغیب در مجلس خبرگان را "کف مطالبات مردم" و نطقی "بسیار معتدل" دانسته و اشاره کرد که آیت الله دستغیب خواستار این شده که میرحسین موسوی و مهدی کروبی در مجلس خبرگان خضور یافته و حرفهایشان را بزنند که همین تقاضای بسیار ابتدایی هم مورد موافقت اعضای خبرگان قرار نگرفته است.
دکتر کدیور گفت: به خاطر همین نطق معتدل رفته اند و عزل ایشان را از آقای خامنه ای خواسته اند و به جای اینکه بگویند ارزیابی ما از عملکرد شما این بوده گفته اند که فردی جرات کرده و به جای مداحی، حرف دیگری زده است.
به گفته دکتر کدیور "متملقان و چاپلوسان" چنان با سرعت نزد آیت الله خامنه ای رفته اند که او فهمیده است اگر آیت الله دستغیب را نیز کنار بگذارند خیلی افتضاح به بار خواهد آمد، لذا گفته است که فعلا آیت الله دستغیب در مجلس خبرگان باشد و اما به نظر میرسد که دوره بعد، او را تحمل نخواهند کرد.
خبرگان مداح
دکتر کدیور، خبرگان فعلی را خبرگان ناظر ندانسته و تاکید کرد که آنها خبرگان مداح وخبرگان منصوب هستند و با بیانیه ای که منتشر کردند هرچند دل آقای خامنه ای را شاد کردند اما از چشم و دل مردم افتادند و به بقیه نهادهایی پیوستند که مشروعیت ندارند.
یکی از نمایندگان مجلس خبرگان روز گذشته به خبرنگار "روز" گفت که بیش از 8 تن از نمایندگان مجلس خبرگان با بیانیه پایانی مخالف بودند اما از ابراز علنی مخالفت و اعلام اسامی خود ابا دارند.
دکتر کدیور در این زمینه تصریح کرد: از این آقایان باید پرسید که از چه چیزی می ترسند و باید گفت که شما انتخاب شده اید در یک زمانی مثل الان تصمیمی تاریخی و قانونی بگیرید و اکنون بهانه فشارها و تهدید ها نه در برابر خدا پذیرفته است و نه در مبانی دینی و اخلاقی ما قابل قبول است و مردم هم به شدت از سکوت برخی شخصیت ها ناراضی هستند؛ حالا این سکوت چه به دلیل تطمیع باشد چه به دلیل تهدید یا هر چیز دیگری.
وی با تاکید بر اینکه اعتراض ساده و رقیق آیت الله دستغیب، او را روسفید کرده است گفت: ما میدانیم که حدود 20 نماینده دیگر هم موافق آیت الله دستغیب بودند و اگر اعلام میکردند به عنوان یک سند تاریخی ثبت می شد، اما هر چه تعداد مخالفان کمتر باشد نشان دهنده این است که مجلس خبرگان از تکثری که در میان مردم وجود دارد دور است.
به گفته کدیور، با گزینش و مهره چینی انجام گرفته توسط شورای نگهبان، 85 درصد مردم ایران در مجلس خبرگان نماینده ای ندارند و اعضای فعلی این مجلس نمایندگان تنها 15 درصد جامعه ایران هستند؛ لذا درباره بیانیه پایانی این مجلس را هم باید گفت نمایندگان طرفدار آقای خامنه ای بیانیه داده اند.
وی درباره احتمال حذف آیت الله دستغیب گفت: حذف ایشان اهمیتی ندارد چون ما یک نظام حقیقی داریم و یک نظام حقوق که در نظام حقوقی حتی مهره های دست چندم هم طرفداران آقای خامنه ای هستند؛ اما در نظام حقیقی چهره های مردمی و کسانی که جایگاه مردمی دارند جای می گیرند. لذا آقای دستغیب هم جایگاه رفیعی پیدا کرده در حالیکه بقیه اعضای خبرگان بعد زا این جرات نخواهند کرد در مجامع عمومی شرکت کنند و هر جا بروند از سوی مردم مورد اعتراض قرار خواهند گرفت.
این اندیشمند دینی اکثریت اعضای مجلس خبرگان رهبری را روحانیان درباری دانسته و گفت: از پیامبر اسلام داریم که می فرماید علمایی که به دربار سلاطین رفت و آمد دارند دین تان را از آنها نگیرید. اکنون نیز اکثریت اعضای خبرگان ما، عالمان درباری هستند.
حمله کیهان به آیت الله دستغیب
از سوی دیگر و در حالیکه به نظر می رسید با مخالفت رهبر جمهوری اسلامی با عزل آیت الله دستغیب، این پروژه برای مدتی مسکوت بماند، اما تخریب این مرجع تقلید در دستور کار رسانه های حامی دولت احمدی نژاد قرار گرفته است. روزنامه کیهان در شماره روز گذشته خود نوشته است: حمايت هاي فرد ياد شده از برخي سران آشوب ها با استقبال گسترده رسانه هاي ضدانقلابي وابسته به آمريكا و انگليس و رژيم صهيونيستي روبرو شده بود.
روزنامه حسین شریعتمداری در ادامه مدعی شده است: مردم شيراز براي تنبه مشاراليه كه از همنام بودن خود با شهيد بزرگوار حضرت آيت الله دستغيب سوءاستفاده كرده بود، بخشي از سخنان آن شهيد را چاپ و منتشر كرده اند كه در آن آمده است: "... هر عمامه به سري كه از رهبر مكرم انقلاب فاصله بگيرد لعنت خدا بر او باد. همه بايد مطيع رهبر باشند. امام يكي، نايب امام هم يكي، ديگري هيچ حق تقدم ندارد... ناله مرا به گوش همه عمامه به سرهاي ايران برسانيد، هركه مي خواهي باش، خودت را مجتهد مي داني، مقدمات خوان مي داني، بر تو واجب است امروز تبعيت از رهبري، تو حق نداري مقابل رهبر حرفي بزني... مواظب باشيد گرگ ها شما را از رهبر الهي جدا نكنند، شما را گروه گروه نكنند، شما را طعمه خودشان قرار ندهند. وسيله پيشرفت دشمن نشويد. شما الان در جبهه جنگيد، در جبهه جنگ ديني هستيد."
محسن کدیور: اکثریت اعضای خبرگان روحانیان درباری هستند
هرچند برخورد با روحانیان منتقد در جمهوری اسلامی تازگی ندارد، اما نوع مواجهه با آیت الله دستغیب، نماینده فارس در مجلس خبرگان رهبری از سوی سایر اعضا، نشان می دهد که نمایندگان این مجلس حق هیچ گونه انتقادی از رهبر یا اوضاع حاکم بر کشور را ندارند و کوچکترین انتقادی از او یا وضعیت فعلی جامعه با برخوردی تند و قهرآمیز مواجه خواهد شد. محسن کدیور اندیشمند دینی با اشاره تحولات نشست اخیر مجلس خبرگان به "روز" می گوید: شورای نگهبان اعضای این مجلس را برای روز مبادا مهره چینی کرده و آن روز مبادا هم امروز است.
نمایندگان مجلس خبرگان رهبری که در بیانیه پایانی خود "آیت الله خامنهاي را تنها گزينهاي" دانستند " كه لباس رهبري امت بر قامتش زيبنده است" از انتقادات آیت الله دستغیب و هشدارهای او نسبت به تخلف از قانون اساسی چنان برآشفتند که طرح برکناری و عزل او را مطرح ساختند.
مهره چینی خبرگان برای روز مبادا
چرا مجلس خبرگان رهبری که فلسفه وجودی اش تعیین رهبر و نظارت بر عملکرد و عزل رهبری است تاکنون عملکرد آیت الله خامنه ای را مورد بررسی قرار نداده است؟
دکتر محسن کدیور در گفتگو با "روز" درباره علل پرهیز نمایندگان مجلس خبرگان از بررسی عملکرد رهبرجمهوری اسلامی گفت: این مساله چیز عجیبی نیست مگر مجلس شورای اسلامی یا قوه قضائیه به وظایف خود عمل می کنند که
مجلس خبرگان رهبری هم بکند.
دکتر کدیور افزود: همه نهادهای موجود در جمهوری اسلامی، به صورت هماهنگ و به یک سو پیش میروند از دولت و قوه قضائیه و قوه مقننه گرفته تا شورای نگهبان و صداو سیما و قوای نظامی و امنیتی.
وی با بیان اینکه " من از اتفاقاتی که در حال افتادن است تعجب نمی کنم" خاطرنشان کرد: اگر مجلس شورای اسلامی مطابق قانون اساسی قرار بود نظارت دقیق و مستمری بر عملکرد قوه مجریه داشته یاشد باید الان شاهد سوال و استیضاح تعداد زیادی از وزرا از جمله وزیر کشور باشیم و یا اگر قوه قضائیه قرار بود مطابق قانون انجام وظیفه کند که اکنون شاهد برگزاری دادگاهها در این شرایط و بدون هیات منصفه و بدون وکیل اختیاری نبودیم.
دکتر کدیور، عملکرد مجلس خبرگان رهبری را نیز در همین راستا ذکر کرده و تصریح کرد: شورای نگهبان اعضای این مجلس را برای روز مبادا مهره چینی کرده و آن روز مبادا هم امروز است.
به گفته او، مجلس خبرگان رهبری هیچ خاصیتی ندارد جز اینکه بگوید لباس رهبری برای قامت آقای خامنه ای برازنده است و چنین مجلسی برای چنین مسولیتی گزینش شده است و نتیجه هم همان است که مهره چینان میخواستند باشد.
دکتر کدیور یادآور شد: از همین رو است که آقای جنتی در نماز جمعه می گوید من و رهبری از مجلس خبرگان رضایت داریم. رضایت خدا و رضایت مردم هم هیچ ارزشی برای آنها ندارد.
نطق دستغیب، کف مطالبات مردم
وی نطق آیت الله دستغیب در مجلس خبرگان را "کف مطالبات مردم" و نطقی "بسیار معتدل" دانسته و اشاره کرد که آیت الله دستغیب خواستار این شده که میرحسین موسوی و مهدی کروبی در مجلس خبرگان خضور یافته و حرفهایشان را بزنند که همین تقاضای بسیار ابتدایی هم مورد موافقت اعضای خبرگان قرار نگرفته است.
دکتر کدیور گفت: به خاطر همین نطق معتدل رفته اند و عزل ایشان را از آقای خامنه ای خواسته اند و به جای اینکه بگویند ارزیابی ما از عملکرد شما این بوده گفته اند که فردی جرات کرده و به جای مداحی، حرف دیگری زده است.
به گفته دکتر کدیور "متملقان و چاپلوسان" چنان با سرعت نزد آیت الله خامنه ای رفته اند که او فهمیده است اگر آیت الله دستغیب را نیز کنار بگذارند خیلی افتضاح به بار خواهد آمد، لذا گفته است که فعلا آیت الله دستغیب در مجلس خبرگان باشد و اما به نظر میرسد که دوره بعد، او را تحمل نخواهند کرد.
خبرگان مداح
دکتر کدیور، خبرگان فعلی را خبرگان ناظر ندانسته و تاکید کرد که آنها خبرگان مداح وخبرگان منصوب هستند و با بیانیه ای که منتشر کردند هرچند دل آقای خامنه ای را شاد کردند اما از چشم و دل مردم افتادند و به بقیه نهادهایی پیوستند که مشروعیت ندارند.
یکی از نمایندگان مجلس خبرگان روز گذشته به خبرنگار "روز" گفت که بیش از 8 تن از نمایندگان مجلس خبرگان با بیانیه پایانی مخالف بودند اما از ابراز علنی مخالفت و اعلام اسامی خود ابا دارند.
دکتر کدیور در این زمینه تصریح کرد: از این آقایان باید پرسید که از چه چیزی می ترسند و باید گفت که شما انتخاب شده اید در یک زمانی مثل الان تصمیمی تاریخی و قانونی بگیرید و اکنون بهانه فشارها و تهدید ها نه در برابر خدا پذیرفته است و نه در مبانی دینی و اخلاقی ما قابل قبول است و مردم هم به شدت از سکوت برخی شخصیت ها ناراضی هستند؛ حالا این سکوت چه به دلیل تطمیع باشد چه به دلیل تهدید یا هر چیز دیگری.
وی با تاکید بر اینکه اعتراض ساده و رقیق آیت الله دستغیب، او را روسفید کرده است گفت: ما میدانیم که حدود 20 نماینده دیگر هم موافق آیت الله دستغیب بودند و اگر اعلام میکردند به عنوان یک سند تاریخی ثبت می شد، اما هر چه تعداد مخالفان کمتر باشد نشان دهنده این است که مجلس خبرگان از تکثری که در میان مردم وجود دارد دور است.
به گفته کدیور، با گزینش و مهره چینی انجام گرفته توسط شورای نگهبان، 85 درصد مردم ایران در مجلس خبرگان نماینده ای ندارند و اعضای فعلی این مجلس نمایندگان تنها 15 درصد جامعه ایران هستند؛ لذا درباره بیانیه پایانی این مجلس را هم باید گفت نمایندگان طرفدار آقای خامنه ای بیانیه داده اند.
وی درباره احتمال حذف آیت الله دستغیب گفت: حذف ایشان اهمیتی ندارد چون ما یک نظام حقیقی داریم و یک نظام حقوق که در نظام حقوقی حتی مهره های دست چندم هم طرفداران آقای خامنه ای هستند؛ اما در نظام حقیقی چهره های مردمی و کسانی که جایگاه مردمی دارند جای می گیرند. لذا آقای دستغیب هم جایگاه رفیعی پیدا کرده در حالیکه بقیه اعضای خبرگان بعد زا این جرات نخواهند کرد در مجامع عمومی شرکت کنند و هر جا بروند از سوی مردم مورد اعتراض قرار خواهند گرفت.
این اندیشمند دینی اکثریت اعضای مجلس خبرگان رهبری را روحانیان درباری دانسته و گفت: از پیامبر اسلام داریم که می فرماید علمایی که به دربار سلاطین رفت و آمد دارند دین تان را از آنها نگیرید. اکنون نیز اکثریت اعضای خبرگان ما، عالمان درباری هستند.
حمله کیهان به آیت الله دستغیب
از سوی دیگر و در حالیکه به نظر می رسید با مخالفت رهبر جمهوری اسلامی با عزل آیت الله دستغیب، این پروژه برای مدتی مسکوت بماند، اما تخریب این مرجع تقلید در دستور کار رسانه های حامی دولت احمدی نژاد قرار گرفته است. روزنامه کیهان در شماره روز گذشته خود نوشته است: حمايت هاي فرد ياد شده از برخي سران آشوب ها با استقبال گسترده رسانه هاي ضدانقلابي وابسته به آمريكا و انگليس و رژيم صهيونيستي روبرو شده بود.
روزنامه حسین شریعتمداری در ادامه مدعی شده است: مردم شيراز براي تنبه مشاراليه كه از همنام بودن خود با شهيد بزرگوار حضرت آيت الله دستغيب سوءاستفاده كرده بود، بخشي از سخنان آن شهيد را چاپ و منتشر كرده اند كه در آن آمده است: "... هر عمامه به سري كه از رهبر مكرم انقلاب فاصله بگيرد لعنت خدا بر او باد. همه بايد مطيع رهبر باشند. امام يكي، نايب امام هم يكي، ديگري هيچ حق تقدم ندارد... ناله مرا به گوش همه عمامه به سرهاي ايران برسانيد، هركه مي خواهي باش، خودت را مجتهد مي داني، مقدمات خوان مي داني، بر تو واجب است امروز تبعيت از رهبري، تو حق نداري مقابل رهبر حرفي بزني... مواظب باشيد گرگ ها شما را از رهبر الهي جدا نكنند، شما را گروه گروه نكنند، شما را طعمه خودشان قرار ندهند. وسيله پيشرفت دشمن نشويد. شما الان در جبهه جنگيد، در جبهه جنگ ديني هستيد."
به حق چیزهای نشنیده!
http://www.roozonline.com/persian/opinion/opinion-article/article/2009/september/28//-cd83278616.html
حسن يوسفي اشکوري
اعلام شده است که مسؤلان نظام آموزشی کشور در دولت دهم تصمیم گرفته اند که تاریخ شاهان را از کتاب تاریخ مدارس حذف کنند. به راستی این دیگر از آن حرفها است!
ما در این سی سال به سخنان عجیب و تصمیمات شگفت در جمهوری اسلامی عادت کرده¬ایم و بویژه در دولت نهم به همه چیز و از جمله به گفتارها و رفتارها و تصمیم¬های نسنجیده و نامعقول و لحظه¬ای مسؤلان چنان خو کرده¬ایم که دیگر هیچ چیز ما را به تعجب و شگفتی وا نمی¬دارد. فضای ذهنی ما به گونه¬ای شکل گرفته و عادت کرده که اگر دولت اصولگرا و ارزشی - و صد البته احیا کنندة اصول اصیل انقلاب اسلامی 57 !- نهم و دهم و رئیس جمهور انتصابی آن سخنی به قاعده بگوید و کاری معقول و سنجیده بکند و... ، جای شگفتی دارد و ما دچار تعجب خواهیم شد. اما انصافاً این تصمیم اخیر، که البته هنوز نمی دانم چقدر جدی است، دیگر نوبر است و برای من، که با تاریخ سر و کار دارم، چنان شگفت و شوک آور است که پس از خواندن آن بلافاصله با صدای بلند گفتم: به حق چیزهای نشنیده!
گرچه تا آنجا که من دیده¬ام، در چرایی و انگیزه این تصمیم انقلابی و مشعشع سخنی گفته نشده است، اما به احتمال قریب به یقین علت آن « طاغوتی » بودن پادشاهان و یا جابر بودن آنان و شاید هم مسلمان نبودن اینان بوده باشد. چرا که این نگاه از سالیان پیش از انقلاب ( حتی از روزگار مشروطه ) و بویژه در عصر انقلاب در میان نیروهای انقلابی مسلمان و حتی عناصر چپ غیرمذهبی وجود داشت و پس از انقلاب نیز بویژه در اندیشه و عمل مسؤولان نظام جمهوری اسلامی این فکر گسترش یافت و منشاء گفتارها و رفتارهای ضد سلطنتی بسیار شد. حال که دولت انقلابی و اسلامی اصیل و ارزشی تمام عیار نهم و دهم بر سر کار است، دیگر باید به طور کامل « طاغوت زدایی » شود و حتی لازم است نام و یاد شاهان نیز از کتاب و دفتر مدارس و شاید بعدها دانشگاه به کلی حذف گردد و در نتیجه « اسلام عزیز » مورد نظر آقایان مستقر شود! خدا را چه دیدی ممکن است پس فردا اساساً آمدن نام و تاریخ پادشاهان در کتابها و یا فیلمها و نشریات « قانونا » ممنوع شود و یا تمام کتابهای تاریخ گذشته از کتابخانه¬ها جمع¬آوری گردد! نگویید نمی¬شود، در دولت ارزشی همه چیز ممکن است!
به هر حال این تصمیم با هر انگیزه و هدفی که گرفته شده باشد، چنان نامعقول و حتی ناشدنی است که چندان نیازی به پرسشگری و بحث و استدلال و احتجاج نیست. فقط به چند نکته به اجمال اشاره می¬کنم:
1 – منظور از شاهان فقط شاهان پیش از اسلام است یا پس از اسلام نیز مورد توجه است؟ آیا می خواهید مثلا شاهان صفوی را از تاریخ مدارس حذف کنید؟ مگر به این شاهان شیعی و حامی علما و فقها افتخار نمی¬کنید؟
2 – اگر بهانه بدیها و زشتکاریهای شماری از شاهان پیش از اسلام است، مگر شاهان و امیران اسلامی – شیعی پس از اسلام پاک و مبّرا از ستمها و زشتکاریها هستند؟ در یک نگاه کلان چنین می¬نماید که پادشاهان و فرمانروایان مسلمان و شیعی در ایران اسلامی در طول هزار و چهارصد سال، به مراتب از مجموعه شاهان ایرانی قبلی بیشتر مرتکب جنایت و ستم شده و به انواع فساد سیاسی و مالی و اخلاقی دچار بوده و حتی از نظر دینی نیز غالبا منحط تر بوده و در مقابل اینان از نظر توانایی کشورداری و تلاش برای سازندگی و آبادانی و خلق تمدن و فرهنگ اکثرا ضعیف تر و ناتوان تر از پیشینیان بوده اند. مثلا در دوران اسلامی شاهانی چون کوروش و داریوش و خسرو انوشیروان همتا ندارند. کسانی که با تاریخ اندکی آشنایی دارند، می دانند که چه می گویم.
3 – از همه مهمتر این که حذف تاریخ شاهان هر تاریخ و هر ملتی، عملاً به معنای حذف و حداقل نادیده گرفتن تاریخ تمدن و فرهنگ آن قوم و ملت است. در گذشته بیشتر و البته در زمان ما کمتر سیاست و علوم و فنون و ادب و هنر و فلسفه و دین و فرهنگ و آداب دینی و حتی اخلاق و سلوک مدنی و اجتماعی مردمان عادی، به شکلی و هرکدام در سطوحی به شاهان و فرمانروایان و در سطح نهادها به نهاد حکومت و سلطنت و نهاد دربار پیوند داشته است. این پیوند در سطحی بوده است که اگر شاهان ( بویژه در تاریخ ایران از پیش از اسلام تا پس از اسلام ) و دربارها نبودند، بسیاری از علوم و فنون و ادب و هنر و علوم و فرهنگ و معارف و حتی تبلیغات دینی یا پدید نمی¬آمدند و یا گسترش نمی یافتند. چه کسی است که نداند، اگر تلاشها و حتی زورگویی ها و سرکوبهای شاهان و امیران نبود، نه چندان از رواج علوم و معارف نشانی بود و نه از گسترش و عمومی شدن و غلبه بسیاری از ادیان و مذاهب خبری بود و در نهایت سرگذشت بسیاری از اقوام در تمام نواحی جهان امروز به گونه ای دیگری بود. مثلاً اگر حمله اعراب به ایران صورت نمی گرفت و حدود دو قرن بر مردمان نواحی مختلف ایران زمین آن همه فشار حکومتی برای پذیرش اسلام و یا آموزش آداب دین جدید وارد نمی¬آمد، وضعیت دینی و در نتیجه اجتماعی و سیاسی ایرانیان می¬توانست به شکل دیگر باشد. به تعبیر میشل فوکو رابطه « دانش و قدرت » بسیار مهم است.
جالب است که در طرح آقایان ادعا شده است که می¬خواهند به جای تاریخ شاهان، تاریخ داشمندان را بگذارند. شگفتا! مگر می توان در تاریخ گذشته ( حتی در سطح محدودتر در دنیای مدرن نیز ) بدون پرداختن به تاریخ شاهان و امیران رنگارنگ و نهاد دربار و حکومت به علوم و عالمان پرداخت؟ مثلا چگونه می¬توان از بوعلی سخن گفت و از شاهان و امیران بویی و دیگران که ولینعمت و حامی وی بودند یاد نکرد؟ از همه مهمتر، می¬دانیم تقریبا تمام فقهیان شیعی ایران ( و البته غیر ایران نیز ) در دربارها بودند و یا در پناه دربارها و کمکهای مادی و معنوی شاهان به فعالیت های علمی و دینی اهتمام کرده اند. از جمله در عصر صفوی این پیوند « نهاد سلطنت » و « نهاد روحانیت » استوار از آن است که بتوان آن را انکار کرد و یا بتوان آن دو را تفکیک کرد. مثلا می¬توان تاریخ زندگی و فعالیت های علمی و سیاسی محقق کرکی و علامه مجلسی را بدون طرح تاریخ دربار شاه عباس و شاه سلطان حسین نوشت؟
4 – به هرحال تاریخ ما و نیز تاریخ هر ملتی آمیزه¬ای از زیبایی¬ها و زشتی¬ها است و نمی¬توان از تاریخ یکسره زشت و یا یکسره زیبا سخن گفت. نیز فصلی از تاریخ ایران در دوران پیش از اسلام نوشته شده و فصلی نیز پس از اسلام و در هر دوره نیز بخشی را زیبایی¬ها تشکیل داده و بخشی را زشتی¬ها. و نیز بخش مهمی از تاریخ عمومی ما و دیگر اقوام به تاریخ شاهان و فرمانروایان اختصاص دارد و بخشی نیز به علما و دانشمندان و هنرمندان و شاعران و ادیبان و پیامبران در نهایت مردمان عادی و پیرو شاهان و پیامبران و دانشمندان. این فصلها و بخشهای تاریخ چنان به هم پیوسته¬اند که جدا کردنشان به شکل بنیادین و ارگانیک نه ممکن است و نه مفید. از این رو دعوی و حتی تصمیم « شاهکار » مسؤولان دولت ارزشی و اسلامگرا محال اندیشی است و در عمل نیز ناشدنی است و فقط می¬تواند اسباب شوخی باشد!
حسن يوسفي اشکوري
اعلام شده است که مسؤلان نظام آموزشی کشور در دولت دهم تصمیم گرفته اند که تاریخ شاهان را از کتاب تاریخ مدارس حذف کنند. به راستی این دیگر از آن حرفها است!
ما در این سی سال به سخنان عجیب و تصمیمات شگفت در جمهوری اسلامی عادت کرده¬ایم و بویژه در دولت نهم به همه چیز و از جمله به گفتارها و رفتارها و تصمیم¬های نسنجیده و نامعقول و لحظه¬ای مسؤلان چنان خو کرده¬ایم که دیگر هیچ چیز ما را به تعجب و شگفتی وا نمی¬دارد. فضای ذهنی ما به گونه¬ای شکل گرفته و عادت کرده که اگر دولت اصولگرا و ارزشی - و صد البته احیا کنندة اصول اصیل انقلاب اسلامی 57 !- نهم و دهم و رئیس جمهور انتصابی آن سخنی به قاعده بگوید و کاری معقول و سنجیده بکند و... ، جای شگفتی دارد و ما دچار تعجب خواهیم شد. اما انصافاً این تصمیم اخیر، که البته هنوز نمی دانم چقدر جدی است، دیگر نوبر است و برای من، که با تاریخ سر و کار دارم، چنان شگفت و شوک آور است که پس از خواندن آن بلافاصله با صدای بلند گفتم: به حق چیزهای نشنیده!
گرچه تا آنجا که من دیده¬ام، در چرایی و انگیزه این تصمیم انقلابی و مشعشع سخنی گفته نشده است، اما به احتمال قریب به یقین علت آن « طاغوتی » بودن پادشاهان و یا جابر بودن آنان و شاید هم مسلمان نبودن اینان بوده باشد. چرا که این نگاه از سالیان پیش از انقلاب ( حتی از روزگار مشروطه ) و بویژه در عصر انقلاب در میان نیروهای انقلابی مسلمان و حتی عناصر چپ غیرمذهبی وجود داشت و پس از انقلاب نیز بویژه در اندیشه و عمل مسؤولان نظام جمهوری اسلامی این فکر گسترش یافت و منشاء گفتارها و رفتارهای ضد سلطنتی بسیار شد. حال که دولت انقلابی و اسلامی اصیل و ارزشی تمام عیار نهم و دهم بر سر کار است، دیگر باید به طور کامل « طاغوت زدایی » شود و حتی لازم است نام و یاد شاهان نیز از کتاب و دفتر مدارس و شاید بعدها دانشگاه به کلی حذف گردد و در نتیجه « اسلام عزیز » مورد نظر آقایان مستقر شود! خدا را چه دیدی ممکن است پس فردا اساساً آمدن نام و تاریخ پادشاهان در کتابها و یا فیلمها و نشریات « قانونا » ممنوع شود و یا تمام کتابهای تاریخ گذشته از کتابخانه¬ها جمع¬آوری گردد! نگویید نمی¬شود، در دولت ارزشی همه چیز ممکن است!
به هر حال این تصمیم با هر انگیزه و هدفی که گرفته شده باشد، چنان نامعقول و حتی ناشدنی است که چندان نیازی به پرسشگری و بحث و استدلال و احتجاج نیست. فقط به چند نکته به اجمال اشاره می¬کنم:
1 – منظور از شاهان فقط شاهان پیش از اسلام است یا پس از اسلام نیز مورد توجه است؟ آیا می خواهید مثلا شاهان صفوی را از تاریخ مدارس حذف کنید؟ مگر به این شاهان شیعی و حامی علما و فقها افتخار نمی¬کنید؟
2 – اگر بهانه بدیها و زشتکاریهای شماری از شاهان پیش از اسلام است، مگر شاهان و امیران اسلامی – شیعی پس از اسلام پاک و مبّرا از ستمها و زشتکاریها هستند؟ در یک نگاه کلان چنین می¬نماید که پادشاهان و فرمانروایان مسلمان و شیعی در ایران اسلامی در طول هزار و چهارصد سال، به مراتب از مجموعه شاهان ایرانی قبلی بیشتر مرتکب جنایت و ستم شده و به انواع فساد سیاسی و مالی و اخلاقی دچار بوده و حتی از نظر دینی نیز غالبا منحط تر بوده و در مقابل اینان از نظر توانایی کشورداری و تلاش برای سازندگی و آبادانی و خلق تمدن و فرهنگ اکثرا ضعیف تر و ناتوان تر از پیشینیان بوده اند. مثلا در دوران اسلامی شاهانی چون کوروش و داریوش و خسرو انوشیروان همتا ندارند. کسانی که با تاریخ اندکی آشنایی دارند، می دانند که چه می گویم.
3 – از همه مهمتر این که حذف تاریخ شاهان هر تاریخ و هر ملتی، عملاً به معنای حذف و حداقل نادیده گرفتن تاریخ تمدن و فرهنگ آن قوم و ملت است. در گذشته بیشتر و البته در زمان ما کمتر سیاست و علوم و فنون و ادب و هنر و فلسفه و دین و فرهنگ و آداب دینی و حتی اخلاق و سلوک مدنی و اجتماعی مردمان عادی، به شکلی و هرکدام در سطوحی به شاهان و فرمانروایان و در سطح نهادها به نهاد حکومت و سلطنت و نهاد دربار پیوند داشته است. این پیوند در سطحی بوده است که اگر شاهان ( بویژه در تاریخ ایران از پیش از اسلام تا پس از اسلام ) و دربارها نبودند، بسیاری از علوم و فنون و ادب و هنر و علوم و فرهنگ و معارف و حتی تبلیغات دینی یا پدید نمی¬آمدند و یا گسترش نمی یافتند. چه کسی است که نداند، اگر تلاشها و حتی زورگویی ها و سرکوبهای شاهان و امیران نبود، نه چندان از رواج علوم و معارف نشانی بود و نه از گسترش و عمومی شدن و غلبه بسیاری از ادیان و مذاهب خبری بود و در نهایت سرگذشت بسیاری از اقوام در تمام نواحی جهان امروز به گونه ای دیگری بود. مثلاً اگر حمله اعراب به ایران صورت نمی گرفت و حدود دو قرن بر مردمان نواحی مختلف ایران زمین آن همه فشار حکومتی برای پذیرش اسلام و یا آموزش آداب دین جدید وارد نمی¬آمد، وضعیت دینی و در نتیجه اجتماعی و سیاسی ایرانیان می¬توانست به شکل دیگر باشد. به تعبیر میشل فوکو رابطه « دانش و قدرت » بسیار مهم است.
جالب است که در طرح آقایان ادعا شده است که می¬خواهند به جای تاریخ شاهان، تاریخ داشمندان را بگذارند. شگفتا! مگر می توان در تاریخ گذشته ( حتی در سطح محدودتر در دنیای مدرن نیز ) بدون پرداختن به تاریخ شاهان و امیران رنگارنگ و نهاد دربار و حکومت به علوم و عالمان پرداخت؟ مثلا چگونه می¬توان از بوعلی سخن گفت و از شاهان و امیران بویی و دیگران که ولینعمت و حامی وی بودند یاد نکرد؟ از همه مهمتر، می¬دانیم تقریبا تمام فقهیان شیعی ایران ( و البته غیر ایران نیز ) در دربارها بودند و یا در پناه دربارها و کمکهای مادی و معنوی شاهان به فعالیت های علمی و دینی اهتمام کرده اند. از جمله در عصر صفوی این پیوند « نهاد سلطنت » و « نهاد روحانیت » استوار از آن است که بتوان آن را انکار کرد و یا بتوان آن دو را تفکیک کرد. مثلا می¬توان تاریخ زندگی و فعالیت های علمی و سیاسی محقق کرکی و علامه مجلسی را بدون طرح تاریخ دربار شاه عباس و شاه سلطان حسین نوشت؟
4 – به هرحال تاریخ ما و نیز تاریخ هر ملتی آمیزه¬ای از زیبایی¬ها و زشتی¬ها است و نمی¬توان از تاریخ یکسره زشت و یا یکسره زیبا سخن گفت. نیز فصلی از تاریخ ایران در دوران پیش از اسلام نوشته شده و فصلی نیز پس از اسلام و در هر دوره نیز بخشی را زیبایی¬ها تشکیل داده و بخشی را زشتی¬ها. و نیز بخش مهمی از تاریخ عمومی ما و دیگر اقوام به تاریخ شاهان و فرمانروایان اختصاص دارد و بخشی نیز به علما و دانشمندان و هنرمندان و شاعران و ادیبان و پیامبران در نهایت مردمان عادی و پیرو شاهان و پیامبران و دانشمندان. این فصلها و بخشهای تاریخ چنان به هم پیوسته¬اند که جدا کردنشان به شکل بنیادین و ارگانیک نه ممکن است و نه مفید. از این رو دعوی و حتی تصمیم « شاهکار » مسؤولان دولت ارزشی و اسلامگرا محال اندیشی است و در عمل نیز ناشدنی است و فقط می¬تواند اسباب شوخی باشد!
احمد منتظری در گفتگو با روز: لاریجانی دچار توهم شده است
http://www.roozonline.com/persian/news/newsitem/article////107/-5912e43633.html
یک روز پس از آنکه اعلام شد شعبه ای در دادسرای کارکنان دولت برای ثبت شکایات علیه میرحسین موسوی وطرفدارانش تعیین شده است، ستاد حقوق بشر قوه قضائیه مدعی شد که جناح اصلاح طلب با حمايت از مير حسين موسوي او را به حركت در راه معارضه با نظام هدايت كرد. "روز" در ارتباط با سخنان محمدجواد لاریجانی، با احمد منتظری فرزند آیت الله منتظری و محمد سیف زاده حقوقدان گفت و گو کرده است.
روز شنبه سایت رجا نیوز، از رسانه های حامی محمود احمدی نژاد اعلام کرده بود که شعبه 13 دادسرای کارکنان دولت برای ثبت شکایات شهرونداني كه در جريان حوادث ( بعد از انتخابات) دچار "خسارات جاني، مالي و آبرويي" شدهاند، تعیین شده و آنها می توانند با مراجعه به اين شعبه از دادسرا شكايات خود را ثبت كنند.
او گفته است که مير حسين موسوي آينده بسيار خوب سياسي را از دست داد و ادبيات بيانيه هاي وي با ادبيات مسعود رجوي هيچ فرقي ندارد و اين افراد در بيت آيت الله منتظري به وحدت تاكتيكي رسيدند و اين مسئله يكي از اشتباهات بسيار بزرگ جبهه اصلاحات بود.
لاریجانی دچار توهم است
این سخنان محمد جواد لاریجانی واکنش احمد منتظری، فرزند آیت الله منتظری را در پی داشت. احمد منتظری با ابراز تاسف از سخنان محمد جواد لاریجانی به "روز" گفت: ما در کشوری مسلمان زندگی می کنیم و آزادی بیان و عقیده جزو افتخارات اسلام است و 1400 سال قبل اسلام تاکید کرده که مردم در بیان عقیده آزاد هستند اما گویا در کشور ما کسی مثل آقای موسوی حق ندارد به آیت الله منتظری نامه بنویسد و چنین نامه ای جرم محسوب می شود.
فرزند آیت الله منتظری با ابراز تاسف از اینکه در قرن 21 در ایران دو شهروند حق نامه نوشتن به یکدیگر را ندارند و به خاطر یک نامه متهم به وحدت تاکتیکی می شوند افزود: این آقایان بر اساس توهمات خود مسائل را تحلیل می کنند و حتی طرفداران خودشان را نیز به اشتباه می اندازند.
به گفته احمد منتظری، غیر از نامه نگاری که به صورت علنی و شفاف انجام گرفته هیچ مساله دیگری نبوده که گفته شود در بیت آیت الله منتظری به وحدت تاکتیکی رسیده اند.
او گفت: آقای موسوی راهکارهایی برای برون رفت از بجران فعلی ارائه دادند و همین مساله نشان میدهد که ایشان معتقد به نظام هستند برانداز نیستند بلکه میخواهند نظام اصلاح شود.
فرزند آیت الله منتظری با شاره به اینکه نامه میرحسین موسوی به تمام مراجع نوشته شده بود تصریح کرد: اینکه آقایی ادعا می کند در بیت آیت الله منتظری به وحدت تاکتیکی رسیده اند ناشی از توهمات شدیدی است که چشم ها را بر روی واقعیات جامعه بسته اند و بر اساس توهمات خود برای جامعه نسخه می پیچند.
وی افزود: هیچ جلسه مشترکی در بیت آیت الله منتظری نبوده که بنشینند و به وحدت تاکتیکی برسند و حاج آقا صرفا بر اساس وظیفه و احساس مسولیت به نامه آقای موسوی پاسخ دادند و جای تاسف است که تحمل آقایان اینقدر کم است و امیدوارم کمی سعه صدر پیدا کنند.
احمد منتظری سپس با اشاره به رفتار امام اول شیعیان در برخورد با منتقدان اشاره کرده و گفت: در حضور خود امام علی انتقادهای خیلی شدید مطرح می شد و حتی برخی به این حضرت فحاشی میکردند اما امام همیشه با سعه صدر با مخالفان و منتقدان برخورد میکردند نه با چوب و چماق و زندان و... اما متاسفانه اکنون کسانی که مدعی هستند پیرو این دین و مذهب هستند اینقدر کم تحمل هستند که اتهاماتی واهی را علنا مطرح می کنند بدون اینکه با آنان برخورد شود.
معون امور بین الملل و دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضائیه دیروز در جمع خبرنگاران با بیان اینکه مير حسين موسوي يكي از خطاهاي بسيار بزرگ را در تاريخ انقلاب مرتكب شد گفت: مير حسين موسوي بايد فكر كند كه به راستي چه كرده كه منافقان، آمريكا، اسرائيل و برخي از كشورهاي غربي از او حمايت ميكنند و براي وي كف ميزنند. او افزود که آقاین باید سرعقل بیایند و دست از معارضه با نظام بردارند.
به گفته لاریجانی مير حسين موسوي در جريان انتخابات به خود نظام، و جوانان كشور همان ظلمي را كرد كه مسعود رجوي به آنان كرد. محمد جواد لاريجاني با بيان اينكه مير حسين موسوي خبط بزرگي مرتكب شد، اظهار داشت خبط بزرگ موسوي مقابل نظام ايستادن بود و به اين شكل مير حسين موسوي خيانت بزرگي به نظام كرد و خيانت وي در حد رهبري اين جريان بود.
حتی انقلاب مخملی هم جرم نیست
این سخنان محمد جواد لاریجانی، دبیری ستاد حقوق بشر قوه قضائیه، این سوال را ایجاد می کند که در اصل این ستاد وظیفه و برنامه کاری اش چیست و در چه راستایی ایجاد شده است. آیا این ستاد در راستای حفظ حقوق شهروندی آحاد جامعه ایجاد شده یا کارکردی سیاسی دارد.
دکتر محمد سیف زاده، حقوقدان سرشناس و عضو کانون مدافعان حقوق بشر در این زمینه به "روز" می گوید: متاسفانه در مملکت ما افراد بدون حساب و کتاب به یکدیگر اتهام میزنند و هیچ کسی هم پاسخگوی این اتهاماتی که زده می شود نیست. در حالیکه این مساله هم از لحاظ شرعی و هم از لحاظ قانونی، اشکال اساسی دارد.
این وکیل دادگستری افزود: اگر از نظر آقایان، آقای موسوی جرمی مرتکب شده است که احتیاجی به مصاحبه و سخنرانی نیست بروند شکایت کنند اما اگر جرم هایی که نسبت می دهند همین مواردی است که آقای لاریجانی برشمرده اند و حتی برخی می گویند انقلاب مخملی که باید گفت هیچ یک از این موارد جرم نیست و نه انقلاب مخملی جرم است و نه نامه پراکنی و انتقاد بلکه تمام اینها از حقوق مردم است که از حکومت انتقاد کنند.
دکتر سیف زاده با اشاره به مقایسه ادبیات موسوی با رجوی و آیت الله منتظری گفت: این گونه مشابه سازیها هیچ مشکلی را از آقایان حل نمی کند و از سوی دیگر بر اساس اصل قانونی بودن جرم و مجازات که در اصل 36 قانون اساسی و ماده 2 قانون مجازات اسلامی ذکر شده کسی که این ادعاهای بی حساب و کتاب را مطرح می کند مصداق افترا و نشر اکاذیب بوده و باید تحت تعقیب قرار بگیرد.
این حقوقدان همچنین با اشاره به تعیین شعبه ای برای ثبت شکایت از میرحسین موسوی و طرفدارانش گفت: برای تمام مامورانی که در راهپیمایی مسالمت آمیز مردم به سوی مردم تیراندازی مستقیم کردند و به اموال مردم آسیب زدند هم کاش شعبه ای تشکیل دهند تا مردم بتوانند شکایت کنند و به شکایات انها همرسیدگی شود.
یک روز پس از آنکه اعلام شد شعبه ای در دادسرای کارکنان دولت برای ثبت شکایات علیه میرحسین موسوی وطرفدارانش تعیین شده است، ستاد حقوق بشر قوه قضائیه مدعی شد که جناح اصلاح طلب با حمايت از مير حسين موسوي او را به حركت در راه معارضه با نظام هدايت كرد. "روز" در ارتباط با سخنان محمدجواد لاریجانی، با احمد منتظری فرزند آیت الله منتظری و محمد سیف زاده حقوقدان گفت و گو کرده است.
روز شنبه سایت رجا نیوز، از رسانه های حامی محمود احمدی نژاد اعلام کرده بود که شعبه 13 دادسرای کارکنان دولت برای ثبت شکایات شهرونداني كه در جريان حوادث ( بعد از انتخابات) دچار "خسارات جاني، مالي و آبرويي" شدهاند، تعیین شده و آنها می توانند با مراجعه به اين شعبه از دادسرا شكايات خود را ثبت كنند.
او گفته است که مير حسين موسوي آينده بسيار خوب سياسي را از دست داد و ادبيات بيانيه هاي وي با ادبيات مسعود رجوي هيچ فرقي ندارد و اين افراد در بيت آيت الله منتظري به وحدت تاكتيكي رسيدند و اين مسئله يكي از اشتباهات بسيار بزرگ جبهه اصلاحات بود.
لاریجانی دچار توهم است
این سخنان محمد جواد لاریجانی واکنش احمد منتظری، فرزند آیت الله منتظری را در پی داشت. احمد منتظری با ابراز تاسف از سخنان محمد جواد لاریجانی به "روز" گفت: ما در کشوری مسلمان زندگی می کنیم و آزادی بیان و عقیده جزو افتخارات اسلام است و 1400 سال قبل اسلام تاکید کرده که مردم در بیان عقیده آزاد هستند اما گویا در کشور ما کسی مثل آقای موسوی حق ندارد به آیت الله منتظری نامه بنویسد و چنین نامه ای جرم محسوب می شود.
فرزند آیت الله منتظری با ابراز تاسف از اینکه در قرن 21 در ایران دو شهروند حق نامه نوشتن به یکدیگر را ندارند و به خاطر یک نامه متهم به وحدت تاکتیکی می شوند افزود: این آقایان بر اساس توهمات خود مسائل را تحلیل می کنند و حتی طرفداران خودشان را نیز به اشتباه می اندازند.
به گفته احمد منتظری، غیر از نامه نگاری که به صورت علنی و شفاف انجام گرفته هیچ مساله دیگری نبوده که گفته شود در بیت آیت الله منتظری به وحدت تاکتیکی رسیده اند.
او گفت: آقای موسوی راهکارهایی برای برون رفت از بجران فعلی ارائه دادند و همین مساله نشان میدهد که ایشان معتقد به نظام هستند برانداز نیستند بلکه میخواهند نظام اصلاح شود.
فرزند آیت الله منتظری با شاره به اینکه نامه میرحسین موسوی به تمام مراجع نوشته شده بود تصریح کرد: اینکه آقایی ادعا می کند در بیت آیت الله منتظری به وحدت تاکتیکی رسیده اند ناشی از توهمات شدیدی است که چشم ها را بر روی واقعیات جامعه بسته اند و بر اساس توهمات خود برای جامعه نسخه می پیچند.
وی افزود: هیچ جلسه مشترکی در بیت آیت الله منتظری نبوده که بنشینند و به وحدت تاکتیکی برسند و حاج آقا صرفا بر اساس وظیفه و احساس مسولیت به نامه آقای موسوی پاسخ دادند و جای تاسف است که تحمل آقایان اینقدر کم است و امیدوارم کمی سعه صدر پیدا کنند.
احمد منتظری سپس با اشاره به رفتار امام اول شیعیان در برخورد با منتقدان اشاره کرده و گفت: در حضور خود امام علی انتقادهای خیلی شدید مطرح می شد و حتی برخی به این حضرت فحاشی میکردند اما امام همیشه با سعه صدر با مخالفان و منتقدان برخورد میکردند نه با چوب و چماق و زندان و... اما متاسفانه اکنون کسانی که مدعی هستند پیرو این دین و مذهب هستند اینقدر کم تحمل هستند که اتهاماتی واهی را علنا مطرح می کنند بدون اینکه با آنان برخورد شود.
معون امور بین الملل و دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضائیه دیروز در جمع خبرنگاران با بیان اینکه مير حسين موسوي يكي از خطاهاي بسيار بزرگ را در تاريخ انقلاب مرتكب شد گفت: مير حسين موسوي بايد فكر كند كه به راستي چه كرده كه منافقان، آمريكا، اسرائيل و برخي از كشورهاي غربي از او حمايت ميكنند و براي وي كف ميزنند. او افزود که آقاین باید سرعقل بیایند و دست از معارضه با نظام بردارند.
به گفته لاریجانی مير حسين موسوي در جريان انتخابات به خود نظام، و جوانان كشور همان ظلمي را كرد كه مسعود رجوي به آنان كرد. محمد جواد لاريجاني با بيان اينكه مير حسين موسوي خبط بزرگي مرتكب شد، اظهار داشت خبط بزرگ موسوي مقابل نظام ايستادن بود و به اين شكل مير حسين موسوي خيانت بزرگي به نظام كرد و خيانت وي در حد رهبري اين جريان بود.
حتی انقلاب مخملی هم جرم نیست
این سخنان محمد جواد لاریجانی، دبیری ستاد حقوق بشر قوه قضائیه، این سوال را ایجاد می کند که در اصل این ستاد وظیفه و برنامه کاری اش چیست و در چه راستایی ایجاد شده است. آیا این ستاد در راستای حفظ حقوق شهروندی آحاد جامعه ایجاد شده یا کارکردی سیاسی دارد.
دکتر محمد سیف زاده، حقوقدان سرشناس و عضو کانون مدافعان حقوق بشر در این زمینه به "روز" می گوید: متاسفانه در مملکت ما افراد بدون حساب و کتاب به یکدیگر اتهام میزنند و هیچ کسی هم پاسخگوی این اتهاماتی که زده می شود نیست. در حالیکه این مساله هم از لحاظ شرعی و هم از لحاظ قانونی، اشکال اساسی دارد.
این وکیل دادگستری افزود: اگر از نظر آقایان، آقای موسوی جرمی مرتکب شده است که احتیاجی به مصاحبه و سخنرانی نیست بروند شکایت کنند اما اگر جرم هایی که نسبت می دهند همین مواردی است که آقای لاریجانی برشمرده اند و حتی برخی می گویند انقلاب مخملی که باید گفت هیچ یک از این موارد جرم نیست و نه انقلاب مخملی جرم است و نه نامه پراکنی و انتقاد بلکه تمام اینها از حقوق مردم است که از حکومت انتقاد کنند.
دکتر سیف زاده با اشاره به مقایسه ادبیات موسوی با رجوی و آیت الله منتظری گفت: این گونه مشابه سازیها هیچ مشکلی را از آقایان حل نمی کند و از سوی دیگر بر اساس اصل قانونی بودن جرم و مجازات که در اصل 36 قانون اساسی و ماده 2 قانون مجازات اسلامی ذکر شده کسی که این ادعاهای بی حساب و کتاب را مطرح می کند مصداق افترا و نشر اکاذیب بوده و باید تحت تعقیب قرار بگیرد.
این حقوقدان همچنین با اشاره به تعیین شعبه ای برای ثبت شکایت از میرحسین موسوی و طرفدارانش گفت: برای تمام مامورانی که در راهپیمایی مسالمت آمیز مردم به سوی مردم تیراندازی مستقیم کردند و به اموال مردم آسیب زدند هم کاش شعبه ای تشکیل دهند تا مردم بتوانند شکایت کنند و به شکایات انها همرسیدگی شود.
محمدجواد لاریجانی، موسوی را رجوی خواند
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2009/09/090927_ma-iran-mjlarijani.shtml
اظهارات محمد جواد لاریجانی دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضاییه ایران که با لحنی بی سابقه به میر حسین موسوی، نامزد معترض به انتخابات اخیر ریاست جمهوری در ایران حمله کرد در سایت های خبری رسمی همچون خبرگزاری جمهوری اسلامی، خبرگزاری کار ایران (ایلنا) و خبرگزاری نیمه رسمی فارس بازتاب یافت.
محمد جواد لاریجانی تا آنجا پیش رفت که میرحسین موسوی را خائن به نظام جمهوری اسلامی خوانده و او را در خیانت به جمهوری اسلامی همسان با مسعود رجوی، رهبر گروه مجاهدین خلق معرفی کند.
خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران از محمد جواد لاریجانی دبير ستاد حقوق بشر قوه قضاييه چنین نقل قول کرده است که "موسوی يکی از خطاهای بزرگ بعد از انقلاب را مرتکب شد و جناح اصلاح طلب را به سمت تعارض با نظام حرکت داد".
محمد جواد لاريجانی گفت: اعتراض به نتيجه انتخابات حق همه است اما قيام عليه نظام درست نيست. او گفت" آنها اگر از عصبانيت بعد از انتخابات دور بودند و فکر می کردند؛ می ديدند که بسياری از منافقين و صهيونيست ها برای اقدامات آنان کف می زنند."
به گزارش ایرنا، معاون امور بين الملل قوه قضاييه قيام عليه نظام را گناهی بزرگ دانست و با بيان اين که دشمنان از چنين اقداماتی شاد مي شوند اظهار داشت: اعتراضات نبايد به قيام عليه نظام تبدیل شود.
خبرگزاری نیمه رسمی فارس هم در انعکاس سخنان محمد جواد لاریجانی این تیتر را برگزید که ادبیات بیانیه های موسوی فرقی با ادبیات مسعود رجوی ندارد. این خبرگزاری در ادامه از قول محمد جواد لاريجانی نقل کرد که "گروهی در جريان انتخابات عليه نظام و به بهانه تخلف در انتخابات قيام كردند و مقابل نظام ايستادند".
به نوشته فارس او افزود: اگر اعتراض به مجريان باشد كه درگير اجرای امنيت در جريان انتخابات بودند اين تخلف نيست اما غير از اين اگر درگيری با نظام و ايستادن مقابل انقلاب باشد آن هم به اسم امام و پيروی از رهنمودهای ايشان اين گناه بسيار بزرگ و نابخشودنی است.
اظهارات محمد جواد لاریجانی از دید ناظران لحنی افراطی داشته و در نوع خود کم سابقه است. سعید مدنی، روزنامه نگار و تحلیلگر سیاسی در ایران در این رابطه گفت که در تحلیل سخنان آقای لاریجانی باید به جایگاه ایشان هم توجه داشت.
سعید مدنی افزود که این نحوه افراطی سخن گفتن از سوی آقای لاریجانی بیشتر برای جلب توجه در فضای کنونی سیاسی ایران صورت گرفته است.
احمد سلامتیان، نماینده پیشین مجلس شورای اسلامی که اکنون در فرانسه اقامت دارد نظر مشابهی با سعید مدنی دارد. آقای سلامتیان معتقد است که علی لاریجانی رییس مجلس به نوعی پاسخ برادر خود را به سرعت در همان حاشیه افتتاح نمایشگاه نجوم داد.
آقای سلامتیان با نقل از خبرگزاری جمهوری اسلامی می گوید علی لاریجانی پاسخ برادر بزرگتر خود را با این جمله داد که "پيش از آن که ما به رصد نجومی نياز داشته باشيم، به رصد سياسی نياز داريم تا در کهکشان سياست مسايل را دقيقتر ببينيم و با مشی درست حرکت کنيم."
نکته جالب توجه در عملکرد خبرگزاری رسمی دولت محمود احمدی نژاد آن است که در خبر نخست خود سخنان مطرح شده توسط محمد جواد لاریجانی را بطور کامل منعکس کرده ولی در خبر دیگری که در وب سایت خود قرار داد چنین نوشت "برخی از خبرنگاران رسانههای دوم خردادی سعی کردند با طرح سوالاتی، محمدجواد لاريجانی را به موضعگيری عليه حوادث بعد از انتخابات سوق داده و از وی درباره حمايت از عملکرد سيدحسن خمينی در پس از انتخابات مصاحبه بگيرند که پاسخهای قاطع لاريجاني آنان را ناکام گذاشت."
این در حالی است که ایرنا در خبر قبلی خود در مورد اظهارات محمد جواد لاریجانی در رابطه با عملکرد حسن خمینی نوشت "دبير ستاد حقوق بشر قوه قضاييه درباره عملکرد سيد حسن خميني بعد از انتخابات، از وی انتقاد کرد و گفت: بيت امام بايد حرمت امام را حفظ و از مناقشات دوری کنند. لاريجانی با تاکيد بر اين که بيت امام بايد هوشيارانه در مسايل عمل کند گفت: آقای سيد حسن خميني فرد باهوش و زيرکی است اما حمايت وی از ميرحسين موسوی امری نيست که مخفی بماند. لاريجاني با اشاره به حضور رييس جمهور و هيات دولت در حرم امام و غياب حسن خمينی در اين مراسم گفت: اين در حالي است که اگر ايشان به اصول دموکراتيک اعتقاد داشت بايد به رييس جمهور احترام می گذاشت حتی اگر با او مخالف بود. وی تصريح کرد: برای بيت امام بسيار نامناسب است که از يک جريان سياسی حمايت کند که مورد حمايت منافقين و صهيونيست هاست و می خواهد جريانی سکولار در کشور به وجود آورد. دبير ستاد حقوق بشر قوه قضاييه تصريح کرد: اگر بيت امام می خواهد حرمت امام را نگه دارد بايد از مناقشات دوری کند."
برخی ناظران بر این باورند که شدت افراطی بودن اظهارات محمد جواد لاریجانی باعث شد تا خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی از هیجان زده گی اولیه خود فاصله گرفته و سعی کند که خبر به گونه ای تنظیم شود که از این مساله هم بر ضد روزنامه نگاران اصلاح طلب استفاده شده و اظهاراتی که این خبرگزاری بطور کامل منعکس کرده بود در نسخه بعدی تقریبا بطور کامل حذف گردد.
اظهارات محمد جواد لاریجانی دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضاییه ایران که با لحنی بی سابقه به میر حسین موسوی، نامزد معترض به انتخابات اخیر ریاست جمهوری در ایران حمله کرد در سایت های خبری رسمی همچون خبرگزاری جمهوری اسلامی، خبرگزاری کار ایران (ایلنا) و خبرگزاری نیمه رسمی فارس بازتاب یافت.
محمد جواد لاریجانی تا آنجا پیش رفت که میرحسین موسوی را خائن به نظام جمهوری اسلامی خوانده و او را در خیانت به جمهوری اسلامی همسان با مسعود رجوی، رهبر گروه مجاهدین خلق معرفی کند.
خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران از محمد جواد لاریجانی دبير ستاد حقوق بشر قوه قضاييه چنین نقل قول کرده است که "موسوی يکی از خطاهای بزرگ بعد از انقلاب را مرتکب شد و جناح اصلاح طلب را به سمت تعارض با نظام حرکت داد".
محمد جواد لاريجانی گفت: اعتراض به نتيجه انتخابات حق همه است اما قيام عليه نظام درست نيست. او گفت" آنها اگر از عصبانيت بعد از انتخابات دور بودند و فکر می کردند؛ می ديدند که بسياری از منافقين و صهيونيست ها برای اقدامات آنان کف می زنند."
به گزارش ایرنا، معاون امور بين الملل قوه قضاييه قيام عليه نظام را گناهی بزرگ دانست و با بيان اين که دشمنان از چنين اقداماتی شاد مي شوند اظهار داشت: اعتراضات نبايد به قيام عليه نظام تبدیل شود.
خبرگزاری نیمه رسمی فارس هم در انعکاس سخنان محمد جواد لاریجانی این تیتر را برگزید که ادبیات بیانیه های موسوی فرقی با ادبیات مسعود رجوی ندارد. این خبرگزاری در ادامه از قول محمد جواد لاريجانی نقل کرد که "گروهی در جريان انتخابات عليه نظام و به بهانه تخلف در انتخابات قيام كردند و مقابل نظام ايستادند".
به نوشته فارس او افزود: اگر اعتراض به مجريان باشد كه درگير اجرای امنيت در جريان انتخابات بودند اين تخلف نيست اما غير از اين اگر درگيری با نظام و ايستادن مقابل انقلاب باشد آن هم به اسم امام و پيروی از رهنمودهای ايشان اين گناه بسيار بزرگ و نابخشودنی است.
اظهارات محمد جواد لاریجانی از دید ناظران لحنی افراطی داشته و در نوع خود کم سابقه است. سعید مدنی، روزنامه نگار و تحلیلگر سیاسی در ایران در این رابطه گفت که در تحلیل سخنان آقای لاریجانی باید به جایگاه ایشان هم توجه داشت.
سعید مدنی افزود که این نحوه افراطی سخن گفتن از سوی آقای لاریجانی بیشتر برای جلب توجه در فضای کنونی سیاسی ایران صورت گرفته است.
احمد سلامتیان، نماینده پیشین مجلس شورای اسلامی که اکنون در فرانسه اقامت دارد نظر مشابهی با سعید مدنی دارد. آقای سلامتیان معتقد است که علی لاریجانی رییس مجلس به نوعی پاسخ برادر خود را به سرعت در همان حاشیه افتتاح نمایشگاه نجوم داد.
آقای سلامتیان با نقل از خبرگزاری جمهوری اسلامی می گوید علی لاریجانی پاسخ برادر بزرگتر خود را با این جمله داد که "پيش از آن که ما به رصد نجومی نياز داشته باشيم، به رصد سياسی نياز داريم تا در کهکشان سياست مسايل را دقيقتر ببينيم و با مشی درست حرکت کنيم."
نکته جالب توجه در عملکرد خبرگزاری رسمی دولت محمود احمدی نژاد آن است که در خبر نخست خود سخنان مطرح شده توسط محمد جواد لاریجانی را بطور کامل منعکس کرده ولی در خبر دیگری که در وب سایت خود قرار داد چنین نوشت "برخی از خبرنگاران رسانههای دوم خردادی سعی کردند با طرح سوالاتی، محمدجواد لاريجانی را به موضعگيری عليه حوادث بعد از انتخابات سوق داده و از وی درباره حمايت از عملکرد سيدحسن خمينی در پس از انتخابات مصاحبه بگيرند که پاسخهای قاطع لاريجاني آنان را ناکام گذاشت."
این در حالی است که ایرنا در خبر قبلی خود در مورد اظهارات محمد جواد لاریجانی در رابطه با عملکرد حسن خمینی نوشت "دبير ستاد حقوق بشر قوه قضاييه درباره عملکرد سيد حسن خميني بعد از انتخابات، از وی انتقاد کرد و گفت: بيت امام بايد حرمت امام را حفظ و از مناقشات دوری کنند. لاريجانی با تاکيد بر اين که بيت امام بايد هوشيارانه در مسايل عمل کند گفت: آقای سيد حسن خميني فرد باهوش و زيرکی است اما حمايت وی از ميرحسين موسوی امری نيست که مخفی بماند. لاريجاني با اشاره به حضور رييس جمهور و هيات دولت در حرم امام و غياب حسن خمينی در اين مراسم گفت: اين در حالي است که اگر ايشان به اصول دموکراتيک اعتقاد داشت بايد به رييس جمهور احترام می گذاشت حتی اگر با او مخالف بود. وی تصريح کرد: برای بيت امام بسيار نامناسب است که از يک جريان سياسی حمايت کند که مورد حمايت منافقين و صهيونيست هاست و می خواهد جريانی سکولار در کشور به وجود آورد. دبير ستاد حقوق بشر قوه قضاييه تصريح کرد: اگر بيت امام می خواهد حرمت امام را نگه دارد بايد از مناقشات دوری کند."
برخی ناظران بر این باورند که شدت افراطی بودن اظهارات محمد جواد لاریجانی باعث شد تا خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی از هیجان زده گی اولیه خود فاصله گرفته و سعی کند که خبر به گونه ای تنظیم شود که از این مساله هم بر ضد روزنامه نگاران اصلاح طلب استفاده شده و اظهاراتی که این خبرگزاری بطور کامل منعکس کرده بود در نسخه بعدی تقریبا بطور کامل حذف گردد.
مصاحبه سعید حجاریان
براستی که بیشرمی بعضی را هیچ حد و مرزی نیست
http://www.youtube.com/watch?v=oI52K95Da0w
http://www.youtube.com/watch?v=oI52K95Da0w
نامه آرش حجازی به الف نون
http://arashhejazi.com/1388/07/ahmadinejad/
جناب آقای محمود احمدینژاد،
در سه ماه گذشته، میلیونها ایرانی، به زبانهای گوناگون، در تبلیغات قبل از انتخابات، در روز انتخابات، در اعتراضات بعد از انتخابات، روز ۲۵ خرداد، روز ۳۰ خرداد، روز قدس و روزهای دیگر، با دهها شکل اعتراض مدنی علیرغم سرکوبهای بیامان و بیرحمانهی شما و همکارانتان، به شما اعلام کردند که شما را نمیخواهند. حتی یک بار هم از خودتان پرسیدید که این مردم چرا از شما راضی نیستند و به بهای از دست دادن امنیت و حتی جانشان این نارضایتی را به شما اعلام میکنند؟
گاهی، در میان توجیههایی که حتی خودتان هم به آنها باور ندارید، در فواصل جلساتی که با همکارانتان گذاشتهاید و در آنها از شرق تا غرب عالم را مسئول برانگیختن مردم برای اعتراض به روشها و سیاستهای خودتان دانستید، از خودتان پرسیدهاید که چرا این مردم ساکت نمیشوند؟
آقای احمدینژاد،
چند بار گفتهاید که مرگ ندا «مشکوک» است، اما آیا هرگز از خود پرسیدهاید که ندا مگر چه کرده بود که سزاوار چنین سرنوشتی باشد؟ با وجود تمام اسناد و مدارک و شواهد غیرقابل انکاری که در مورد مرگ ندا منتشر شد، شما چه سندی را منتشر کردید که گواه بر راستگویی شما باشد؟ در مناظره تلویزیونیتان گفتید دروغگو ترسو است. اما این را هم دروغ گفتید. دروغگو وقیح است. دروغگو شرم را نمیشناسد. دروغگو وجدان ندارد. دروغگو در روز روشن، در وسط خیابان، سینهی دختر بیگناه جوانی را با گلوله میشکافد و بعد گناه مرگش را به گردن ازمابهتران میاندازد.
ادامه مطلب
جناب آقای محمود احمدینژاد،
در سه ماه گذشته، میلیونها ایرانی، به زبانهای گوناگون، در تبلیغات قبل از انتخابات، در روز انتخابات، در اعتراضات بعد از انتخابات، روز ۲۵ خرداد، روز ۳۰ خرداد، روز قدس و روزهای دیگر، با دهها شکل اعتراض مدنی علیرغم سرکوبهای بیامان و بیرحمانهی شما و همکارانتان، به شما اعلام کردند که شما را نمیخواهند. حتی یک بار هم از خودتان پرسیدید که این مردم چرا از شما راضی نیستند و به بهای از دست دادن امنیت و حتی جانشان این نارضایتی را به شما اعلام میکنند؟
گاهی، در میان توجیههایی که حتی خودتان هم به آنها باور ندارید، در فواصل جلساتی که با همکارانتان گذاشتهاید و در آنها از شرق تا غرب عالم را مسئول برانگیختن مردم برای اعتراض به روشها و سیاستهای خودتان دانستید، از خودتان پرسیدهاید که چرا این مردم ساکت نمیشوند؟
آقای احمدینژاد،
چند بار گفتهاید که مرگ ندا «مشکوک» است، اما آیا هرگز از خود پرسیدهاید که ندا مگر چه کرده بود که سزاوار چنین سرنوشتی باشد؟ با وجود تمام اسناد و مدارک و شواهد غیرقابل انکاری که در مورد مرگ ندا منتشر شد، شما چه سندی را منتشر کردید که گواه بر راستگویی شما باشد؟ در مناظره تلویزیونیتان گفتید دروغگو ترسو است. اما این را هم دروغ گفتید. دروغگو وقیح است. دروغگو شرم را نمیشناسد. دروغگو وجدان ندارد. دروغگو در روز روشن، در وسط خیابان، سینهی دختر بیگناه جوانی را با گلوله میشکافد و بعد گناه مرگش را به گردن ازمابهتران میاندازد.
ادامه مطلب
سایت جهان تصویری از نامه علی کردان درباره سگهای نهاد ریاست جمهوری را منتشر کرد.
http://parlemannews.ir/index.aspx?n=3913
سایت جهان تصویری از نامه علی کردان درباره سگهای نهاد ریاست جمهوری را منتشر کرد.
این سایت نوشت:
متن نامه اداری مالی ریاست جمهوری که برای امضای کردان فرستاده شده:
اداره کل امور مالی
باسلام
بدینوسیله یک فقره چک به شماره ... مورخ 88.4.30... به مبلغ ... ریال بابت ... به اینجانب علی کردان تحویل گردید.
نوشته کردان ذیل نامه:
« تعجب می کنم چک صادره 88.4.30 چرا امروز آنهم با کنکاش دفتر و با استفاده از سگ های پول مزاج کشف می شود که بنظرم باید سگ های جدید را بجای یافتن در امور مالی تربیت کرد»
خبرها و شواهد رسیده از برخی مسئولان دولتی که برخلاف اعتماد زایدالوصف رئیس جمهور به آنها، شباهت های ظاهری و فکری با دولت اصولگرا ندارد، حاکی از آنست که رفتار فردی این اشخاص نیز بر خلاف شعارهای رئیس جمهور محترم می باشد.
به گزارش جهان، اهتمام دکتر احمدی نژاد به رسیدگی به حال محرومان و حمایت از زیر دستان که روایت ها و مطالب بسیاری در این باره نقل شده است در رفتار روزمره برخی از نزدیکان به دولت مانند علی کردان انعکاسی وارونه پیدا کرده است.
در همین راستا سندی که منتشر شد پی نوشتی است که علی کردان بر نامه معاونت اداری مالی ریاست جمهوری زده و در آن متاسفانه کارمندان این بخش را سگ خطاب کرده است.
این سند در زمانی منتشر می شود که شایعات مربوط به تصدی پست حساس معاونت نظارت راهبردی رئیس جمهور برای کردان قوت گرفته و بایستی چنین موردی برای تنویر بیشتر مقامات ارشد دولت منتشر و رسانه ای می شد.
سایت جهان تصویری از نامه علی کردان درباره سگهای نهاد ریاست جمهوری را منتشر کرد.
این سایت نوشت:
متن نامه اداری مالی ریاست جمهوری که برای امضای کردان فرستاده شده:
اداره کل امور مالی
باسلام
بدینوسیله یک فقره چک به شماره ... مورخ 88.4.30... به مبلغ ... ریال بابت ... به اینجانب علی کردان تحویل گردید.
نوشته کردان ذیل نامه:
« تعجب می کنم چک صادره 88.4.30 چرا امروز آنهم با کنکاش دفتر و با استفاده از سگ های پول مزاج کشف می شود که بنظرم باید سگ های جدید را بجای یافتن در امور مالی تربیت کرد»
خبرها و شواهد رسیده از برخی مسئولان دولتی که برخلاف اعتماد زایدالوصف رئیس جمهور به آنها، شباهت های ظاهری و فکری با دولت اصولگرا ندارد، حاکی از آنست که رفتار فردی این اشخاص نیز بر خلاف شعارهای رئیس جمهور محترم می باشد.
به گزارش جهان، اهتمام دکتر احمدی نژاد به رسیدگی به حال محرومان و حمایت از زیر دستان که روایت ها و مطالب بسیاری در این باره نقل شده است در رفتار روزمره برخی از نزدیکان به دولت مانند علی کردان انعکاسی وارونه پیدا کرده است.
در همین راستا سندی که منتشر شد پی نوشتی است که علی کردان بر نامه معاونت اداری مالی ریاست جمهوری زده و در آن متاسفانه کارمندان این بخش را سگ خطاب کرده است.
این سند در زمانی منتشر می شود که شایعات مربوط به تصدی پست حساس معاونت نظارت راهبردی رئیس جمهور برای کردان قوت گرفته و بایستی چنین موردی برای تنویر بیشتر مقامات ارشد دولت منتشر و رسانه ای می شد.
نامه آیت الله دستغیب به اعضای مجلس خبرگان
حضور محترم اعضاى خبرگان رهبرى
سلام عليكم
چند نكته را متذكر مىشوم اميد است مفيد واقع شود.
1 - همه مىدانيم كه قانون اساسی مخالفتى با قرآن و سنت ندارد و مجتهدين بزرگ و روشنفكران صحيح آنرا تدوين كردند و به نظر امام امت(رحمه الله) رساندند.
امّا حافظ اين قانون اساسى كيست؟ آيا جز خبرگان ملت كسى مىتواند باشد؟ تخلّفات از اين قانون اساسى را چه كسى بايد پيگيرى كند و چه كسى جوابگو باشد؟ عهدهدار آن تنها خبرگان است. اما چه شده كه در مواقع لزوم كه بايد تشكيل جلسه دهد و تخلّفات از قانون اساسى را پیگيرى کند، نمىكند و يا نمىتواند؛ و رياست مجلس كه با رأى بيش از 50 نفر تعيين شد نتوانست اعلام تشكيل جلسه نمايد. اين نيست مگر عدم توجه كامل شوراى نگهبان به فلسفه وجودى قانون اساسى كه از جمله تعيين اعضاى آن، كه اينجانب پيشنهاد دادم تأييد دو نفر از علماى برجسته قم كافيست امّا كسى اعتنا نكرد، و چه خوب بود كه حداقل جناب آيتاللَّه هاشمى پیگيرى مىكردند تا امروز اينگونه نمىشد؛ و آن همه سؤالات و انتقادات در انتخابات از قبل و بعد از آن بىجواب كافى نمىماند. مردم مىدانند كه اصل ولايت فقيه در قانون اساسى است و قبول دارند، امّا اگر قانون اساسى رفت چيزى به نام اصل 5 و يا 110 هم نخواهد بود.
2 - مسأله تخريب ياران امام و كسانى كه سالها براى استقرار نظام جمهورى اسلامى ايران از جان و مال و آبرو دريغ نكردند: اين تخريب از چهار سال پيش ظهور پيدا كرد تا اين اواخر كه صدا و سيما سنگ تمام گذاشت؛ چهرههاى سرشناس از جمله آيتاللَّه رفسنجانى، حجّةالاسلام و المسلمين كروبى، و جنابان دو سيد بزرگوار خاتمى و مير حسين موسوى چنان خدشهدار كرد كه فرياد دوست و خندههاى دشمن به آسمان رسيد. آيا آنچه گذشت شرعى بود؟ مطابق قانون اساسى و آنچه از آن منشعب مىشود بود؟ پس چرا شما خبرگان ساكت بوديد، آيا غم خوردن و نشستن كافى است.
3 - چرا دستهاى مرموز انجمن حجتيّه را كه امام امت(رحمه الله) آنها را خطرى براى انقلاب مىدانست، در پشت صحنه لمس نمىكنيد چه اشخاصى قواى سه گانه مقنّنه، قضائيه و مجريه را دور زدهاند.
چه شده كه كسى مسئول آنهمه اتفاقات غير قانونى نيست. چه شده كه صداى فريادرسى و عدالتخواهى با حكومت نظامى جواب داده مىشود. آيا اينها غير از وجود بيگانگان به انقلاب، در پشت صحنه مىباشد.
علماى بزرگ ما همانند شيخ مرتضى انصارى، ميرزاى شيرازى، سيدنا الاصفهانى، سيدنا اليزدى و امثالهم(رحمهم الله) كه فدایى امام عصر(ارواحنا فداه) بودند، امّا هيچگاه در فكر اين نبودند كه جامعه را خراب كنند تا زمينه براى ظهور پيدا شود.
4 - اين چه وضعى است كه جامعه را فرا گرفته و حتى مجلسين را، كه هر صاحب نظرى و مرجع و مجتهدى انتقاد مىكند عدهاى آماده شده به پشتيبانى نيروهاى خاص به هر قيمتى او را از صحنه محو كنند تا عدهاى خواب راحت نمايند.
5 - خبرگان مأمور حفظ احكام اسلام و حفظ اعتقادات مردم به قرآن و سنت پيغمبر(صلّی الله عليه و آله) و اهل بيت عصمت است و اين وظيفه مهم در اين گير و دارها ايفاء نشد و متأسفانه زحمات علماء مقدارى ركود پيدا كرد.
6 - در خاتمه هنوز هم دير نشده، از اين مجلس مىخواهم و همچنين از رياست محترم مجلس كه از حضرات موسوى و خاتمى و كروبى دعوت شود سخنانى كه دارند بزنند همه چيز را تمامشده ندانيد. مردم اميدشان به شما است.
توضیح مطلب: کتمان کردن بی اعتمادی قسمتی از جامعه و بی توجّهی به آن دور از انصاف است؛ از جمله: اعتراض علما و اساتید دانشگاه و غیرهما.
لازم است این بی اعتمادی را به حداقل رساند؛ چنانچه دعوت از آقایان موسوی و کروبی در این اجلاسیه میسر نیست، اجازه داده شود که در یک دعوت از طرف صدا و سیما و اگر نمی شود، از طریق سایت مجلس خبرگان اعتراضات خود را بیان کنند و افراد خبرگان نسبت به تخلف یا عدم تخلف از قانون اساسی نظر خود را بیان کنند.
سيد على محمد دستغيب
88/06/31
سلام عليكم
چند نكته را متذكر مىشوم اميد است مفيد واقع شود.
1 - همه مىدانيم كه قانون اساسی مخالفتى با قرآن و سنت ندارد و مجتهدين بزرگ و روشنفكران صحيح آنرا تدوين كردند و به نظر امام امت(رحمه الله) رساندند.
امّا حافظ اين قانون اساسى كيست؟ آيا جز خبرگان ملت كسى مىتواند باشد؟ تخلّفات از اين قانون اساسى را چه كسى بايد پيگيرى كند و چه كسى جوابگو باشد؟ عهدهدار آن تنها خبرگان است. اما چه شده كه در مواقع لزوم كه بايد تشكيل جلسه دهد و تخلّفات از قانون اساسى را پیگيرى کند، نمىكند و يا نمىتواند؛ و رياست مجلس كه با رأى بيش از 50 نفر تعيين شد نتوانست اعلام تشكيل جلسه نمايد. اين نيست مگر عدم توجه كامل شوراى نگهبان به فلسفه وجودى قانون اساسى كه از جمله تعيين اعضاى آن، كه اينجانب پيشنهاد دادم تأييد دو نفر از علماى برجسته قم كافيست امّا كسى اعتنا نكرد، و چه خوب بود كه حداقل جناب آيتاللَّه هاشمى پیگيرى مىكردند تا امروز اينگونه نمىشد؛ و آن همه سؤالات و انتقادات در انتخابات از قبل و بعد از آن بىجواب كافى نمىماند. مردم مىدانند كه اصل ولايت فقيه در قانون اساسى است و قبول دارند، امّا اگر قانون اساسى رفت چيزى به نام اصل 5 و يا 110 هم نخواهد بود.
2 - مسأله تخريب ياران امام و كسانى كه سالها براى استقرار نظام جمهورى اسلامى ايران از جان و مال و آبرو دريغ نكردند: اين تخريب از چهار سال پيش ظهور پيدا كرد تا اين اواخر كه صدا و سيما سنگ تمام گذاشت؛ چهرههاى سرشناس از جمله آيتاللَّه رفسنجانى، حجّةالاسلام و المسلمين كروبى، و جنابان دو سيد بزرگوار خاتمى و مير حسين موسوى چنان خدشهدار كرد كه فرياد دوست و خندههاى دشمن به آسمان رسيد. آيا آنچه گذشت شرعى بود؟ مطابق قانون اساسى و آنچه از آن منشعب مىشود بود؟ پس چرا شما خبرگان ساكت بوديد، آيا غم خوردن و نشستن كافى است.
3 - چرا دستهاى مرموز انجمن حجتيّه را كه امام امت(رحمه الله) آنها را خطرى براى انقلاب مىدانست، در پشت صحنه لمس نمىكنيد چه اشخاصى قواى سه گانه مقنّنه، قضائيه و مجريه را دور زدهاند.
چه شده كه كسى مسئول آنهمه اتفاقات غير قانونى نيست. چه شده كه صداى فريادرسى و عدالتخواهى با حكومت نظامى جواب داده مىشود. آيا اينها غير از وجود بيگانگان به انقلاب، در پشت صحنه مىباشد.
علماى بزرگ ما همانند شيخ مرتضى انصارى، ميرزاى شيرازى، سيدنا الاصفهانى، سيدنا اليزدى و امثالهم(رحمهم الله) كه فدایى امام عصر(ارواحنا فداه) بودند، امّا هيچگاه در فكر اين نبودند كه جامعه را خراب كنند تا زمينه براى ظهور پيدا شود.
4 - اين چه وضعى است كه جامعه را فرا گرفته و حتى مجلسين را، كه هر صاحب نظرى و مرجع و مجتهدى انتقاد مىكند عدهاى آماده شده به پشتيبانى نيروهاى خاص به هر قيمتى او را از صحنه محو كنند تا عدهاى خواب راحت نمايند.
5 - خبرگان مأمور حفظ احكام اسلام و حفظ اعتقادات مردم به قرآن و سنت پيغمبر(صلّی الله عليه و آله) و اهل بيت عصمت است و اين وظيفه مهم در اين گير و دارها ايفاء نشد و متأسفانه زحمات علماء مقدارى ركود پيدا كرد.
6 - در خاتمه هنوز هم دير نشده، از اين مجلس مىخواهم و همچنين از رياست محترم مجلس كه از حضرات موسوى و خاتمى و كروبى دعوت شود سخنانى كه دارند بزنند همه چيز را تمامشده ندانيد. مردم اميدشان به شما است.
توضیح مطلب: کتمان کردن بی اعتمادی قسمتی از جامعه و بی توجّهی به آن دور از انصاف است؛ از جمله: اعتراض علما و اساتید دانشگاه و غیرهما.
لازم است این بی اعتمادی را به حداقل رساند؛ چنانچه دعوت از آقایان موسوی و کروبی در این اجلاسیه میسر نیست، اجازه داده شود که در یک دعوت از طرف صدا و سیما و اگر نمی شود، از طریق سایت مجلس خبرگان اعتراضات خود را بیان کنند و افراد خبرگان نسبت به تخلف یا عدم تخلف از قانون اساسی نظر خود را بیان کنند.
سيد على محمد دستغيب
88/06/31
مسیح علی نژاد: آقای رئیس، این بار به جای پاسخ بیندیش!
http://www.rahesabz.net/story/1918/
آقای رییس جمهور !
به آمریکا، به کشوری که در آن آزادانه می توانی راه بروی و برخلاف کشور اسلامی ایران، از بالا تا پایین دولتش را نقد کنی، خوش آمدی. خوش آمدن از آن رو که شاید چشم هایت کمی درشت شود و ببینی آزادی آن نیست که تو و همپالگی هایت فخر آن را به جهان می فروشید. آزادی یعنی همین که تو در مقر سازمان ملل در قلب آمریکا بایستی و دهانت را باز کنی و کشورهای مدعی دموکراسی را به ناسزا بگیری . آزادی این نیست که در تمام این سالها در ایران، ما حتی یک کنفرانس بین المللی هم نداشتیم که کسی بیاید و دهان باز کند و یک کلام کوچک در نقد یکی از کشورهای اسلامی بگوید.
آزادی یعنی همین که در تلویزیون فرانسه بنشینی و رییس دولت فرانسه را به استهزاء بگیری، آزادی این نیست که در تلویزیون ما در تمام این سالها رییس جمهور فرانسه پیشکش، یک شهروند معمولی هم نمی تواند بیاید یک نقد کوچک به آبدارچی رییس جمهور یا بیت بزرگانش بکند.
آزادی یعنی همین که تو به همراه دوستانت با ردا و قبای روحانیت در خیابان های نیویورک راه بروید و سرتان را به عنوان یک ضد آمریکایی بالا بگیرید و پلیس آن کشور دنبالتان راه بیافتد که کسی از گل نازکتر به شما نگوید. آزادی این نیست که کسی جرائت نکند با لباس و و پوشش و شمایل خاص کشور خودش، پایش را در چند قدمی مرز ایران بگذارد و تازه وقتی که سرتا پایش را از همان پله های هواپیما به زمین نیامده به سلیقه شما بپوشاند و در خیابان های ما راه برود، آنگاه کافیست تا روسری عادت نداشته اش کمی کنار رود و چند تار مویش پایه های اسلامتان را بلرزاند و پلیس بالای سرش بفرستید.
ادامه مطلب
آقای رییس جمهور !
به آمریکا، به کشوری که در آن آزادانه می توانی راه بروی و برخلاف کشور اسلامی ایران، از بالا تا پایین دولتش را نقد کنی، خوش آمدی. خوش آمدن از آن رو که شاید چشم هایت کمی درشت شود و ببینی آزادی آن نیست که تو و همپالگی هایت فخر آن را به جهان می فروشید. آزادی یعنی همین که تو در مقر سازمان ملل در قلب آمریکا بایستی و دهانت را باز کنی و کشورهای مدعی دموکراسی را به ناسزا بگیری . آزادی این نیست که در تمام این سالها در ایران، ما حتی یک کنفرانس بین المللی هم نداشتیم که کسی بیاید و دهان باز کند و یک کلام کوچک در نقد یکی از کشورهای اسلامی بگوید.
آزادی یعنی همین که در تلویزیون فرانسه بنشینی و رییس دولت فرانسه را به استهزاء بگیری، آزادی این نیست که در تلویزیون ما در تمام این سالها رییس جمهور فرانسه پیشکش، یک شهروند معمولی هم نمی تواند بیاید یک نقد کوچک به آبدارچی رییس جمهور یا بیت بزرگانش بکند.
آزادی یعنی همین که تو به همراه دوستانت با ردا و قبای روحانیت در خیابان های نیویورک راه بروید و سرتان را به عنوان یک ضد آمریکایی بالا بگیرید و پلیس آن کشور دنبالتان راه بیافتد که کسی از گل نازکتر به شما نگوید. آزادی این نیست که کسی جرائت نکند با لباس و و پوشش و شمایل خاص کشور خودش، پایش را در چند قدمی مرز ایران بگذارد و تازه وقتی که سرتا پایش را از همان پله های هواپیما به زمین نیامده به سلیقه شما بپوشاند و در خیابان های ما راه برود، آنگاه کافیست تا روسری عادت نداشته اش کمی کنار رود و چند تار مویش پایه های اسلامتان را بلرزاند و پلیس بالای سرش بفرستید.
ادامه مطلب
ویدئو از رییس جمهور کودتا
روبروی هتل احمدی نژاد
http://www.youtube.com/watch?v=KCPWangWYOU
خنده حاضرین در سالن وقتی که ا.ن گفت من با رای قاطع مردم ایران انتخاب شدم
http://norooznews.org/news/13986.php
http://www.youtube.com/watch?v=KCPWangWYOU
خنده حاضرین در سالن وقتی که ا.ن گفت من با رای قاطع مردم ایران انتخاب شدم
http://norooznews.org/news/13986.php
سخنرانی احمدی نژاد در مجمع عمومی انجام شد
http://www.bbc.co.uk/go/wsy/pub/email/ft/-/persian/iran/2009/09/090923_si_ahmadinejad_un.shtml
محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری ایران در مجمع عمومی سازمان ملل متحد سخنرانی کرد.
در حالی که سخنرانی رییس جمهوری ایران در جریان بود، معترضان در اطراف ساختمان سازمان ملل متحد علیه او شعار می دادند.
نطق آقای احمدی نژاد که چیزی حدود 40 دقیقه طول کشید بعد از ساعت هفت بعد از ظهر به وقت محلی در نیویورک شروع شد.
در جریان این نطق بسیاری از کرسی های مجمع عمومی خالی بود و نمایندگان برخی از کشورهای غربی همچون کانادا و فرانسه نیز در جریان نطق او جلسه را ترک کردند.
رئیس جمهور ایران در این سخنرانی یک جا با اشاره به انتخابات اخیر ریاست جمهوری ایران ، آن را "بسیار باشکوه و کاملا آزاد" توصیف کرد و گفت مردم طی آن "فصل نوینی را برای شکوفایی ملی و تعاملات گسترده تر جهانی رقم زده اند." بسیاری از مخالفان در ایران معتقدند او با تقلب در این انتخابات برنده شده است.
او نظام جمهوری اسلامی را "یکی از مردمی ترین حکومت های مترقی جهان" خواند و هیچ اشاره ای به اعتراضات مخالفان که آخرین مورد از تظاهرات گسترده خیابانی را جمعه گذشته در روز "قدس" ترتیب دادند نکرد.
آقای احمدی نژاد با انتقاد شدید از آرایش اقتصادی جهان و همچنین اندیشه لیبرالیستی گفت پیش بینی می کند که "ماشین اقتصاد سرمایه داری" از کار بیافتد.
او جهانی سازی را بهانه ای برای "توسعه سلطه بر جهان" تعبیر کرد و گفت: "امروز دیگر دوران تحقیر ملت ها و اعمال سیاست های دوگانه و معیارهای چندگانه سپری شده است."
آقای احمدی نژاد با انتقاد تلویحی از غرب گفت که این کشورها دیگر نمی توانند دموکراسی و آزادی را تعریف کنند و "خود معیار آن باشند" و با دولت های متکی بر "مردم سالاری واقعی و حقیقی مبارزه کنند."
او سپس بار دیگر به مساله فلسطینی ها پرداخت و اسرائیل را "متجاوز" و "اشغالگر" خواند و این کشور را به نسل کشی متهم کرد.
او گفت: "دیگر قابل قبول نیست که یک اقلیت محض با یک شبکه پیچیده و طراحی غیرانسانی، بر اقتصاد و سیاست و فرهنگ بخش های مهمی از جهان حاکم شود، برده داری نوین راه اندازی کند و تمام حیثیت ملت ها، حتی ملت های اروپا و آمریکا را قربانی مطامع نژاد پرستانه خود کند."
او همچون نطق سال قبل، از آنچه اشغال عراق و افغانستان خواند شدیدا انتقاد کرد و نظام حاکم بر سازمان ملل را ناعادلانه خواند و گفت: "این قابل قبول نیست که این سازمان تحت سلطه چند دولت و در خدمت منافع و خواست آنها باشد."
رئیس جمهوری ایران خواستار قیام جمعی کشورهای جهان در برابر وضع موجود شد و راه نجات بشر را راه پیامبران الهی دانست چرا که همه انبیاء آمده اند کاری کنند که "جنگ نباشد، تبعیض و فقر ریشه کن شود، جهل نابود شده و خوشبختی بر تمام انسان ها و جوامع حاکم شود."
وی در پایان سخنرانی اش گفت که جهان برای رسیدن به آزادی، کمال، رشد، امنیت و آرامش و صلح باید در انتظار ظهور امام دوازدهم شیعیان (مهدی) و پیامبر مسیحیان (مسیح) باشد.
به گزارش خبرگزاری فرانسه با آغاز نطق آقای احمدی نژاد هیات های نمایندگی آرژانتین، استرالیا، بریتانیا، کاستاریکا، دانمارک، فرانسه، آلمان، مجارستان، ایتالیا، زلاندنو و آمریکا جلسه را ترک کردند و شمار دیگری از هیات های نمایندگی دیگر هم در جلسه حضور نداشتند.
مارک کورنبلا، سخنگوی دفتر نمایندگی آمریکا در سازمان ملل، در بیانیه ای گفت: "اینکه آقای احمدی نژاد بار دیگر شعارهای پر از نفرت، توهین آمیز و ضدیهودی را برگزیده است، مایه تاسف است."
محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری ایران در مجمع عمومی سازمان ملل متحد سخنرانی کرد.
در حالی که سخنرانی رییس جمهوری ایران در جریان بود، معترضان در اطراف ساختمان سازمان ملل متحد علیه او شعار می دادند.
نطق آقای احمدی نژاد که چیزی حدود 40 دقیقه طول کشید بعد از ساعت هفت بعد از ظهر به وقت محلی در نیویورک شروع شد.
در جریان این نطق بسیاری از کرسی های مجمع عمومی خالی بود و نمایندگان برخی از کشورهای غربی همچون کانادا و فرانسه نیز در جریان نطق او جلسه را ترک کردند.
رئیس جمهور ایران در این سخنرانی یک جا با اشاره به انتخابات اخیر ریاست جمهوری ایران ، آن را "بسیار باشکوه و کاملا آزاد" توصیف کرد و گفت مردم طی آن "فصل نوینی را برای شکوفایی ملی و تعاملات گسترده تر جهانی رقم زده اند." بسیاری از مخالفان در ایران معتقدند او با تقلب در این انتخابات برنده شده است.
او نظام جمهوری اسلامی را "یکی از مردمی ترین حکومت های مترقی جهان" خواند و هیچ اشاره ای به اعتراضات مخالفان که آخرین مورد از تظاهرات گسترده خیابانی را جمعه گذشته در روز "قدس" ترتیب دادند نکرد.
آقای احمدی نژاد با انتقاد شدید از آرایش اقتصادی جهان و همچنین اندیشه لیبرالیستی گفت پیش بینی می کند که "ماشین اقتصاد سرمایه داری" از کار بیافتد.
او جهانی سازی را بهانه ای برای "توسعه سلطه بر جهان" تعبیر کرد و گفت: "امروز دیگر دوران تحقیر ملت ها و اعمال سیاست های دوگانه و معیارهای چندگانه سپری شده است."
آقای احمدی نژاد با انتقاد تلویحی از غرب گفت که این کشورها دیگر نمی توانند دموکراسی و آزادی را تعریف کنند و "خود معیار آن باشند" و با دولت های متکی بر "مردم سالاری واقعی و حقیقی مبارزه کنند."
او سپس بار دیگر به مساله فلسطینی ها پرداخت و اسرائیل را "متجاوز" و "اشغالگر" خواند و این کشور را به نسل کشی متهم کرد.
او گفت: "دیگر قابل قبول نیست که یک اقلیت محض با یک شبکه پیچیده و طراحی غیرانسانی، بر اقتصاد و سیاست و فرهنگ بخش های مهمی از جهان حاکم شود، برده داری نوین راه اندازی کند و تمام حیثیت ملت ها، حتی ملت های اروپا و آمریکا را قربانی مطامع نژاد پرستانه خود کند."
او همچون نطق سال قبل، از آنچه اشغال عراق و افغانستان خواند شدیدا انتقاد کرد و نظام حاکم بر سازمان ملل را ناعادلانه خواند و گفت: "این قابل قبول نیست که این سازمان تحت سلطه چند دولت و در خدمت منافع و خواست آنها باشد."
رئیس جمهوری ایران خواستار قیام جمعی کشورهای جهان در برابر وضع موجود شد و راه نجات بشر را راه پیامبران الهی دانست چرا که همه انبیاء آمده اند کاری کنند که "جنگ نباشد، تبعیض و فقر ریشه کن شود، جهل نابود شده و خوشبختی بر تمام انسان ها و جوامع حاکم شود."
وی در پایان سخنرانی اش گفت که جهان برای رسیدن به آزادی، کمال، رشد، امنیت و آرامش و صلح باید در انتظار ظهور امام دوازدهم شیعیان (مهدی) و پیامبر مسیحیان (مسیح) باشد.
به گزارش خبرگزاری فرانسه با آغاز نطق آقای احمدی نژاد هیات های نمایندگی آرژانتین، استرالیا، بریتانیا، کاستاریکا، دانمارک، فرانسه، آلمان، مجارستان، ایتالیا، زلاندنو و آمریکا جلسه را ترک کردند و شمار دیگری از هیات های نمایندگی دیگر هم در جلسه حضور نداشتند.
مارک کورنبلا، سخنگوی دفتر نمایندگی آمریکا در سازمان ملل، در بیانیه ای گفت: "اینکه آقای احمدی نژاد بار دیگر شعارهای پر از نفرت، توهین آمیز و ضدیهودی را برگزیده است، مایه تاسف است."
هشدار هاشمی رفسنجانی نسبت به حملات علیه خانواده آیت الله خمینی
http://www.bbc.co.uk/go/wsy/pub/email/ft/-/persian/iran/2009/09/090924_op_brief_rafsanjani_khomeini.shtml
اکبر هاشمی رفسنجانی گفته است کسانی که از ابتدا با انقلاب اسلامی سازگاری نداشتند و راه آیت الله خمینی را نمی پسندیدند، فرصت خودنمایی پیدا کرده اند.
رئیس مجلس خبرگان رهبری در ایران روز پنجشنبه ۲ مهر (۲۴ سپتامبر) در مراسم "تجدید میثاق" اعضای این مجلس با آیت الله خمینی گفته است: "امروز به بیت امام و به شخص امام که نباید از انقلاب جدا بشوند، حمله می شود. اگر روزی کسانی به خود اجازه بدهند که این بیت را و این آثار امام و یادگاران امام را از انقلاب جدا کنند و بین انقلاب و آنان فاصله بیندازند، بزرگترین خیانت را مرتکب می شوند".
برخی رسانه ها و چهره های نزدیک به دولت محمود احمدی نژاد در هفته های اخیر از عملکرد حسن خمینی، نوه آیت الله خمینی انتقاد کرده اند و هشدارهایی کم سابقه به او داده اند.
حسن خمینی در پی انتخابات جنجال برانگیز ماه خرداد، از حضور در مراسم تنفیذ و تحلیف آقای احمدی نژاد خودداری کرد و با رهبران جناح اصلاح طلب همدلی نشان داد.
او اخیرا به دیدار خانواده چهره های اصلاح طلبی رفته است که در بازداشت به سر می برند.
اکبر هاشمی رفسنجانی گفته است کسانی که از ابتدا با انقلاب اسلامی سازگاری نداشتند و راه آیت الله خمینی را نمی پسندیدند، فرصت خودنمایی پیدا کرده اند.
رئیس مجلس خبرگان رهبری در ایران روز پنجشنبه ۲ مهر (۲۴ سپتامبر) در مراسم "تجدید میثاق" اعضای این مجلس با آیت الله خمینی گفته است: "امروز به بیت امام و به شخص امام که نباید از انقلاب جدا بشوند، حمله می شود. اگر روزی کسانی به خود اجازه بدهند که این بیت را و این آثار امام و یادگاران امام را از انقلاب جدا کنند و بین انقلاب و آنان فاصله بیندازند، بزرگترین خیانت را مرتکب می شوند".
برخی رسانه ها و چهره های نزدیک به دولت محمود احمدی نژاد در هفته های اخیر از عملکرد حسن خمینی، نوه آیت الله خمینی انتقاد کرده اند و هشدارهایی کم سابقه به او داده اند.
حسن خمینی در پی انتخابات جنجال برانگیز ماه خرداد، از حضور در مراسم تنفیذ و تحلیف آقای احمدی نژاد خودداری کرد و با رهبران جناح اصلاح طلب همدلی نشان داد.
او اخیرا به دیدار خانواده چهره های اصلاح طلبی رفته است که در بازداشت به سر می برند.
پاسخ آیت الله صانعی به میرحسین موسوی
http://www.bbc.co.uk/go/wsy/pub/email/ft/-/persian/iran/2009/09/090924_ir88_mousavi_saanei.shtml
آیت الله یوسف صانعی، از مراجع تقلید شیعیان در پاسخ به نامه ای که میر حسین موسوی برای او فرستاده بود، نوشت: "اميدواريم طرح و برنامه متين شما همراه با آگاه سازی بيشتر جامعه که هدف رسالت انبياء عظام، شهادت شهداء، تقوای متقين و عبادت اولياء الله می باشد، صورت گيرد و تحقق قسط به عنوان يک فرهنگ برای جامعه درآيد و مردم به حقوقشان نائل آيند."
ظاهرا آقای موسوی در نامه ای که جزئیات آن متشر نشده است، به آیت الله صانعی برای برون رفت از وضعیتی که پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران به وجود آمده، راهکارهایی ارائه کرده است.
آیت الله صانعی در این نامه آقای موسوی را با عنوان "دوست مکرم و متعهد و يار ديرينه امام امت" خطاب قرار داده و نوشته است: "بايد دقت نمود که از اهداف مهم هر طرح و برنامه ای، ايجاد وحدت و اتحاد بيش از پيش بين مظلومين باشد که منشاء همه خيرات همان اتحاد و اعتصام به حبل الله می باشد و لازم است مراقبت شود که خدای ناخواسته کلمه اتحاد و اعتصام به حبل الله سبب رخنه ظالمان و ستمکاران در صفوف مظلومان نگردد که نتيجه آن چيزی جز تداوم ظلم و ستم نخواهد بود."
متن نامه میرحسین موسوی و پاسخ آیت الله منتظری
آقای موسوی روز 21 شهریور نامه ای نیز به آیت الله منتظری نیز نوشته و خواهان راهنمایی او در مورد حوادث اخیر شده بود، که این مرجع تقلید شیعیان در نامه ای که روز 31 شهریور منتشر شد، راه اصلاح نظام برای حفظ آن را "بس دشوار" و کل حاکمیت را "گرفتار عدم مشروعیت" توصیف کرد و گفت حکومت با این شیوه ها دوام نخواهد آورد.
آیت الله منتظری و آیت الله صانعی از بلندپایه ترین روحانیون ایرانی منتقد دولت هستند که در ماه های اخیر شدیدا از وقایع پس از انتخابات، برخورد با معترضان، بازداشت و محاکمه آنان انتقاد کرده اند و حتی اعترافات متهمان در دادگاه ها را فاقد مشروعیت دانسته اند.
آیت الله یوسف صانعی، از مراجع تقلید شیعیان در پاسخ به نامه ای که میر حسین موسوی برای او فرستاده بود، نوشت: "اميدواريم طرح و برنامه متين شما همراه با آگاه سازی بيشتر جامعه که هدف رسالت انبياء عظام، شهادت شهداء، تقوای متقين و عبادت اولياء الله می باشد، صورت گيرد و تحقق قسط به عنوان يک فرهنگ برای جامعه درآيد و مردم به حقوقشان نائل آيند."
ظاهرا آقای موسوی در نامه ای که جزئیات آن متشر نشده است، به آیت الله صانعی برای برون رفت از وضعیتی که پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران به وجود آمده، راهکارهایی ارائه کرده است.
آیت الله صانعی در این نامه آقای موسوی را با عنوان "دوست مکرم و متعهد و يار ديرينه امام امت" خطاب قرار داده و نوشته است: "بايد دقت نمود که از اهداف مهم هر طرح و برنامه ای، ايجاد وحدت و اتحاد بيش از پيش بين مظلومين باشد که منشاء همه خيرات همان اتحاد و اعتصام به حبل الله می باشد و لازم است مراقبت شود که خدای ناخواسته کلمه اتحاد و اعتصام به حبل الله سبب رخنه ظالمان و ستمکاران در صفوف مظلومان نگردد که نتيجه آن چيزی جز تداوم ظلم و ستم نخواهد بود."
متن نامه میرحسین موسوی و پاسخ آیت الله منتظری
آقای موسوی روز 21 شهریور نامه ای نیز به آیت الله منتظری نیز نوشته و خواهان راهنمایی او در مورد حوادث اخیر شده بود، که این مرجع تقلید شیعیان در نامه ای که روز 31 شهریور منتشر شد، راه اصلاح نظام برای حفظ آن را "بس دشوار" و کل حاکمیت را "گرفتار عدم مشروعیت" توصیف کرد و گفت حکومت با این شیوه ها دوام نخواهد آورد.
آیت الله منتظری و آیت الله صانعی از بلندپایه ترین روحانیون ایرانی منتقد دولت هستند که در ماه های اخیر شدیدا از وقایع پس از انتخابات، برخورد با معترضان، بازداشت و محاکمه آنان انتقاد کرده اند و حتی اعترافات متهمان در دادگاه ها را فاقد مشروعیت دانسته اند.
جبهه مشارکت به بازداشت آذر منصوری واکنش نشان داد
http://www.bbc.co.uk/go/wsy/pub/email/ft/-/persian/iran/2009/09/090924_op_mosharekat_mansouri_shirzad.shtml
جبهه مشارکت ایران اسلامی با صدور بیانیه ای بازداشت آذر منصوری، معاون سیاسی دبیرکل خود را محکوم کرده است.
جبهه مشارکت روز چهارشنبه اول مهر (23 سپتامبر) بیانیه خود را منتشر کرده و در آن نوشته است: "اکنون اصلاح طلبی در ایران به وجدان عمومی تبدیل شده و دیگر نه در قالب اشخاص اسم و رسم دار و یا احزاب و تشکل های شناخته شده، بلکه در ذات همه ایرانیان آزاده و حق طلب تعین یافته است".
جبهه مشارکت نوشته است که بازداشت افرادی مانند خانم منصوری، مردم را از حرکت در "راه سبز امید" منصرف نمی کند.
خانم منصوری دوشنبه شب ۳۰ شهریور (۲۱ سپتامبر) در ورامین بازداشت شد.
مأموران ابتدا او را هنگامی که از منزل خواهرش باز می گشت در خیابان بازداشت کردند و پس از تفتیش منزل و توقیف مقداری از وسایلش، او را با خود بردند.
جبهه مشارکت می گوید که تاکنون ۲۰ عضو این حزب سیاسی بازداشت شده اند.
محسن میردامادی (دبیرکل)، عبدالله رمضان زاده (قائم مقام دبیرکل)، مصطفی تاج زاده، سعید حجاریان، محسن صفایی فراهانی، محسن امین زاده، علی تاجرنیا و داوود سلیمانی از جمله سرشناس ترین اعضای بازداشت شده جبهه مشارکت هستند.
مأموران امنیتی اخیرا تعدادی از اعضای جوان جبهه مشارکت را هم بازداشت کرده اند.
احمد شیرزاد، عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت که فرزندش مهدی شیرزاد در میان بازداشت شدگان جدید است، به بی بی سی فارسی گفت که وضعیت این عده با بازداشت شدگان سه ماه پیش متفاوت است.
او گفت: "نهاد دستگیر کننده این عده، وزارت اطلاعات است که نوعا رفتاری متفاوت دارد. هر چند به هر حال آنها در سلول انفرادی نگهداری می شوند".
آقای شیرزاد گفت که بازداشت شدگان هفته اخیر، از جمله پسر او، در تماس های تلفنی که با اعضای خانواده خود داشته اند از رفتاری که با آنها شده گلایه نکرده اند و حتی امیدوار بوده اند که به زودی آزاد شوند.
او گفت که علت بازداشت این جوانان دقیقا اعلام نشده است، اما گفته می شود که بازداشت آنها به دلیل حساسیتی است که بر روی مسئله اطلاع رسانی از طریق سایت های اینترنتی اصلاح طلبان وجود دارد.
آقای شیرزاد گفت: "ظاهرا این جوانان را به این دلیل بازداشت کرده اند که گمان می کردند آنها با گرداندن این سایت ها ارتباط دارند، اما شاهد بودیم که این سایت ها پس از بازداشت آنها هم به کار خود ادامه داده اند و به نظر نمی رسد که با دستگیری چند نفر این سایت ها از کار بیفتد".
جبهه مشارکت ایران اسلامی با صدور بیانیه ای بازداشت آذر منصوری، معاون سیاسی دبیرکل خود را محکوم کرده است.
جبهه مشارکت روز چهارشنبه اول مهر (23 سپتامبر) بیانیه خود را منتشر کرده و در آن نوشته است: "اکنون اصلاح طلبی در ایران به وجدان عمومی تبدیل شده و دیگر نه در قالب اشخاص اسم و رسم دار و یا احزاب و تشکل های شناخته شده، بلکه در ذات همه ایرانیان آزاده و حق طلب تعین یافته است".
جبهه مشارکت نوشته است که بازداشت افرادی مانند خانم منصوری، مردم را از حرکت در "راه سبز امید" منصرف نمی کند.
خانم منصوری دوشنبه شب ۳۰ شهریور (۲۱ سپتامبر) در ورامین بازداشت شد.
مأموران ابتدا او را هنگامی که از منزل خواهرش باز می گشت در خیابان بازداشت کردند و پس از تفتیش منزل و توقیف مقداری از وسایلش، او را با خود بردند.
جبهه مشارکت می گوید که تاکنون ۲۰ عضو این حزب سیاسی بازداشت شده اند.
محسن میردامادی (دبیرکل)، عبدالله رمضان زاده (قائم مقام دبیرکل)، مصطفی تاج زاده، سعید حجاریان، محسن صفایی فراهانی، محسن امین زاده، علی تاجرنیا و داوود سلیمانی از جمله سرشناس ترین اعضای بازداشت شده جبهه مشارکت هستند.
مأموران امنیتی اخیرا تعدادی از اعضای جوان جبهه مشارکت را هم بازداشت کرده اند.
احمد شیرزاد، عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت که فرزندش مهدی شیرزاد در میان بازداشت شدگان جدید است، به بی بی سی فارسی گفت که وضعیت این عده با بازداشت شدگان سه ماه پیش متفاوت است.
او گفت: "نهاد دستگیر کننده این عده، وزارت اطلاعات است که نوعا رفتاری متفاوت دارد. هر چند به هر حال آنها در سلول انفرادی نگهداری می شوند".
آقای شیرزاد گفت که بازداشت شدگان هفته اخیر، از جمله پسر او، در تماس های تلفنی که با اعضای خانواده خود داشته اند از رفتاری که با آنها شده گلایه نکرده اند و حتی امیدوار بوده اند که به زودی آزاد شوند.
او گفت که علت بازداشت این جوانان دقیقا اعلام نشده است، اما گفته می شود که بازداشت آنها به دلیل حساسیتی است که بر روی مسئله اطلاع رسانی از طریق سایت های اینترنتی اصلاح طلبان وجود دارد.
آقای شیرزاد گفت: "ظاهرا این جوانان را به این دلیل بازداشت کرده اند که گمان می کردند آنها با گرداندن این سایت ها ارتباط دارند، اما شاهد بودیم که این سایت ها پس از بازداشت آنها هم به کار خود ادامه داده اند و به نظر نمی رسد که با دستگیری چند نفر این سایت ها از کار بیفتد".
روایت ایتالیایی از جنبش اعتراضی ایران
http://www.bbc.co.uk/go/wsy/pub/email/ft/-/persian/iran/2009/09/090924_maf_iran_italia_green_wave.shtml
"موج سبز ایران" از اولین کتابهای منتشر شده درباره حوادث قبل و بعد از آخرین انتخابات جنجال برانگیز ریاست جمهوری در ایران است.
این کتاب توسط فرانچسکو دی لئو روزنامه نگار ایتالیایی که برای پوشش خبری انتخابات به ایران سفر کرده بود، منتشر شده است. همراه با این کتاب یک نسخه دی وی دی از تظاهرات معترضان به نتایج انتخابات نیز منتشر شده است.
فرانچسکو دی لئو روزنامه نگار ایتالیایی است که برای حوادث انتخابات به ایران سفر کرده بود. او گزارش هایی در همین رابطه برای رادیو رادیکاله و روزنامه ایل ریفورمیستا تهیه کرده است.
کتاب "موج سبز ایران" نیز دستاورد سفر این روزنامه نگار به ایران و نگاه او به حوادث بعد از انتخابات است.
فرانچسکو دی لئو در رابطه با محتوای کتاب می گوید: "این کتاب درباره جنبشی است که روزنامه نگارانه موج سبز نامیده شده است. روایتی است از اتفاقات ماه ژوئن به ویژه بعد از انتخابات ریاست جمهوری مهمی که در ایران برگزار شد. جنبشی که در اعتراض به نتایج آرای انتخابات به راه افتاد."
او در ادامه گفت: "بنابراین می توان گفت این کتاب مشاهدات من در آن زمان است که به عنوان گزارشگر برای رادیو رادیکاله و روزنامه ایل ریفورمیستا در تهران تهیه کردم."
آقای دی لئو به چند مقاله دیگر این کتاب اشاره می کند که هر کدام گاهشماری از روزهای پس از انتخابات در ایران هستند.
استفانو پولی و آنتونلا وی چینی دو روزنامه نگار ایتالیایی و پروفسور ریکاردو ردائلی نویسنده ایتالیایی که مسائل ایران و خاورمیانه را دنبال می کند از جمله نویسندگان مقالات این کتاب هستند.
همچنین حسن تهرانی، که فرانچسکو دی لئو، نویسنده کتاب، از او به عنوان جوانی یاد می کند که مسئول یکی از ستادهای میر حسین موسوی بوده نیز مقاله ای با عنوان "رویای سبز" در این کتاب دارد.
فرانچسکو دی لئو همچنین می گوید: "این کتاب برای ایران است و نه علیه ایران. به نظر من که نویسنده این کتاب هستم ایران دیگری نسبت به آنچه ما می شناسیم وجود دارد. اینجا همه درباره ایرانی صحبت می کنند که در انتخاباتش تقلب شده، شکنجه، قتل و تجاوز وجود دارد.
او افزود: "اما در کنار همه اینها اکثر مردم ایران که کمتر از سی سال سن دارند، حاضرند حتی جان خود را برای تغییر کشورشان فدا کنند."
در روی دی وی دی که همراه با کتاب منتشر شده جمله "موج سبز ایران، روزهای که ایران را تغییر خواهند داد" به چشم می خورد. در این دی وی دی تصاویری از روزهای قبل از انتخابات، روز رای گیری و همچنین اعتراضات پس از انتخابات دیده می شود.
از نویسنده کتاب می پرسم آیا برای تهیه گزارش و تصویر پس از انتخابات مشکلی نداشته است؟
فرانچسکو دی لئو می گوید: "در این دی وی دی تصاویری از ۱۵ ژوئن که در حدود ۳ میلیون نفر در خیابانها بودند و تظاهراتی بی نظیر به راه انداختند را می بینید. واقعا یک مراسم باورنکردنی بود که در طول آن به طور مطلق هیچ اتفاقی نیفتاد."
او همچنین گفت: "من حقیقتا حتی یک جوان ایرانی را هم ندیدم که به پلیس تعرض کند یا با آن درگیر شود. اما متاسفانه با چشمان خودم دیدم که آنها کتک خوردند. لحظات واقعا ملتهبی بودند تا آن که خودم فهمیدم و سپس به طور رسمی نیز به ما گفته شد که باید کشور را ترک کنیم وگرنه دستگیر می شویم."
جلسه معرفی کتاب "موج سبز ایران" هفته گذشته به علت کشته شدن شش سرباز ایتالیایی در افغانستان برگزار نشد. فرانچسکو دی لئو در همین گفت و گو اعلام کرد که در روزهای آینده جلسه معرفی کتاب همراه با پرسش و پاسخ درباره آن برگزار خواهد شد.
"موج سبز ایران" از اولین کتابهای منتشر شده درباره حوادث قبل و بعد از آخرین انتخابات جنجال برانگیز ریاست جمهوری در ایران است.
این کتاب توسط فرانچسکو دی لئو روزنامه نگار ایتالیایی که برای پوشش خبری انتخابات به ایران سفر کرده بود، منتشر شده است. همراه با این کتاب یک نسخه دی وی دی از تظاهرات معترضان به نتایج انتخابات نیز منتشر شده است.
فرانچسکو دی لئو روزنامه نگار ایتالیایی است که برای حوادث انتخابات به ایران سفر کرده بود. او گزارش هایی در همین رابطه برای رادیو رادیکاله و روزنامه ایل ریفورمیستا تهیه کرده است.
کتاب "موج سبز ایران" نیز دستاورد سفر این روزنامه نگار به ایران و نگاه او به حوادث بعد از انتخابات است.
فرانچسکو دی لئو در رابطه با محتوای کتاب می گوید: "این کتاب درباره جنبشی است که روزنامه نگارانه موج سبز نامیده شده است. روایتی است از اتفاقات ماه ژوئن به ویژه بعد از انتخابات ریاست جمهوری مهمی که در ایران برگزار شد. جنبشی که در اعتراض به نتایج آرای انتخابات به راه افتاد."
او در ادامه گفت: "بنابراین می توان گفت این کتاب مشاهدات من در آن زمان است که به عنوان گزارشگر برای رادیو رادیکاله و روزنامه ایل ریفورمیستا در تهران تهیه کردم."
آقای دی لئو به چند مقاله دیگر این کتاب اشاره می کند که هر کدام گاهشماری از روزهای پس از انتخابات در ایران هستند.
استفانو پولی و آنتونلا وی چینی دو روزنامه نگار ایتالیایی و پروفسور ریکاردو ردائلی نویسنده ایتالیایی که مسائل ایران و خاورمیانه را دنبال می کند از جمله نویسندگان مقالات این کتاب هستند.
همچنین حسن تهرانی، که فرانچسکو دی لئو، نویسنده کتاب، از او به عنوان جوانی یاد می کند که مسئول یکی از ستادهای میر حسین موسوی بوده نیز مقاله ای با عنوان "رویای سبز" در این کتاب دارد.
فرانچسکو دی لئو همچنین می گوید: "این کتاب برای ایران است و نه علیه ایران. به نظر من که نویسنده این کتاب هستم ایران دیگری نسبت به آنچه ما می شناسیم وجود دارد. اینجا همه درباره ایرانی صحبت می کنند که در انتخاباتش تقلب شده، شکنجه، قتل و تجاوز وجود دارد.
او افزود: "اما در کنار همه اینها اکثر مردم ایران که کمتر از سی سال سن دارند، حاضرند حتی جان خود را برای تغییر کشورشان فدا کنند."
در روی دی وی دی که همراه با کتاب منتشر شده جمله "موج سبز ایران، روزهای که ایران را تغییر خواهند داد" به چشم می خورد. در این دی وی دی تصاویری از روزهای قبل از انتخابات، روز رای گیری و همچنین اعتراضات پس از انتخابات دیده می شود.
از نویسنده کتاب می پرسم آیا برای تهیه گزارش و تصویر پس از انتخابات مشکلی نداشته است؟
فرانچسکو دی لئو می گوید: "در این دی وی دی تصاویری از ۱۵ ژوئن که در حدود ۳ میلیون نفر در خیابانها بودند و تظاهراتی بی نظیر به راه انداختند را می بینید. واقعا یک مراسم باورنکردنی بود که در طول آن به طور مطلق هیچ اتفاقی نیفتاد."
او همچنین گفت: "من حقیقتا حتی یک جوان ایرانی را هم ندیدم که به پلیس تعرض کند یا با آن درگیر شود. اما متاسفانه با چشمان خودم دیدم که آنها کتک خوردند. لحظات واقعا ملتهبی بودند تا آن که خودم فهمیدم و سپس به طور رسمی نیز به ما گفته شد که باید کشور را ترک کنیم وگرنه دستگیر می شویم."
جلسه معرفی کتاب "موج سبز ایران" هفته گذشته به علت کشته شدن شش سرباز ایتالیایی در افغانستان برگزار نشد. فرانچسکو دی لئو در همین گفت و گو اعلام کرد که در روزهای آینده جلسه معرفی کتاب همراه با پرسش و پاسخ درباره آن برگزار خواهد شد.
خامنه ای: سکوت نخبگان کمک به فتنه است
http://www.bbc.co.uk/go/wsy/pub/email/ft/-/persian/iran/2009/09/090924_ba-khamenei-west.shtml
یک روز پس از تجلیل مجلس خبرگان رهبری از نقش آیت الله خامنه ای در "خاموش کردن فتنه" پس از انتخابات، آقای خامنه ای از سکوت "نخبگان" انتقاد کرد و آن را "کمک به فتنه" دانست.
در دیداری که میان آیت الله خامنه ای و نمایندگان مجلس خبرگان رهبری برگزار شد، آقای خامنه ای بر "استحکام" نظام اسلامی تاکید کرد و گفت: "ترس از مال و جان و آبرو، ترس از جو و فضا و انفعال در مقابل مخالفان نظام موجب اختلال در فهم صحیح انسان از موضوعات می شود و در بیان موضع حق نباید ملاحظه تهمت ها و مسائل دیگر را کرد."
اظهارات آقای خامنه ای در حضور اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس خبرگان عنوان شد که روز قبل و در هنگام نهایی کردن بیانیه ششمین جلسه دور چهارم مجلس خبرگان در جلسه حضور نداشت. به گزارش خبرگزاری فارس تا پیش از خروج آقای رفسنجانی از جلسه (که گفته می شود در پی دریافت پیامی تلفنی بوده است) خبرنگاران اجازه حضور در جلسه را نداشتند.
با این حال آقای رفسنجانی در حضور آیت الله خامنه ای گفت: "اجلاس اخیر خبرگان، با وجود برخی مسائل اخیر بسیار رضایت بخش بود و بحث های خوبی انجام گرفت."
آقای خامنه ای در جلسه دیدار با اعضای مجلس خبرگان به "نخبگان و خواص" هشدار داد که "برخی اوقات سکوت و کنار کشیدن آنان کمک به فتنه است."
بر اساس قانون اساسی ایران، وظیفه مجلس خبرگان، نظارت بر عملکرد رهبر جمهوری اسلامی ایران و انتخاب رهبر در صورت فوت یا ازکارافتادگی، یا عدم صلاحیت فرد صاحب منصب رهبری برای هدایت اموری است که به او محول شده است.
"دشمن"، "جنگ نرم"، "بریتانیا"
در شرایطی که تلاش جامعه بین المللی برای متقاعد کردن ایران به مذاکره بر سر برنامه هسته ای این کشور افزایش یافته، رهبر جمهوری اسلامی ایران با ضعیف دانستن احتمال جنگ نظامی علیه ایران در حال حاضر، برنامه "دشمن" را "یک جنگ روانی که جنگ نرم نامیده می شود" قلمداد کرد و هدف آن را تضعیف "نظام" دانست.
آقاى خامنه اى صراحتا از بريتانيا و آمریکا به عنوان دشمن نام برد و گفت:"آيا مىتوان خوشحالى دشمن را از برخى مسائل و حوادث بعد از انتخابات نديد و خود را به غفلت زد؟ دولت انگليس با كارنامه دويست ساله سر تا پا سياه خود در قبال ايران و همچنين دولت آمريكا، و برخى دولتهاى ديگر از اقدامات برخى افراد تمجيد مىكنند و مىگويند ما طرفدار ملت ايران هستيم."
نتایج اعلام شده برای دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران و همچنین حوادث رخ داده پس از اعلام نتایج انتخابات، انتقاد و اعتراض برخی کشورهای غربی را در پی داشت و از سوی دیگر ایران رسانه های بین المللی، از جمله تلویزیون بخش فارسی بی بی سی را به دامن زدن به اعتراضات و مداخله در امور داخلی ایران متهم کرد.
بازداشت کارمندان سفارت خانه های بریتانیا و فرانسه هم به واکنش تند و یکپارچه اتحادیه اروپا علیه ایران انجامید و بر تنش ایجاد شده افزود.
آقای خامنه ای نزدیک به یک ماه قبل در جلسه ای با "دانشجویان" گفته بود رهبران مخالفان نتیجه انتخابات را به "دست نشاندگی بیگانگان از جمله آمریكا و انگلیس" متهم نمی کند، اما اعتراض ها به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری از قبل برنامه ریزی و جریانی حساب شده می داند.
این ادعا در دیدار با اعضاء مجلس خبرگان نیز تکرار شد و "دشمن" بار دیگر به "برنامه ریزی پیچیده و گسترده" متهم گردید.
یک روز پس از تجلیل مجلس خبرگان رهبری از نقش آیت الله خامنه ای در "خاموش کردن فتنه" پس از انتخابات، آقای خامنه ای از سکوت "نخبگان" انتقاد کرد و آن را "کمک به فتنه" دانست.
در دیداری که میان آیت الله خامنه ای و نمایندگان مجلس خبرگان رهبری برگزار شد، آقای خامنه ای بر "استحکام" نظام اسلامی تاکید کرد و گفت: "ترس از مال و جان و آبرو، ترس از جو و فضا و انفعال در مقابل مخالفان نظام موجب اختلال در فهم صحیح انسان از موضوعات می شود و در بیان موضع حق نباید ملاحظه تهمت ها و مسائل دیگر را کرد."
اظهارات آقای خامنه ای در حضور اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس خبرگان عنوان شد که روز قبل و در هنگام نهایی کردن بیانیه ششمین جلسه دور چهارم مجلس خبرگان در جلسه حضور نداشت. به گزارش خبرگزاری فارس تا پیش از خروج آقای رفسنجانی از جلسه (که گفته می شود در پی دریافت پیامی تلفنی بوده است) خبرنگاران اجازه حضور در جلسه را نداشتند.
با این حال آقای رفسنجانی در حضور آیت الله خامنه ای گفت: "اجلاس اخیر خبرگان، با وجود برخی مسائل اخیر بسیار رضایت بخش بود و بحث های خوبی انجام گرفت."
آقای خامنه ای در جلسه دیدار با اعضای مجلس خبرگان به "نخبگان و خواص" هشدار داد که "برخی اوقات سکوت و کنار کشیدن آنان کمک به فتنه است."
بر اساس قانون اساسی ایران، وظیفه مجلس خبرگان، نظارت بر عملکرد رهبر جمهوری اسلامی ایران و انتخاب رهبر در صورت فوت یا ازکارافتادگی، یا عدم صلاحیت فرد صاحب منصب رهبری برای هدایت اموری است که به او محول شده است.
"دشمن"، "جنگ نرم"، "بریتانیا"
در شرایطی که تلاش جامعه بین المللی برای متقاعد کردن ایران به مذاکره بر سر برنامه هسته ای این کشور افزایش یافته، رهبر جمهوری اسلامی ایران با ضعیف دانستن احتمال جنگ نظامی علیه ایران در حال حاضر، برنامه "دشمن" را "یک جنگ روانی که جنگ نرم نامیده می شود" قلمداد کرد و هدف آن را تضعیف "نظام" دانست.
آقاى خامنه اى صراحتا از بريتانيا و آمریکا به عنوان دشمن نام برد و گفت:"آيا مىتوان خوشحالى دشمن را از برخى مسائل و حوادث بعد از انتخابات نديد و خود را به غفلت زد؟ دولت انگليس با كارنامه دويست ساله سر تا پا سياه خود در قبال ايران و همچنين دولت آمريكا، و برخى دولتهاى ديگر از اقدامات برخى افراد تمجيد مىكنند و مىگويند ما طرفدار ملت ايران هستيم."
نتایج اعلام شده برای دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران و همچنین حوادث رخ داده پس از اعلام نتایج انتخابات، انتقاد و اعتراض برخی کشورهای غربی را در پی داشت و از سوی دیگر ایران رسانه های بین المللی، از جمله تلویزیون بخش فارسی بی بی سی را به دامن زدن به اعتراضات و مداخله در امور داخلی ایران متهم کرد.
بازداشت کارمندان سفارت خانه های بریتانیا و فرانسه هم به واکنش تند و یکپارچه اتحادیه اروپا علیه ایران انجامید و بر تنش ایجاد شده افزود.
آقای خامنه ای نزدیک به یک ماه قبل در جلسه ای با "دانشجویان" گفته بود رهبران مخالفان نتیجه انتخابات را به "دست نشاندگی بیگانگان از جمله آمریكا و انگلیس" متهم نمی کند، اما اعتراض ها به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری از قبل برنامه ریزی و جریانی حساب شده می داند.
این ادعا در دیدار با اعضاء مجلس خبرگان نیز تکرار شد و "دشمن" بار دیگر به "برنامه ریزی پیچیده و گسترده" متهم گردید.
۱ مهر ۱۳۸۸
مشروح گزارش سخنرانی الف نون در سازمان ملل
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2009/09/090923_si_ahmadinejad_un.shtml
احمدی نژاد دیدگاههای خود را برای نمایندگان کشورهای جهان بازگو کرد
محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری ایران در مجمع عمومی سازمان ملل متحد سخنرانی کرد.
در حالی که سخنرانی رییس جمهوری ایران در جریان بود، معترضان در اطراف ساختمان سازمان ملل متحد علیه او شعار می دادند.
نطق آقای احمدی نژاد که چیزی حدود 40 دقیقه طول کشید بعد از ساعت هفت بعد از ظهر به وقت محلی در نیویورک شروع شد.
در جریان این نطق بسیاری از کرسی های مجمع عمومی خالی بود و نمایندگان برخی از کشورهای غربی همچون کانادا و فرانسه نیز در جریان نطق او جلسه را ترک کردند.
رئیس جمهور ایران در این سخنرانی یک جا با اشاره به انتخابات اخیر ریاست جمهوری ایران ، آن را "بسیار باشکوه و کاملا آزاد" توصیف کرد و گفت مردم طی آن "فصل نوینی را برای شکوفایی ملی و تعاملات گسترده تر جهانی رقم زده اند." بسیاری از مخالفان در ایران معتقدند او با تقلب در این انتخابات برنده شده است.
او نظام جمهوری اسلامی را "یکی از مردمی ترین حکومت های مترقی جهان" خواند و هیچ اشاره ای به اعتراضات مخالفان که آخرین مورد از تظاهرات گسترده خیابانی را جمعه گذشته در روز "قدس" ترتیب دادند نکرد.
آقای احمدی نژاد با انتقاد شدید از آرایش اقتصادی جهان و همچنین اندیشه لیبرالیستی گفت پیش بینی می کند که "ماشین اقتصاد سرمایه داری" از کار بیافتد.
او جهانی سازی را بهانه ای برای "توسعه سلطه بر جهان" تعبیر کرد و گفت: "امروز دیگر دوران تحقیر ملت ها و اعمال سیاست های دوگانه و معیارهای چندگانه سپری شده است."
آقای احمدی نژاد با انتقاد تلویحی از غرب گفت که این کشورها دیگر نمی توانند دموکراسی و آزادی را تعریف کنند و "خود معیار آن باشند" و با دولت های متکی بر "مردم سالاری واقعی و حقیقی مبارزه کنند."
او سپس بار دیگر به مساله فلسطینی ها پرداخت و اسرائیل را "متجاوز" و "اشغالگر" خواند و این کشور را به نسل کشی متهم کرد.
او گفت: "دیگر قابل قبول نیست که یک اقلیت محض با یک شبکه پیچیده و طراحی غیرانسانی، بر اقتصاد و سیاست و فرهنگ بخش های مهمی از جهان حاکم شود، برده داری نوین راه اندازی کند و تمام حیثیت ملت ها، حتی ملت های اروپا و آمریکا را قربانی مطامع نژاد پرستانه خود کند."
او همچون نطق سال قبل، از آنچه اشغال عراق و افغانستان خواند شدیدا انتقاد کرد و نظام حاکم بر سازمان ملل را ناعادلانه خواند و گفت: "این قابل قبول نیست که این سازمان تحت سلطه چند دولت و در خدمت منافع و خواست آنها باشد."
رئیس جمهوری ایران خواستار قیام جمعی کشورهای جهان در برابر وضع موجود شد و راه نجات بشر را راه پیامبران الهی دانست چرا که همه انبیاء آمده اند کاری کنند که "جنگ نباشد، تبعیض و فقر ریشه کن شود، جهل نابود شده و خوشبختی بر تمام انسان ها و جوامع حاکم شود."
وی در پایان سخنرانی اش گفت که جهان برای رسیدن به آزادی، کمال، رشد، امنیت و آرامش و صلح باید در انتظار ظهور امام دوازدهم شیعیان (مهدی) و پیامبر مسیحیان (مسیح) باشد.
به گزارش خبرگزاری فرانسه با آغاز نطق آقای احمدی نژاد هیات های نمایندگی آرژانتین، استرالیا، بریتانیا، کاستاریکا، دانمارک، فرانسه، آلمان، مجارستان، ایتالیا، زلاندنو و آمریکا جلسه را ترک کردند و شمار دیگری از هیات های نمایندگی دیگر هم در جلسه حضور نداشتند.
مارک کورنبلا، سخنگوی دفتر نمایندگی آمریکا در سازمان ملل، در بیانیه ای گفت: "اینکه آقای احمدی نژاد بار دیگر شعارهای پر از نفرت، توهین آمیز و ضدیهودی را برگزیده است، مایه تاسف است."
احمدی نژاد دیدگاههای خود را برای نمایندگان کشورهای جهان بازگو کرد
محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری ایران در مجمع عمومی سازمان ملل متحد سخنرانی کرد.
در حالی که سخنرانی رییس جمهوری ایران در جریان بود، معترضان در اطراف ساختمان سازمان ملل متحد علیه او شعار می دادند.
نطق آقای احمدی نژاد که چیزی حدود 40 دقیقه طول کشید بعد از ساعت هفت بعد از ظهر به وقت محلی در نیویورک شروع شد.
در جریان این نطق بسیاری از کرسی های مجمع عمومی خالی بود و نمایندگان برخی از کشورهای غربی همچون کانادا و فرانسه نیز در جریان نطق او جلسه را ترک کردند.
رئیس جمهور ایران در این سخنرانی یک جا با اشاره به انتخابات اخیر ریاست جمهوری ایران ، آن را "بسیار باشکوه و کاملا آزاد" توصیف کرد و گفت مردم طی آن "فصل نوینی را برای شکوفایی ملی و تعاملات گسترده تر جهانی رقم زده اند." بسیاری از مخالفان در ایران معتقدند او با تقلب در این انتخابات برنده شده است.
او نظام جمهوری اسلامی را "یکی از مردمی ترین حکومت های مترقی جهان" خواند و هیچ اشاره ای به اعتراضات مخالفان که آخرین مورد از تظاهرات گسترده خیابانی را جمعه گذشته در روز "قدس" ترتیب دادند نکرد.
آقای احمدی نژاد با انتقاد شدید از آرایش اقتصادی جهان و همچنین اندیشه لیبرالیستی گفت پیش بینی می کند که "ماشین اقتصاد سرمایه داری" از کار بیافتد.
او جهانی سازی را بهانه ای برای "توسعه سلطه بر جهان" تعبیر کرد و گفت: "امروز دیگر دوران تحقیر ملت ها و اعمال سیاست های دوگانه و معیارهای چندگانه سپری شده است."
آقای احمدی نژاد با انتقاد تلویحی از غرب گفت که این کشورها دیگر نمی توانند دموکراسی و آزادی را تعریف کنند و "خود معیار آن باشند" و با دولت های متکی بر "مردم سالاری واقعی و حقیقی مبارزه کنند."
او سپس بار دیگر به مساله فلسطینی ها پرداخت و اسرائیل را "متجاوز" و "اشغالگر" خواند و این کشور را به نسل کشی متهم کرد.
او گفت: "دیگر قابل قبول نیست که یک اقلیت محض با یک شبکه پیچیده و طراحی غیرانسانی، بر اقتصاد و سیاست و فرهنگ بخش های مهمی از جهان حاکم شود، برده داری نوین راه اندازی کند و تمام حیثیت ملت ها، حتی ملت های اروپا و آمریکا را قربانی مطامع نژاد پرستانه خود کند."
او همچون نطق سال قبل، از آنچه اشغال عراق و افغانستان خواند شدیدا انتقاد کرد و نظام حاکم بر سازمان ملل را ناعادلانه خواند و گفت: "این قابل قبول نیست که این سازمان تحت سلطه چند دولت و در خدمت منافع و خواست آنها باشد."
رئیس جمهوری ایران خواستار قیام جمعی کشورهای جهان در برابر وضع موجود شد و راه نجات بشر را راه پیامبران الهی دانست چرا که همه انبیاء آمده اند کاری کنند که "جنگ نباشد، تبعیض و فقر ریشه کن شود، جهل نابود شده و خوشبختی بر تمام انسان ها و جوامع حاکم شود."
وی در پایان سخنرانی اش گفت که جهان برای رسیدن به آزادی، کمال، رشد، امنیت و آرامش و صلح باید در انتظار ظهور امام دوازدهم شیعیان (مهدی) و پیامبر مسیحیان (مسیح) باشد.
به گزارش خبرگزاری فرانسه با آغاز نطق آقای احمدی نژاد هیات های نمایندگی آرژانتین، استرالیا، بریتانیا، کاستاریکا، دانمارک، فرانسه، آلمان، مجارستان، ایتالیا، زلاندنو و آمریکا جلسه را ترک کردند و شمار دیگری از هیات های نمایندگی دیگر هم در جلسه حضور نداشتند.
مارک کورنبلا، سخنگوی دفتر نمایندگی آمریکا در سازمان ملل، در بیانیه ای گفت: "اینکه آقای احمدی نژاد بار دیگر شعارهای پر از نفرت، توهین آمیز و ضدیهودی را برگزیده است، مایه تاسف است."
ویدئوهای مختلف از سفر الف نون به نیویورک
آقای احمدی نژاد برو به فکر خودت باش حتی لبنان هم سخنرانیت را تحمل نکرد
http://www.cnn.com/video/live/live.html?stream=stream2&iref=lb100
http://www.cnn.com/video/flashLive/live.html?stream=stream2&iref=lb100
http://edition.cnn.com/video/#/video/world/2009/09/23/vo.ahmadenijad.delegates.leave.cnn
http://www.youtube.com/watch?v=_AiaOAdH1tA
http://www.youtube.com/watch?v=pKUsJ-Cu_Ts
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2009/09/090923_si_ahmadinejad_un.shtml
نشان دادن انگشت وسط به معترضان
http://www.youtube.com/watch?v=Z1vyJ887sQc
http://www.cnn.com/video/live/live.html?stream=stream2&iref=lb100
http://www.cnn.com/video/flashLive/live.html?stream=stream2&iref=lb100
http://edition.cnn.com/video/#/video/world/2009/09/23/vo.ahmadenijad.delegates.leave.cnn
http://www.youtube.com/watch?v=_AiaOAdH1tA
http://www.youtube.com/watch?v=pKUsJ-Cu_Ts
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2009/09/090923_si_ahmadinejad_un.shtml
نشان دادن انگشت وسط به معترضان
http://www.youtube.com/watch?v=Z1vyJ887sQc
افشای دزدی علمی دانشجو، وزیر علوم کابینه دولت الف نون
http://blogs.nature.com/news/thegreatbeyond/2009/09/exclusive_paper_authored_by_ir.html
شیوا نظر آهاری آزاد شد
http://chrr.us/spip.php?article5876
کمیته گزارشگران حقوق بشر - شیوا نظر آهاری، فعال حقوق بشر لحظاتی پیش به قید وثیقه 200 میلیون تومانی از زندان اوین آزاد شد.
این در حالی است که از حدود ساعت 5 بعد ازظهر عدهای از فعالان سیاسی و مدنی در نزدیکی زندان اوین به انتظار وی ایستاده بودند و سرانجام پس از 4 ساعت انتظار شیوا نظرآهاری آزاد شد.
شيوا نظرآهاري، عضو کمیته گزارشگران حقوق بشر ظهر روز يک شنبه، ٢٤ خرداد ماه، توسط نيروهاي اطلاعاتي در محل کار خود بازداشت شد. شب پيش از آن نيز، حدود ساعت ١ بامداد، ماموران وزارت اطلاعات بدون اعلام قبلي با ورود به منزل وی، اقدام به تفتيش خانه نموده و وسايل شخصي او را با خود بردند. وی مدت زمان بازداشت خود را در سلول انفرادی و سپس بند عمومی 209 زندان اوین سپری نمود و تحت این مدت برای عدم پیگیری فعالیتهای انسان دوستانه خود تحت فشار و بازجویی بود. شیوا نظر آهاری همچنین عضو جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان، شورای دفاع از حق تحصیل و کمپین یک میلیون امضا است.
لازم به ذکر است قرار وثیقه صادر شده برای وی در ابتدا 500 میلیون تومان بود که با تلاشهای خانواده به 200 میلیون تومان کاهش یافت.
کمیته گزارشگران حقوق بشر آزادی شیوای عزیز را به خانواده وی و تمام فعالان جامعه مدنی تبریک گفته و خواهان آزادی دیگر زندانیان سیاسی و عقیدتی است.
کمیته گزارشگران حقوق بشر - شیوا نظر آهاری، فعال حقوق بشر لحظاتی پیش به قید وثیقه 200 میلیون تومانی از زندان اوین آزاد شد.
این در حالی است که از حدود ساعت 5 بعد ازظهر عدهای از فعالان سیاسی و مدنی در نزدیکی زندان اوین به انتظار وی ایستاده بودند و سرانجام پس از 4 ساعت انتظار شیوا نظرآهاری آزاد شد.
شيوا نظرآهاري، عضو کمیته گزارشگران حقوق بشر ظهر روز يک شنبه، ٢٤ خرداد ماه، توسط نيروهاي اطلاعاتي در محل کار خود بازداشت شد. شب پيش از آن نيز، حدود ساعت ١ بامداد، ماموران وزارت اطلاعات بدون اعلام قبلي با ورود به منزل وی، اقدام به تفتيش خانه نموده و وسايل شخصي او را با خود بردند. وی مدت زمان بازداشت خود را در سلول انفرادی و سپس بند عمومی 209 زندان اوین سپری نمود و تحت این مدت برای عدم پیگیری فعالیتهای انسان دوستانه خود تحت فشار و بازجویی بود. شیوا نظر آهاری همچنین عضو جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان، شورای دفاع از حق تحصیل و کمپین یک میلیون امضا است.
لازم به ذکر است قرار وثیقه صادر شده برای وی در ابتدا 500 میلیون تومان بود که با تلاشهای خانواده به 200 میلیون تومان کاهش یافت.
کمیته گزارشگران حقوق بشر آزادی شیوای عزیز را به خانواده وی و تمام فعالان جامعه مدنی تبریک گفته و خواهان آزادی دیگر زندانیان سیاسی و عقیدتی است.
مجلس خبرگان کارش تمام شد
http://www.roozonline.com/persian/news/newsitem/article/2009/september/23//-ae35a65c4f.html
ششمین اجلاس مجلس خبرگان رهبری دیروز در حالی پایان یافت که برخلاف انتظار جامعه، نه تنها عملکرد رهبری مورد بررسی قرار نگرفت بلکه در بیانیه پایانی این اجلاس که در غیاب هاشمی رفسنجانی، رئیس این مجلس قرائت شد، اعضای خبرگان، حمایت قاطع خود رااز عملکرد آیتالله علی خامنهای در حوادث پس از انتخابات اعلام کردند. شرکت کنندگان در این اجلاس، همچنین رهبری را لباسی دانستند که “برازنده قامت" رهبر کنونی جمهوری اسلامی است؛ بر اساس گزارش ها در این اجلاس تنها آیت الله دستغیب به انتقاد شدید از اوضاع کنونی کشور و همچنین مجلس خبرگان پرداخته است.
فلسفه وجودی مجلس خبرگان رهبری، انتخاب رهبر و نظارت بر عملکرد اوست و این مجلس در صورت تشخیص، قدرت برکناری رهبر را داراست، اما در این مجلس تاکنون بحثی با عنوان بررسی یا نظارت بر عملکرد رهبری مطرح نشده است.این مسئله بیشتر ناشی از آن است که نوع چیدمان اعضای این مجلس که اکثر قریب به اتفاق آنان از نزدیکان و حامیان آیت الله خامنه ای هستند، به گونه ایست که امکان اجرای وظیفه را از آن سلب می کند.
با عین حال وقایع بعد از کودتای انتخاباتی 22 خرداد و موضع گیری های آیت الله خامنه ای در مورد تقلب گسترده انتخاباتی و نوع برخورد حکومت با معترضان به تقلب، چشم ها را به سوی مجلس خبرگان رهبری دوخته بود تا شاید اعضای این مجلس، موضعی در این زمینه اتخاذ کنند. بخصوص اینکه برخی از اعضای این مجلس ازنوع برخورد با وقایع بعد از انتخابات به شدت انتقاد کرده بودند و آیت الله دستغیب، یکی از اعضای این مجلس خواهان تشکیل جلسه ای اضطراری از سوی مجلس خبرگان شده بود.
آیت الله دستغیب در بیانیه ای که روی سایت خود اومنتشر شد، نوشته بود: تا دیر نشده خبرگان برای اعادۀ حیثیت از مرجعیت، تشکیل جلسه دهد آن هم علنی و مطالب بررسی گردد و به خواست مردم که همان قانون اساسی است جواب داده شود و به شکایات آنها به وسیلۀ نمایندگان آنها یعنی آقای موسوی و آقای کروبی رسیدگی شود.
اما نه تنها چنین جلسه ای تشکیل نشد، بلکه اجلاس ششم خبرگان رهبری که بر اساس برنامه باید اول شهریور ماه برگزار می شد، یک ماه به تعویق افتاد؛ آن موقع گفته شد که به دلیل تقارن با ماه رمضان به تعویق افتاده است.
اما یک عضو مجلس خبرگان رهبری در گفتگو با روز ضمن رد این قضیه می گوید: "یک ماه پیش و نزدیک زمان برگزاری اجلاس، بحث های زیادی بین اعضای خبرگان مطرح بود. برخی از اعضا معتقد بودند که باید با دعوت از میرحسین موسوی و مهدی کروبی به اعتراضات آنها گوش داد و اجازه داد که این دو نامزد انتخابات گزارشی از وضعیت موجود و بخصوص مدارک و مستنداتی راکه پیرامون تقلب در انتخابات دارند، در مجلس خبرگان مطرح کنند اما متاسفانه، اکثریت اعضا این موضوع را نپذیرفتند و با توجه به نفوذ زیادی که بخصوص دبیر خانه مجلس داشت این قضیه کان لم یکن تلقی شد. از سوی دیگر یکی از اعضا پیشنهاد کرده بود که از رهبری دعوت شود در مجلس خبرگان حضور یابد و درباره مسائل بعد از انتخابات و وضعیت کشور مشورت هایی صورت گیرد که این موضوع نیز با مخالفت شدید مواجه شد و آقایان ترجیح دادند جلسه خبرگان در فضایی آرام تر و به دور از این مباحث تشکیل شود."
موضع گیری بهتر
این عضو مجلس خبرگان رهبری در پاسخ به این سوال که چرا مجلس خبرگان به وظیفه اصلی خود که نظارت بر عملکرد رهبری است نمی پردازد و گزارشی درباره این بررسی منتشر نمی کند، گفت: مذاکرات مجلس خبرگان محرمانه است و اینطور نیست که اصلا به این موضوع پرداخته نشود اما مذاکرات انتشار عمومی نمی یابد.
از این عضو مجلس خبرگان رهبری درباره نظر او نسبت به موضع گیری ها و عملکرد رهبری بعد از انتخابات 22 خرداد پرسیدیم که گفت: "من قصد نقد عملکرد ایشان را ندارم اما معتقدم با موضع گیری بهتری می توانستند اوضاع را آرام تر کنند ضمن اینکه به اعتقاد من سخنرانی های آقای احمدی نژاد در متشنج کردن اوضاع نقش زیادی داشته است."
او در پاسخ به این سوال که چرا از احمدی نژاد دعوت نشد که در مجلس خبرگان دراین باره پاسخگو باشد و محسنی اژه ای ترجیح داده شد گفت: "آقای احمدی نژاد پیش از این قضایا در چندین مورد در مجلس خبرگان حضور یافته اما پاسخ درستی به سوالات خبرگان نداده بود."
این عضو مجلس خبرگان رهبری درباره بیانیه پایانی اجلاس اخیر این مجلس نیز گفت: "من و چند تن دیگر از اعضا از جمله آیت الله هاشمی رفسنجانی چند نکته را پیشنهاد دادیم که در متن این بیانیه گنجانده شود اما متاسفانه مورد توجه قرار نگرفت و مخالفت شد. ضمن اینکه با بیانیه پایانی به شکلی که قرائت شد چندان موافق نبودیم."
وی در پاسخ به این سوال که چرا این مسائل را به صورت علنی و آشکارا با مردم در میان نمی گذارید گفت:" ما کار خودمان را می کنیم، رایزنی می کنیم و سعی می کنیم بدون جو سازی کار کنیم بخصوص در شرایط فعلی کشور انتشار خیلی از مسائل به صلاح نیست و ممکن است فضا را بحرانی تر کند."
در غیاب هاشمی رفسنجانی
بیانیه مجلس خبرگان رهبری دیروز در غیاب هاشمی رفسنجانی، رئیس این مجلس قرائت شد و احمد خاتمی، عضو هیات رئیسه این مجلس اعلام کرد که بند بند این بیانیه مورد موافقت هاشمی رفسنجانی بوده است. البته خاتمی که از طرفداران افراطی محمود احمدی نژاد است، توضیحی درباره علت غیبت رئیس مجلس خبرگان رهبری در جلسه اختتامیه این مجلس نداد اما گفت که اساساً بدون موافقت رئيس مجلس نميتوان بيانيه را قرائت كرد و اينكه گاهي نايب رئيس جلسه را اداره كند موضوعي طبيعي است.
این اظهار نظر احمد خاتمی در حالی مطرح شد که دوم مرداد ماه، بیانیه ای با عنوان بیانیه مجلس خبرگان رهبری صادر شده بود که بر اساس گزارش ها نه تنها با هاشمی رفسنجانی به عنوان رئیس این مجلس هماهنگی صورت نگرفته بود بلکه سایر اعضای مجلس نیز از آن بی خبر بودند. چنانچه هاشم زاده هریسی، عضو این مجلس با انتقاد از صدور آن بیانیه اعلام کرده بود که بیانیه صادر شده توسط خبرگان، بیانیه مجلس خبرگان نیست.
در آن بیانیه که به اسم مجلس خبرگان رهبری منتشر شد تاکید شده بود که فصلالخطاب در امور، رهبری است و هر گونه انحراف از راه و مواضع رهبری، انحراف از آرمانهای انقلاب و خط اصیل امام خمینی است.
انتقادها از آن بیانیه چنان بالا رفت که عماد افروغ، چهره شاخص اصولگرایان این سئوال رامطرح کرد که چرا هویت امضاکنندگان نامه خبرگان اعلام نشد؟
انتقاد شدیدی آیت الله دستغیب از مجلس خبرگان
آیت الله دستغیب، نماینده شیراز در مجلس خبرگان رهبری دیروز در این اجلاس پیشنهاد کرد که ازمیرحسین موسوی، سید محمد خاتمی و مهدی کروبی دعوت شود که یا حضوردر اجلاس خبرگان سخنان خود را بگویند ویا از طریق صدا و سیما یا سایت مجلس خبرگان آن را منتشر کنند. این سخنان آیت الله دستغیب که در سایت شخصی او منتشر شده، در هیچ یک از خبرگزاری های دولتی که تمام مواضع اعضای خبرگان را پوشش داده اند، انتشار نیافته است.
آیت الله دستغیب با انتقاد شدید از برخوردهای صورت گرفته بعد از انتخابات 22 خرداد، پرسید: چه شده که کسی مسئول آن همه اتفاقات غیرقانونی نیست. چه شده که صدای فریادرسی و عدالتخواهی با حکومت نظامی جواب داده می شود؟
این عضو مجلس خبرگان رهبری با تاکید بر اینکه اعضای انجمن حجتیه قوای سه گانه را در ایران دور زده اند، گفت:چه شده که در مواقع لزوم که مجلس خبرگان باید تشکیل جلسه دهد و تخلفات از قانون اساسی را پیگیری کند، نمی کند یا نمی تواند؟
او گفت: رئیس مجلس خبرگان که با رای بیش از ۵۰ عضو آن انتخاب شده است، نتوانست اعلام تشکیل جلسه کند.
آیت الله دستغیب چندی پیش خواهان تشکیل جلسه اضطراری از سوی مجلس خبرگان رهبری شده بود.
او با انتقاد از تخریب چهره "یاران امام" به تخریب شخصیت اکبر هاشمی رفسنجانی، مهدی کروبی، محمد خاتمی و میرحسین موسوی با همراهی صداو سیما اشاره کرده و خطاب به اعضای خبرگان پرسیده بود: آیا آنچه گذشت شرعی بود؟ مطابق قانون اساسی و آنچه از آن منشعب می شود بود؟ پس چرا شما خبرگان ساکت بودید، آیا غم خوردن و نشستن کافی است؟
آیت الله دستغیب همچنین هشدار داده بود که اگر قانون اساسی از دست برود، چیزی به نام اصل ۵ یا ۱۱۰ هم نخواهد بود؛ اصول 5 و 110 قانون اساسی درباره ولایت فقیه و اختیارات رهبری است.
تجدید بیعت خبرگان با رهبری
اما مجلس خبرگان "غم خوردن و نشستن" را ترجیح داد و در ششمین دوره اجلاس خود، سخنرانی سعید جلیلی، دبیر شورای عالی امنیت ملی و غلامحسین محسنی اژهای، دادستان کل کشور را شنید که گزارشاتی در مورد مسائل داخلی و خارجی کشور، بخصوص وضعیت پرونده هسته ای ایران ارائه دادند. غیبت محمد یزدی، عضو هیات رئیسه این مجلس این اجلاس نیز از نکات سوال برانگیز این اجلاس بود که سید احمد خاتمی دلیل آن را بیماری او ذکر کرد.
از محتوای مذاکرات اجلاس خبرگان خبری منتشر نشده است اما در بیانیه پایانی این اجلاس، اعضای مجلس خبرگان با آیت الله خامنهای "تجدید بیعت" و اعلام کرده اند که آیت الله خامنهای را تنها گزینهای میدانند که لباس رهبری امت بر قامتش زیبنده است.
در این بیانیه با بیان اینکه ولایت فقیه در عرصه انتخابات كارآمدي خود را بيش از پيش به نمايش گذاشت، تدابیر آیت الله خامنه ای در خاموش كردن آتش فتنه و حوادث پس از انتخابات دهم رياست جمهوري و مقاومت اودر برابر تشكيك بياساس نسبت به صحت و سلامت انتخابات، "ستودني" اعلام شده است.
اعضای خبرگان رهبری نیز "استکبار جهانی" را متهم کرده اند که پس از برگزاری انتخابات با استفاده از "برخی غفلتها و سوء رفتارهای سیاسی بعضی عناصر داخلی" تلاش کرده نظام جمهوری اسلامی ایران را "ستحاله و سرنگون" کند. آنها پیروزی محمود احمدینژاد در انتخابات بحثبرانگیز ۲۲ خرداد ماه را نیز به وی تبریک گفته اند.
اعضای مجلس خبرگان رهبری به گفته محمود هاشمی شاهرودی، یکی از اعضای این مجلس، امروز به دیدار آیت الله خامنه ای خواهند رفت.
تنظیم متن هاشمی در منزلش!
همزمان با برگزاری اجلاس خبرگان، هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس خبرگان رهبری خبر از تدوین متنی از سوی خیرخواهان نظام برای رفع بحران سیاسی کنونی کشور داده بود؛ متنی که تاکنون هیچ خبری درباره محتوا و تنظیم کنندگان آن منتشر نشده است. اما خبرگزاری ها و رسانه های حامی دولت کودتا چنان از این خبر آشفته شدند که به تهیه مصاحبه ها و گزارش هایی در راستای زیر سوال بردن این قضیه پرداختند.
خبرگزاری دولتی ایرانا و همچنین خبرگزاری ایسنا به نقل از علوی، حسینی بوشهری و جزایری، سه تن از اعضای مجلس خبرگان اعلام کردند که درباره این متن با آنان مشورتی نشده است و از این قضیه بی خبر هستند.
خبرگزاری فارس نیز اعلام کرد که این متن در "منزل" هاشمی رفسنجانی نوشته شده است. این خبرگزاری به نقل از محمد حسن ممدوحی، نماینده کرمانشاه در مجلس خبرگان رهبری نوشت که اين طرح ميبايست به نظر رهبري وابسته باشد و اگر ايشان صلاح دانستند طرح آيتالله هاشمي رفسنجاني اشكالي ندارد.
در این میان اظهارات علم الهدی، نماینده مشهد در مجلس خبرگان که از حامیان افراطی محمود احمدی نژاد است از تریبون این مجلس قابل تامل بود. او دیروز به عنوان ناطق مجلس، اطرافیان هاشمی رفسنجانی را متهم به برپایی آتش فتنه کرد. علم الهدی خطاب به هاشمی رفسنجانی گفت: چرا پس از بيست سال، در برابر اين هتاكيهاي بيسابقه و آتش فتنهاي كه از خيمه برخي اطرافيان شما به پا شده است، ساكت نشستهايد؟
بر اساس گزارش خبرگزاری فارس، علم الهدی با بیان اینکه هاشمی باید پاسخگوی مظلومیت رهبری باشد، افزود: درباره اين تناقض رفتار شما آينده و تاريخ حكم خواهد كرد كما اينكه اكنون نيز مردم درباره اين تناقض در رفتار قضاوت كرده و به نتيجه رسيدهاند.
او سپس از هاشمي رفسنجاني خواست تا دير نشده به اصلاح اين تناقضات رفتاري بپردازد و "در همين اجلاس خبرگان، پارادوكس موجود را حل" كند.این در حالیست که خبرگزاری ایرنا از سانسور سخنان خزعلی، عضو دیگر مجلس خبرگان رهبری علیه هاشمی خبر داده است. این خبرگزاری به جزئیات و علل سانسور سخنان این عضو خبرگان اشاره ای نکرده اما گفته می شود سخنان خزعلی به شدت توهین آمیز بوده است.
ششمین اجلاس مجلس خبرگان رهبری دیروز در حالی پایان یافت که برخلاف انتظار جامعه، نه تنها عملکرد رهبری مورد بررسی قرار نگرفت بلکه در بیانیه پایانی این اجلاس که در غیاب هاشمی رفسنجانی، رئیس این مجلس قرائت شد، اعضای خبرگان، حمایت قاطع خود رااز عملکرد آیتالله علی خامنهای در حوادث پس از انتخابات اعلام کردند. شرکت کنندگان در این اجلاس، همچنین رهبری را لباسی دانستند که “برازنده قامت" رهبر کنونی جمهوری اسلامی است؛ بر اساس گزارش ها در این اجلاس تنها آیت الله دستغیب به انتقاد شدید از اوضاع کنونی کشور و همچنین مجلس خبرگان پرداخته است.
فلسفه وجودی مجلس خبرگان رهبری، انتخاب رهبر و نظارت بر عملکرد اوست و این مجلس در صورت تشخیص، قدرت برکناری رهبر را داراست، اما در این مجلس تاکنون بحثی با عنوان بررسی یا نظارت بر عملکرد رهبری مطرح نشده است.این مسئله بیشتر ناشی از آن است که نوع چیدمان اعضای این مجلس که اکثر قریب به اتفاق آنان از نزدیکان و حامیان آیت الله خامنه ای هستند، به گونه ایست که امکان اجرای وظیفه را از آن سلب می کند.
با عین حال وقایع بعد از کودتای انتخاباتی 22 خرداد و موضع گیری های آیت الله خامنه ای در مورد تقلب گسترده انتخاباتی و نوع برخورد حکومت با معترضان به تقلب، چشم ها را به سوی مجلس خبرگان رهبری دوخته بود تا شاید اعضای این مجلس، موضعی در این زمینه اتخاذ کنند. بخصوص اینکه برخی از اعضای این مجلس ازنوع برخورد با وقایع بعد از انتخابات به شدت انتقاد کرده بودند و آیت الله دستغیب، یکی از اعضای این مجلس خواهان تشکیل جلسه ای اضطراری از سوی مجلس خبرگان شده بود.
آیت الله دستغیب در بیانیه ای که روی سایت خود اومنتشر شد، نوشته بود: تا دیر نشده خبرگان برای اعادۀ حیثیت از مرجعیت، تشکیل جلسه دهد آن هم علنی و مطالب بررسی گردد و به خواست مردم که همان قانون اساسی است جواب داده شود و به شکایات آنها به وسیلۀ نمایندگان آنها یعنی آقای موسوی و آقای کروبی رسیدگی شود.
اما نه تنها چنین جلسه ای تشکیل نشد، بلکه اجلاس ششم خبرگان رهبری که بر اساس برنامه باید اول شهریور ماه برگزار می شد، یک ماه به تعویق افتاد؛ آن موقع گفته شد که به دلیل تقارن با ماه رمضان به تعویق افتاده است.
اما یک عضو مجلس خبرگان رهبری در گفتگو با روز ضمن رد این قضیه می گوید: "یک ماه پیش و نزدیک زمان برگزاری اجلاس، بحث های زیادی بین اعضای خبرگان مطرح بود. برخی از اعضا معتقد بودند که باید با دعوت از میرحسین موسوی و مهدی کروبی به اعتراضات آنها گوش داد و اجازه داد که این دو نامزد انتخابات گزارشی از وضعیت موجود و بخصوص مدارک و مستنداتی راکه پیرامون تقلب در انتخابات دارند، در مجلس خبرگان مطرح کنند اما متاسفانه، اکثریت اعضا این موضوع را نپذیرفتند و با توجه به نفوذ زیادی که بخصوص دبیر خانه مجلس داشت این قضیه کان لم یکن تلقی شد. از سوی دیگر یکی از اعضا پیشنهاد کرده بود که از رهبری دعوت شود در مجلس خبرگان حضور یابد و درباره مسائل بعد از انتخابات و وضعیت کشور مشورت هایی صورت گیرد که این موضوع نیز با مخالفت شدید مواجه شد و آقایان ترجیح دادند جلسه خبرگان در فضایی آرام تر و به دور از این مباحث تشکیل شود."
موضع گیری بهتر
این عضو مجلس خبرگان رهبری در پاسخ به این سوال که چرا مجلس خبرگان به وظیفه اصلی خود که نظارت بر عملکرد رهبری است نمی پردازد و گزارشی درباره این بررسی منتشر نمی کند، گفت: مذاکرات مجلس خبرگان محرمانه است و اینطور نیست که اصلا به این موضوع پرداخته نشود اما مذاکرات انتشار عمومی نمی یابد.
از این عضو مجلس خبرگان رهبری درباره نظر او نسبت به موضع گیری ها و عملکرد رهبری بعد از انتخابات 22 خرداد پرسیدیم که گفت: "من قصد نقد عملکرد ایشان را ندارم اما معتقدم با موضع گیری بهتری می توانستند اوضاع را آرام تر کنند ضمن اینکه به اعتقاد من سخنرانی های آقای احمدی نژاد در متشنج کردن اوضاع نقش زیادی داشته است."
او در پاسخ به این سوال که چرا از احمدی نژاد دعوت نشد که در مجلس خبرگان دراین باره پاسخگو باشد و محسنی اژه ای ترجیح داده شد گفت: "آقای احمدی نژاد پیش از این قضایا در چندین مورد در مجلس خبرگان حضور یافته اما پاسخ درستی به سوالات خبرگان نداده بود."
این عضو مجلس خبرگان رهبری درباره بیانیه پایانی اجلاس اخیر این مجلس نیز گفت: "من و چند تن دیگر از اعضا از جمله آیت الله هاشمی رفسنجانی چند نکته را پیشنهاد دادیم که در متن این بیانیه گنجانده شود اما متاسفانه مورد توجه قرار نگرفت و مخالفت شد. ضمن اینکه با بیانیه پایانی به شکلی که قرائت شد چندان موافق نبودیم."
وی در پاسخ به این سوال که چرا این مسائل را به صورت علنی و آشکارا با مردم در میان نمی گذارید گفت:" ما کار خودمان را می کنیم، رایزنی می کنیم و سعی می کنیم بدون جو سازی کار کنیم بخصوص در شرایط فعلی کشور انتشار خیلی از مسائل به صلاح نیست و ممکن است فضا را بحرانی تر کند."
در غیاب هاشمی رفسنجانی
بیانیه مجلس خبرگان رهبری دیروز در غیاب هاشمی رفسنجانی، رئیس این مجلس قرائت شد و احمد خاتمی، عضو هیات رئیسه این مجلس اعلام کرد که بند بند این بیانیه مورد موافقت هاشمی رفسنجانی بوده است. البته خاتمی که از طرفداران افراطی محمود احمدی نژاد است، توضیحی درباره علت غیبت رئیس مجلس خبرگان رهبری در جلسه اختتامیه این مجلس نداد اما گفت که اساساً بدون موافقت رئيس مجلس نميتوان بيانيه را قرائت كرد و اينكه گاهي نايب رئيس جلسه را اداره كند موضوعي طبيعي است.
این اظهار نظر احمد خاتمی در حالی مطرح شد که دوم مرداد ماه، بیانیه ای با عنوان بیانیه مجلس خبرگان رهبری صادر شده بود که بر اساس گزارش ها نه تنها با هاشمی رفسنجانی به عنوان رئیس این مجلس هماهنگی صورت نگرفته بود بلکه سایر اعضای مجلس نیز از آن بی خبر بودند. چنانچه هاشم زاده هریسی، عضو این مجلس با انتقاد از صدور آن بیانیه اعلام کرده بود که بیانیه صادر شده توسط خبرگان، بیانیه مجلس خبرگان نیست.
در آن بیانیه که به اسم مجلس خبرگان رهبری منتشر شد تاکید شده بود که فصلالخطاب در امور، رهبری است و هر گونه انحراف از راه و مواضع رهبری، انحراف از آرمانهای انقلاب و خط اصیل امام خمینی است.
انتقادها از آن بیانیه چنان بالا رفت که عماد افروغ، چهره شاخص اصولگرایان این سئوال رامطرح کرد که چرا هویت امضاکنندگان نامه خبرگان اعلام نشد؟
انتقاد شدیدی آیت الله دستغیب از مجلس خبرگان
آیت الله دستغیب، نماینده شیراز در مجلس خبرگان رهبری دیروز در این اجلاس پیشنهاد کرد که ازمیرحسین موسوی، سید محمد خاتمی و مهدی کروبی دعوت شود که یا حضوردر اجلاس خبرگان سخنان خود را بگویند ویا از طریق صدا و سیما یا سایت مجلس خبرگان آن را منتشر کنند. این سخنان آیت الله دستغیب که در سایت شخصی او منتشر شده، در هیچ یک از خبرگزاری های دولتی که تمام مواضع اعضای خبرگان را پوشش داده اند، انتشار نیافته است.
آیت الله دستغیب با انتقاد شدید از برخوردهای صورت گرفته بعد از انتخابات 22 خرداد، پرسید: چه شده که کسی مسئول آن همه اتفاقات غیرقانونی نیست. چه شده که صدای فریادرسی و عدالتخواهی با حکومت نظامی جواب داده می شود؟
این عضو مجلس خبرگان رهبری با تاکید بر اینکه اعضای انجمن حجتیه قوای سه گانه را در ایران دور زده اند، گفت:چه شده که در مواقع لزوم که مجلس خبرگان باید تشکیل جلسه دهد و تخلفات از قانون اساسی را پیگیری کند، نمی کند یا نمی تواند؟
او گفت: رئیس مجلس خبرگان که با رای بیش از ۵۰ عضو آن انتخاب شده است، نتوانست اعلام تشکیل جلسه کند.
آیت الله دستغیب چندی پیش خواهان تشکیل جلسه اضطراری از سوی مجلس خبرگان رهبری شده بود.
او با انتقاد از تخریب چهره "یاران امام" به تخریب شخصیت اکبر هاشمی رفسنجانی، مهدی کروبی، محمد خاتمی و میرحسین موسوی با همراهی صداو سیما اشاره کرده و خطاب به اعضای خبرگان پرسیده بود: آیا آنچه گذشت شرعی بود؟ مطابق قانون اساسی و آنچه از آن منشعب می شود بود؟ پس چرا شما خبرگان ساکت بودید، آیا غم خوردن و نشستن کافی است؟
آیت الله دستغیب همچنین هشدار داده بود که اگر قانون اساسی از دست برود، چیزی به نام اصل ۵ یا ۱۱۰ هم نخواهد بود؛ اصول 5 و 110 قانون اساسی درباره ولایت فقیه و اختیارات رهبری است.
تجدید بیعت خبرگان با رهبری
اما مجلس خبرگان "غم خوردن و نشستن" را ترجیح داد و در ششمین دوره اجلاس خود، سخنرانی سعید جلیلی، دبیر شورای عالی امنیت ملی و غلامحسین محسنی اژهای، دادستان کل کشور را شنید که گزارشاتی در مورد مسائل داخلی و خارجی کشور، بخصوص وضعیت پرونده هسته ای ایران ارائه دادند. غیبت محمد یزدی، عضو هیات رئیسه این مجلس این اجلاس نیز از نکات سوال برانگیز این اجلاس بود که سید احمد خاتمی دلیل آن را بیماری او ذکر کرد.
از محتوای مذاکرات اجلاس خبرگان خبری منتشر نشده است اما در بیانیه پایانی این اجلاس، اعضای مجلس خبرگان با آیت الله خامنهای "تجدید بیعت" و اعلام کرده اند که آیت الله خامنهای را تنها گزینهای میدانند که لباس رهبری امت بر قامتش زیبنده است.
در این بیانیه با بیان اینکه ولایت فقیه در عرصه انتخابات كارآمدي خود را بيش از پيش به نمايش گذاشت، تدابیر آیت الله خامنه ای در خاموش كردن آتش فتنه و حوادث پس از انتخابات دهم رياست جمهوري و مقاومت اودر برابر تشكيك بياساس نسبت به صحت و سلامت انتخابات، "ستودني" اعلام شده است.
اعضای خبرگان رهبری نیز "استکبار جهانی" را متهم کرده اند که پس از برگزاری انتخابات با استفاده از "برخی غفلتها و سوء رفتارهای سیاسی بعضی عناصر داخلی" تلاش کرده نظام جمهوری اسلامی ایران را "ستحاله و سرنگون" کند. آنها پیروزی محمود احمدینژاد در انتخابات بحثبرانگیز ۲۲ خرداد ماه را نیز به وی تبریک گفته اند.
اعضای مجلس خبرگان رهبری به گفته محمود هاشمی شاهرودی، یکی از اعضای این مجلس، امروز به دیدار آیت الله خامنه ای خواهند رفت.
تنظیم متن هاشمی در منزلش!
همزمان با برگزاری اجلاس خبرگان، هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس خبرگان رهبری خبر از تدوین متنی از سوی خیرخواهان نظام برای رفع بحران سیاسی کنونی کشور داده بود؛ متنی که تاکنون هیچ خبری درباره محتوا و تنظیم کنندگان آن منتشر نشده است. اما خبرگزاری ها و رسانه های حامی دولت کودتا چنان از این خبر آشفته شدند که به تهیه مصاحبه ها و گزارش هایی در راستای زیر سوال بردن این قضیه پرداختند.
خبرگزاری دولتی ایرانا و همچنین خبرگزاری ایسنا به نقل از علوی، حسینی بوشهری و جزایری، سه تن از اعضای مجلس خبرگان اعلام کردند که درباره این متن با آنان مشورتی نشده است و از این قضیه بی خبر هستند.
خبرگزاری فارس نیز اعلام کرد که این متن در "منزل" هاشمی رفسنجانی نوشته شده است. این خبرگزاری به نقل از محمد حسن ممدوحی، نماینده کرمانشاه در مجلس خبرگان رهبری نوشت که اين طرح ميبايست به نظر رهبري وابسته باشد و اگر ايشان صلاح دانستند طرح آيتالله هاشمي رفسنجاني اشكالي ندارد.
در این میان اظهارات علم الهدی، نماینده مشهد در مجلس خبرگان که از حامیان افراطی محمود احمدی نژاد است از تریبون این مجلس قابل تامل بود. او دیروز به عنوان ناطق مجلس، اطرافیان هاشمی رفسنجانی را متهم به برپایی آتش فتنه کرد. علم الهدی خطاب به هاشمی رفسنجانی گفت: چرا پس از بيست سال، در برابر اين هتاكيهاي بيسابقه و آتش فتنهاي كه از خيمه برخي اطرافيان شما به پا شده است، ساكت نشستهايد؟
بر اساس گزارش خبرگزاری فارس، علم الهدی با بیان اینکه هاشمی باید پاسخگوی مظلومیت رهبری باشد، افزود: درباره اين تناقض رفتار شما آينده و تاريخ حكم خواهد كرد كما اينكه اكنون نيز مردم درباره اين تناقض در رفتار قضاوت كرده و به نتيجه رسيدهاند.
او سپس از هاشمي رفسنجاني خواست تا دير نشده به اصلاح اين تناقضات رفتاري بپردازد و "در همين اجلاس خبرگان، پارادوكس موجود را حل" كند.این در حالیست که خبرگزاری ایرنا از سانسور سخنان خزعلی، عضو دیگر مجلس خبرگان رهبری علیه هاشمی خبر داده است. این خبرگزاری به جزئیات و علل سانسور سخنان این عضو خبرگان اشاره ای نکرده اما گفته می شود سخنان خزعلی به شدت توهین آمیز بوده است.
مهدیه محمدی، همسر دبیرکل سازمان ادوار تحکیم: احمد زیدآبادی را در زندان به شدت کتک میزنند
http://mowjcamp.com/article/id/36617
احمد زید آبادی دبیرکل سازمان دانش آموختگان ایران و روزنامهنگار سرشناس در زندان اوین توسط تیم بازجویی به شدت کتکزده میشود و مهمترین اتهام او نگارش نامهای سرگشاده به رهبری است.
مهدیه محمدی همسر احمد زید آبادی به بازگویی حقایق دردناکی در خصوص وضعیت همسرش دست زده است.
به گزارش ادوار نیوز به نقل از روز انلاین مهدیه محمدی، همسر احمد زیدآبادی که روز دوشنبه برای ملاقات با همسرش به زندان اوین مراجعه کرده و موفق به ملاقات نشده بود ضمن دادن خبر ضرب و شتم این روزنامه نگار در زندان، به روز گفت: روز دوشنبه گفتند که احمد ممنوع الملاقات است؛ هفته گذشته هم که برای ملاقات رفتیم به دلیل نامه ای که از قاضی پرونده داشتیم اجازه ملاقات دادند.
وی افزود: بازجویی آقای زیدآبادی که 35 روز در بند 2 الف و در جایی شبیه قبر زندانی بوده پس از انتقال به بند 240 شروع شده و بازجویی بسیار خشن به طرز وحشتناکی از او بازجویی کرده است. به گفته خانم محمدی، بازجو به آقای زیدآبادی گفته است که "دستور داریم تو را له کنیم و اگر همکاری نکنی هر کاری دلمان خواست با تو می کنیم و اگر این کاغذهای بازجویی را ننویسی همین کاغذها را به خوردت خواهیم داد."
او که این سخنان را به نقل از زیدآبادی بیان میکرد افزود: "همین بازجو، احمد را به شدت کتک زده و خود احمد می گفت که خشونت وحشتناکی علیه او به کار برده اند." همسر آقای زیدآبادی گفت: این اواخر بازجوی او عوض شده و بازجوی جدید رفتاری انسانی تر با او داشته، اما چون او حاضر به قرائت متن نوشته شده توسط بازجو در دادگاه نشده است مجددا همان بازجوی خشن اولی برگشته و اکنون هم اوست که دوباره از آقای زیدآبادی بازجویی می کند.
خانم محمدی سپس به اتهامات آقای زیدآبادی اشاره کرد و گفت: اوایل بازجویی اتهامات وحشتناکی از جمله اتهامات اخلاقی به احمد نسبت داده اند اما او حاضر به پذیرفتن این اتهامات دروغ نشده؛ اکنون هم یکی از اتهاماتش نامه ای است که به رهبری نوشته و در سایت ها منتشر شده بود. او را تحت فشار قرار داده اند که چرا نوشتی مقام رهبری و کلمه معظم را به کار نبرده ای!"
وی با بیان اینکه ارتباط با روزآنلاین و بی بی سی و دیدار با ابراهیم یزدی از دیگر موارد در بازجویی هاست، افزود: حالا دوباره با تغییر بازجو و آمدن بازجوی قبلی باز احمد تحت فشار شدیدی قرار گرفته تا به جای دفاع از خود، متن نوشته بازجو را در دادگاه بخواند و طلب بخشش کند. ضمن اینکه بازجو که عوض شده بود هفته ای یکبار احمد به منزل زنگ میزد و به ما ملاقات میدادند اما با آمدن بازجوی سابقش نه تماس مگیرد و نه ملاقات می دهند؛ گویا میخواهند کاری راکه با آقای عبدالله مومنی کردند با او نیز بکنند که اورا 40 روز در بیخبری مطلق نگه داشتند و بعد مستقیم به دادگاه بردند.
همسر آقای زیدآبادی گفت: آقایان اعلام کردند که زیدآبادی گفته وکیل نمیخواهم؛ من در آخرین ملاقاتی که داشتیم از احمد پرسیدم چرا گفته ای وکیل نمی خواهی که جا خورد و گفت من چنین چیزی نگفته ام؛ دروغ گفته اند. و از همان روز وکلای ایشان باز شروع به پیگیری کردند اما اکنون دقیقا دو هفته است که پرونده احمد روی میز آقای سبحانی، بازپرس شعبه دو است و از آقای سبحانی که می پرسیم چرا پرونده به صورت بلاتکلیف همچنان روی میز شما مانده، می گوید من قرار نهایی را صادر کرده ام، بروید از آقای حداد بپرسید.
خانم محمدی با بیان اینکه همسرش از او خواسته است مصاحبه نکند گفت: احمد می گوید هر بار که من مصاحبه می کنم او را بیشتر تحت فشار قرار میدهند. من هم میدانم که با این مصاحبه فشار روی احمد بیشتر می شود اما چاره دیگری ندارم؛ احمد الان صد روز است که در انفرادی به سر می برد؛ او را به شدت کتک زده اند، به مرز جنون و خودکشی رسانده اند و اکنون نیز فشار می اورند که اعتراف بگیرند و دیکته کنند و او بنویسد و بعد در دادگاه بخواند!
خانم محمدی می افزاید:بازجویان به آقای زیدآبادی گفته اند که باید از رهبری بابت اینکه مقابل اسمش کلمه معظم را ننوشته است عذرخواهی کند؛ من میخواهم بدانم رهبری که میگوید انتقاد کردن آزاد است چرا احمد باید بابت این قضیه از او عذرخواهی کند و این چه نوع آزادی انتقاد است که به خاطر ننوشتن کلمه معظم برای ایشان، یک روزنامه نگار را تحت وحشیانه ترین فشارها قرار می دهند؟
متن نامه سرگشاده احمد زیدآبادی خطاب به آیت الله خامنه ای که در فروردین ماه 86 در رسانه های اینترنتی منتشر شد در پی می آید:
من از حساسیتهای نظام سیاسی ایران در باره هرگونه انتقاد و یا پرسش از رهبری نظام جمهوری اسلامی به خوبی آگاهم و میدانم که ورود به این حیطه، عبور از خط قرمزی است که عملا در کشور ما اعمال میشود. به همین علت، با آنکه از سالها پیش قصد نوشتن نامهای به ایشان داشتم و بویژه میخواستم از قانون شکنیها و اجحافهایی که در طول دوره بازداشتم در سال 1379 بر من و دوستانم روا شد، نزد وی شکایت ببرم، اما هر بار از تصمیم خود منصرف شدم، زیرا حساسیت موضوع میتوانست حمل بر خودنمایی و یا ابراز بیباکی و تهور شود. این بار اما بخصوص پس از سخنان رهبری در شهر مشهد، تصمیم گرفتم تا قصد دیرینه خود را عملی کنم و امیدوارم که این تصمیم به مسائلی مانند خودنمایی و ابراز بیباکی نسبت داده نشود.
هر چند که من نیز مانند هر موجود انسانی دیگر، از وسوسه خودنمایی در امان نیستم و از بی باکی هم به سهم خود بهرهای دارم، اما برای گریز از مواضع تهمت، تاکید میکنم که قصدم از نوشتن این مطلب، ابراز وجود سیاسی از طریق به چالش کشیدن مقام عالی نظام نیست و از همین رو، در سرتاسر این نوشته، تلاش میکنم تا در کاربرد واژهها و عبارات، موقعیت خاص ایشان را در نظر داشته باشم و قلم را به ورطه بیاحترامی و جسارت نکشانم.
در عین حال، هر چند که شاید از شجاعت هم خداوند برای من نصیبی قرار داده باشد، اما بر کسی پنهان نیست که من اهل ماجراجویی و گزافهگویی حتی در جایی که کمترین هزینه و خرجی هم نداشته باشد، نیستم و اینک نیز نمیخواهم با خطاب قرار دادن رهبری، دست به ماجراجویی بزنم. با این همه، ممکن است این پرسش پیش آید که چرا طبق سنت مالوف در ایران، پرسشها و یا انتقادهایم را از رهبری در قالب نامهای سربسته به دفتر ایشان ارسال نمیکنم و بر انتشار علنی آن اصرار دارم.
پاسخ پرسش فوق این است که آنچه میخواهم در این نوشته مطرح کنم، در شمار مسائل شخصی نیست که نیازمند ارسال نامه خصوصی باشد. در این نوشته در واقع قصد دارم برخی از بزرگترین مشکلات رویاروی جامعه ایرانی را طرح کنم و نظر رهبری را هم در این باره جویا شوم، به این امید که طرح این موضوع برای سایر ایرانیانی هم که مانند من میاندیشند، مفید افتد.
پرسش نخست من از رهبری به همان حساسیتهای موجود در مورد طرح پرسش و یا نقد اظهار نظرهای ایشان بر میگردد. سوال این است که به چه علت شرعی، عقلی، قانونی و یا عرفی و بر اساس کدام مصلحت عمومی، پرسش علنی از رهبری و یا نقد گفتهها و عملکرد وی، عملا در جامعه ایران ممنوع است؟
از نقطه نظر شرعی میدانیم که حتی انبیا و اولیای خداوند که در نزد ما از منزلت معنوی بیمانندی برخوردارند، هیچگاه افراد جامعه و از جمله پیروان خود را از به چالش کشیدن رفتار و گفتار خود بر حذر نداشتهاند و سیره پیامبر اسلام و خلفای راشدین بخصوص امیرالمومنین علی نیز نشان میدهد که آن بزرگان، هیچگاه در مقابل تندترین برخوردهایی که افراد عادی جامعه با آنها داشتهاند، شدت عمل نشان ندادهاند و اگر هم از تعرض لفظی بیادبانه و بیموردی به خشم آمدهاند، کلام را با کلام پاسخ دادهاند و نه با تشکیل پرونده و ارجاع به قاضی و وضع مجازات.
در اینجا نمیخواهم با فهرست کردن شیوه برخورد پیامبر و اصحاب آن بزرگوار در برابر انتقادهای لفظی دیگران، فضل فروشی کنم، اما تاکید میکنم که مصونیت رهبری از طرح پرسش و انتقاد در جامعه ما، نه فقط سابقهای در شرع ندارد، بلکه بدعتی بیسابقه در تفکر اسلامی به شمار میرود.
از نقطه نظر عقلی نیز همه دلایلی که در حوزه نقد و پرسش به ذهن بشر میرسد، دلالت بر ضرورت انتقاد از رهبران جامعه در هر سطحی دارد و حتی یک دلیل عقلی نیز نمیتوان برای حرمت نقد و پرسش از رهبران سیاسی و مذهبی جوامع ارائه کرد. از لحاظ قانونی هم تا آنجا که من اطلاع دارم، توهین به رهبری در قوانین جمهوری اسلامی جرم شناخته شده، اما نقد گفتار و رفتار وی در هیچ قانونی منع نشده است.
از منظر عرفی نیز، امروزه در همه کشورهایی که رهبران آنها با رای مردم انتخاب میشوند، انتقاد و پرسش که جای خود، بلکه شهروندان از حق هر نوع تخطئه و تعرض لفظی به آنها نیز برخوردارند. نمونهای از این تعرضها و تخطئهها را صدا و سیمای جمهوری اسلامی به نقل از مطبوعات آمریکا و انگلیس علیه رهبران این کشورها روزانه پخش میکند. حتی سیمای جمهوری اسلامی صحنههایی از راهپیمایی معترضان به سیاست آمریکا در شهرهای مختلف آن کشور نشان میدهد که تصویر جرج بوش را به صورتی حیوانی خون آشام بر روی پلاکاردها حمل میکنند و پلیس هم متعرض آنان نمیشود.
به هر حال، وقتی که هیچ مبنای شرعی، عقلی، قانونی و عرفی برای منع نقد رهبری و پرسش از وی وجود ندارد، چرا کارگزاران امنیتی و قضایی نظام، در مورد کوچکترین اشاره غیر مستقیمی در گفتهها و نوشتههای افراد به مواضع رهبری تا این اندازه سخت میگیرند و آن را ذنب لایغفر میپندارند؟
آیا رفتار آنان در این باره، مورد تایید رهبری است؟ اگر هست، بر اساس کدام حجت شرعی و یا عقلی؟ و اگر نیست چرا این موضوع علنی و صریح اعلام نمیشود تا هم راه نقد اصولی و منطقی گشوده شود و منتقدان احساس امنیت کنند و هم کارگزاران نظام امکان سوء استفاده از این مساله را پیدا نکنند؟
تا آنجا که من به یاد دارم، در دوران حیات بنیانگذار جمهوری اسلامی، به رغم فضای سنگینی که برخی از هواداران آتشین مزاج ایشان در جهت منع هر گونه نقد آن مرحوم ایجاد کرده بودند، آیت الله خامنهای خود یکی از معدود منتقدان به نسبت صریح نحوه اداره کشور و پارهای از اظهار نظرهای مرحوم آیتالله خمینی بود.
با توجه به این سابقه، انتظار میرفت که در دوره رهبری خود ایشان، فضای نقد و پرسش از مقامهای عالی نظام بسط و گسترش یابد، اما متاسفانه نه فقط چنین نشد، بلکه صداهای ضعیفی هم که در دوران حیات آقای خمینی در نقد ایشان بلند بود، در دوره بعدی یا خاموش شد و یا هزینه سیاسی و امنیتی در پی داشت. من هنوز توجیهی منطقی برای این مساله پیدا نکردهام و امیدوارم شخص رهبری یا یکی از نزدیکان ایشان، در این باره توضیحی ارائه کنند.
پرسش دومم اما مربوط به مسالهای است که برای جامعه ایرانی سرنوشتساز شده و چنانچه در مورد آن، تصمیم درست گرفته نشود، چه بسا کشور ما را در شرایط فوقالعاده خطرناکی قرار دهد. همانطور که همه میدانیم، بحث دستیابی ایران به چرخه سوخت هستهای، مدتها است که ایران را اسیر بحرانی بینالمللی کرده و سبب صدور قطعنامههای الزام آوری از طرف شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران شده است.
در اینجا من نمیخواهم از اهمیت یا عدم اهمیت برخورداری از چرخه سوخت هستهای و یا از میزان تاثیر دستیابی به این چرخه در توسعه و پیشرفت کشور سخن بگویم. اصلا فرض را بر این میگیرم که آنچه مقامهای کشور در باره اهمیت استراتژیک سوخت هستهای و تاثیر آن در پیشرفت کشور میگویند، تماما درست و دقیق باشد، اما به گمان من مساله اصلی این است که از خود بپرسیم به چه هزینهای؟
در زندگی اجتماعی و فردی بشر بسیاری چیزهای مفید و خوب وجود دارد که به دلیل هزینههای مترتب بر آنها کنار نهاده میشوند، زیرا دنیا، دنیای تزاحم امور و نظام ترجیحات است. در نظام ترجیحات یک ملت، حفظ موجودیت کشور بیگمان در راس اولویتهاست و پس از آن حفظ امنیت داخلی و سرمایههای انسانی و ملی قرار دارد.
اگر قرار باشد دستیابی به یک دستاورد اقتصادی یا علمی، موجودیت یا امنیت یا سرمایههای ملی آن را به خطر اندازد، چه توجیه منطقی برای اصرار بر آن دستاورد وجود دارد؟ میدانیم که جمهوری اسلامی بر این نکته پافشاری میکند که منظورش از دستیابی به چرخه سوخت هستهای، تولید سلاح اتمی نیست. با توجه به این نکته، چرخه سوخت هستهای برای ایران تنها جنبه اقتصادی و علمی پیدا میکند. اما کدام دستاورد اقتصادی یا علمی در جهان وجود دارد که بتوان به آن از دریچه حق و باطل نگریست؟
هر امر اقتصادی به ناچار باید با مکانیسم تحلیل اقتصادی یعنی هزینه و فایده آن، مورد ارزیابی قرار گیرد و از همین روست که منتقدان برنامه هستهای کشور با توجه به اصل هزینه - فایده، خیری در ادامه این برنامه در شرایط حاضر نمیبینند چرا که تبعات منفی تحریم فزاینده کشور و یا احتمال حمله نظامی به مراتب پر هزینهتر از فایدههای دستیابی به چرخه سوخت هستهای است.
در اینجا اما من از مقام رهبری نمیخواهم که نظر خود را رها کند و نظر منتقدان را بپذیرد چرا که هر کس بر اساس دیدگاه و اطلاعات خود، ارزیابی خاص خویش را از شرایط دارد. یک نفر ممکن است بر مبنای یک سری دادهها، شرایط را خطرناک تصور کند و فردی دیگر، بر اساس دادههای متفاوت، اوضاع را عادی و معمولی فرض کند.
سوال من از رهبری اما این است که چرا ایشان اصرار دارند که همه ایرانیان ارزیابی ایشان را از شرایط داشته باشند و اگر جز این باشد به تعبیر وی حرف دشمن را تکرار میکنند و یا به گفته برخی از مقامهای امنیتی، از عوامل دشمن هستند. در دنیای امروز، روزانه میلیونها خبر و گزارش در باره یک موضوع انتشار مییابد که مسلما یک نفر نمیتواند همه آنها را مطالعه کند. هر کس به فراخور دیدگاه کلی خود نسبت به نظام جهانی، بخشی از اخبار را گزینش و آنها را مطالعه میکند. از همین رو، ارزیابی افراد مختلف از شرایط خاص، به فراخور دیدگاه کلان خود و خبرهایی که خواندهاند، متفاوت است و این امری کاملا طبیعی است.
آیا از نظر رهبری، یک ایرانی بر مبنای مطالعات خود، نمیتواند ارزیابی متفاوتی نسبت به ایشان از شرایط کشور داسته باشد؟ و اگر ارزیابی متفاوتی داشت، نباید از حق بیان آن برخوردار باشد؟ اگر یک ایرانی بر اساس تجربه و نگاه خود، کشور را در معرض خطر ببیند، آیا میتوان او را به دلیل نگرانیاش از آینده، مجرم و شریک دشمن دانست و به ترس و رعب متهم کرد؟
تاکید پی در پی رهبری و نزدیکان ایشان بر مرعوب بودن طرفداران انعطاف در برنامه هستهای بخصوص باعث تعجب و تاسف است. مسلما ترس و رعب در زندگی فردی و جمعی صفات پسندیدهای نیستند، اما به نوبه خود مکانیسمهایی برای ادامه بقای بشرند. اگر قرار باشد در وجود هیچکدام از افراد بشر ذرهای ترس از کسی یا چیزی وجود نداشته باشد، آیا جهان انسانی یک لحظه برقرار میماند؟ آیا اگر فردی به اتکای نترسی و بیباکی شخصی خود، جمعیت کثیری را به ورطه بدبختی و هلاکت اندازد، مستوجب تحسین و پاداش است؟
خدا رحمت کند کسی را که بر جان و مال و سرنوشت دیگران بیم و ترس داشته باشد.
به هر حال، واقعیت این است که بسیاری از ایرانیان، ارزیابی متفاوتی نسبت به ارزیابی مقام رهبری از مجموعه شرایط کشور و بحران هستهای جاری دارند و دقیقا از آینده این کشور میترسند! آیا باید ترس خود را کتمان کنند؟ و اگر نکردند، آیا باید مورد تهدید وزیر محترم اطلاعات قرار گیرند؟
بار دیگر تکرار میکنم که من از مقام رهبری نمیخواهم که نظر خود را فرو گذارد و نظر دیگران را بپذیرد، اما از ایشان میخواهم در باره مسالهای که به سرنوشت تک تک ما و فرزندانمان مربوط میشود، اجازه دهد که نظرات و ارزیابیهای متفاوت، در فضایی امن و آزاد مطرح شود.
به گمان من، در مسالهای در اندازه بحران هستهای، تصمیم نهایی با همه ایرانیان است. ایرانیان برای تصمیم در این باره لازم است که نظر همه صاحبان اندیشه و نظر را بشنوند و در فضایی آرام و معقول از هر تصمیمی که صلاح میدانند، پشتیبانی کنند. آیا مقام رهبری با این مساله موافقند؟
به باور من، سرنوشت آینده ایران تا حدود بسیار زیادی به تصمیم رهبری کشور در باره موضوع فوق گره خورده است و اگر ایشان در این باره تصمیم صحیحی بگیرند، بدون شک گفتنیهای بسیاری برای طرح نزد ایشان وجود خواهد داشت. خداوند همه ما را در شناخت حقیقت، که به تعبیر امیرالمومنین علی از موری سیاه بر سنگی سیاه در دل شبی سیاه، پنهانتر است، یاری رساند.
احمد زید آبادی دبیرکل سازمان دانش آموختگان ایران و روزنامهنگار سرشناس در زندان اوین توسط تیم بازجویی به شدت کتکزده میشود و مهمترین اتهام او نگارش نامهای سرگشاده به رهبری است.
مهدیه محمدی همسر احمد زید آبادی به بازگویی حقایق دردناکی در خصوص وضعیت همسرش دست زده است.
به گزارش ادوار نیوز به نقل از روز انلاین مهدیه محمدی، همسر احمد زیدآبادی که روز دوشنبه برای ملاقات با همسرش به زندان اوین مراجعه کرده و موفق به ملاقات نشده بود ضمن دادن خبر ضرب و شتم این روزنامه نگار در زندان، به روز گفت: روز دوشنبه گفتند که احمد ممنوع الملاقات است؛ هفته گذشته هم که برای ملاقات رفتیم به دلیل نامه ای که از قاضی پرونده داشتیم اجازه ملاقات دادند.
وی افزود: بازجویی آقای زیدآبادی که 35 روز در بند 2 الف و در جایی شبیه قبر زندانی بوده پس از انتقال به بند 240 شروع شده و بازجویی بسیار خشن به طرز وحشتناکی از او بازجویی کرده است. به گفته خانم محمدی، بازجو به آقای زیدآبادی گفته است که "دستور داریم تو را له کنیم و اگر همکاری نکنی هر کاری دلمان خواست با تو می کنیم و اگر این کاغذهای بازجویی را ننویسی همین کاغذها را به خوردت خواهیم داد."
او که این سخنان را به نقل از زیدآبادی بیان میکرد افزود: "همین بازجو، احمد را به شدت کتک زده و خود احمد می گفت که خشونت وحشتناکی علیه او به کار برده اند." همسر آقای زیدآبادی گفت: این اواخر بازجوی او عوض شده و بازجوی جدید رفتاری انسانی تر با او داشته، اما چون او حاضر به قرائت متن نوشته شده توسط بازجو در دادگاه نشده است مجددا همان بازجوی خشن اولی برگشته و اکنون هم اوست که دوباره از آقای زیدآبادی بازجویی می کند.
خانم محمدی سپس به اتهامات آقای زیدآبادی اشاره کرد و گفت: اوایل بازجویی اتهامات وحشتناکی از جمله اتهامات اخلاقی به احمد نسبت داده اند اما او حاضر به پذیرفتن این اتهامات دروغ نشده؛ اکنون هم یکی از اتهاماتش نامه ای است که به رهبری نوشته و در سایت ها منتشر شده بود. او را تحت فشار قرار داده اند که چرا نوشتی مقام رهبری و کلمه معظم را به کار نبرده ای!"
وی با بیان اینکه ارتباط با روزآنلاین و بی بی سی و دیدار با ابراهیم یزدی از دیگر موارد در بازجویی هاست، افزود: حالا دوباره با تغییر بازجو و آمدن بازجوی قبلی باز احمد تحت فشار شدیدی قرار گرفته تا به جای دفاع از خود، متن نوشته بازجو را در دادگاه بخواند و طلب بخشش کند. ضمن اینکه بازجو که عوض شده بود هفته ای یکبار احمد به منزل زنگ میزد و به ما ملاقات میدادند اما با آمدن بازجوی سابقش نه تماس مگیرد و نه ملاقات می دهند؛ گویا میخواهند کاری راکه با آقای عبدالله مومنی کردند با او نیز بکنند که اورا 40 روز در بیخبری مطلق نگه داشتند و بعد مستقیم به دادگاه بردند.
همسر آقای زیدآبادی گفت: آقایان اعلام کردند که زیدآبادی گفته وکیل نمیخواهم؛ من در آخرین ملاقاتی که داشتیم از احمد پرسیدم چرا گفته ای وکیل نمی خواهی که جا خورد و گفت من چنین چیزی نگفته ام؛ دروغ گفته اند. و از همان روز وکلای ایشان باز شروع به پیگیری کردند اما اکنون دقیقا دو هفته است که پرونده احمد روی میز آقای سبحانی، بازپرس شعبه دو است و از آقای سبحانی که می پرسیم چرا پرونده به صورت بلاتکلیف همچنان روی میز شما مانده، می گوید من قرار نهایی را صادر کرده ام، بروید از آقای حداد بپرسید.
خانم محمدی با بیان اینکه همسرش از او خواسته است مصاحبه نکند گفت: احمد می گوید هر بار که من مصاحبه می کنم او را بیشتر تحت فشار قرار میدهند. من هم میدانم که با این مصاحبه فشار روی احمد بیشتر می شود اما چاره دیگری ندارم؛ احمد الان صد روز است که در انفرادی به سر می برد؛ او را به شدت کتک زده اند، به مرز جنون و خودکشی رسانده اند و اکنون نیز فشار می اورند که اعتراف بگیرند و دیکته کنند و او بنویسد و بعد در دادگاه بخواند!
خانم محمدی می افزاید:بازجویان به آقای زیدآبادی گفته اند که باید از رهبری بابت اینکه مقابل اسمش کلمه معظم را ننوشته است عذرخواهی کند؛ من میخواهم بدانم رهبری که میگوید انتقاد کردن آزاد است چرا احمد باید بابت این قضیه از او عذرخواهی کند و این چه نوع آزادی انتقاد است که به خاطر ننوشتن کلمه معظم برای ایشان، یک روزنامه نگار را تحت وحشیانه ترین فشارها قرار می دهند؟
متن نامه سرگشاده احمد زیدآبادی خطاب به آیت الله خامنه ای که در فروردین ماه 86 در رسانه های اینترنتی منتشر شد در پی می آید:
من از حساسیتهای نظام سیاسی ایران در باره هرگونه انتقاد و یا پرسش از رهبری نظام جمهوری اسلامی به خوبی آگاهم و میدانم که ورود به این حیطه، عبور از خط قرمزی است که عملا در کشور ما اعمال میشود. به همین علت، با آنکه از سالها پیش قصد نوشتن نامهای به ایشان داشتم و بویژه میخواستم از قانون شکنیها و اجحافهایی که در طول دوره بازداشتم در سال 1379 بر من و دوستانم روا شد، نزد وی شکایت ببرم، اما هر بار از تصمیم خود منصرف شدم، زیرا حساسیت موضوع میتوانست حمل بر خودنمایی و یا ابراز بیباکی و تهور شود. این بار اما بخصوص پس از سخنان رهبری در شهر مشهد، تصمیم گرفتم تا قصد دیرینه خود را عملی کنم و امیدوارم که این تصمیم به مسائلی مانند خودنمایی و ابراز بیباکی نسبت داده نشود.
هر چند که من نیز مانند هر موجود انسانی دیگر، از وسوسه خودنمایی در امان نیستم و از بی باکی هم به سهم خود بهرهای دارم، اما برای گریز از مواضع تهمت، تاکید میکنم که قصدم از نوشتن این مطلب، ابراز وجود سیاسی از طریق به چالش کشیدن مقام عالی نظام نیست و از همین رو، در سرتاسر این نوشته، تلاش میکنم تا در کاربرد واژهها و عبارات، موقعیت خاص ایشان را در نظر داشته باشم و قلم را به ورطه بیاحترامی و جسارت نکشانم.
در عین حال، هر چند که شاید از شجاعت هم خداوند برای من نصیبی قرار داده باشد، اما بر کسی پنهان نیست که من اهل ماجراجویی و گزافهگویی حتی در جایی که کمترین هزینه و خرجی هم نداشته باشد، نیستم و اینک نیز نمیخواهم با خطاب قرار دادن رهبری، دست به ماجراجویی بزنم. با این همه، ممکن است این پرسش پیش آید که چرا طبق سنت مالوف در ایران، پرسشها و یا انتقادهایم را از رهبری در قالب نامهای سربسته به دفتر ایشان ارسال نمیکنم و بر انتشار علنی آن اصرار دارم.
پاسخ پرسش فوق این است که آنچه میخواهم در این نوشته مطرح کنم، در شمار مسائل شخصی نیست که نیازمند ارسال نامه خصوصی باشد. در این نوشته در واقع قصد دارم برخی از بزرگترین مشکلات رویاروی جامعه ایرانی را طرح کنم و نظر رهبری را هم در این باره جویا شوم، به این امید که طرح این موضوع برای سایر ایرانیانی هم که مانند من میاندیشند، مفید افتد.
پرسش نخست من از رهبری به همان حساسیتهای موجود در مورد طرح پرسش و یا نقد اظهار نظرهای ایشان بر میگردد. سوال این است که به چه علت شرعی، عقلی، قانونی و یا عرفی و بر اساس کدام مصلحت عمومی، پرسش علنی از رهبری و یا نقد گفتهها و عملکرد وی، عملا در جامعه ایران ممنوع است؟
از نقطه نظر شرعی میدانیم که حتی انبیا و اولیای خداوند که در نزد ما از منزلت معنوی بیمانندی برخوردارند، هیچگاه افراد جامعه و از جمله پیروان خود را از به چالش کشیدن رفتار و گفتار خود بر حذر نداشتهاند و سیره پیامبر اسلام و خلفای راشدین بخصوص امیرالمومنین علی نیز نشان میدهد که آن بزرگان، هیچگاه در مقابل تندترین برخوردهایی که افراد عادی جامعه با آنها داشتهاند، شدت عمل نشان ندادهاند و اگر هم از تعرض لفظی بیادبانه و بیموردی به خشم آمدهاند، کلام را با کلام پاسخ دادهاند و نه با تشکیل پرونده و ارجاع به قاضی و وضع مجازات.
در اینجا نمیخواهم با فهرست کردن شیوه برخورد پیامبر و اصحاب آن بزرگوار در برابر انتقادهای لفظی دیگران، فضل فروشی کنم، اما تاکید میکنم که مصونیت رهبری از طرح پرسش و انتقاد در جامعه ما، نه فقط سابقهای در شرع ندارد، بلکه بدعتی بیسابقه در تفکر اسلامی به شمار میرود.
از نقطه نظر عقلی نیز همه دلایلی که در حوزه نقد و پرسش به ذهن بشر میرسد، دلالت بر ضرورت انتقاد از رهبران جامعه در هر سطحی دارد و حتی یک دلیل عقلی نیز نمیتوان برای حرمت نقد و پرسش از رهبران سیاسی و مذهبی جوامع ارائه کرد. از لحاظ قانونی هم تا آنجا که من اطلاع دارم، توهین به رهبری در قوانین جمهوری اسلامی جرم شناخته شده، اما نقد گفتار و رفتار وی در هیچ قانونی منع نشده است.
از منظر عرفی نیز، امروزه در همه کشورهایی که رهبران آنها با رای مردم انتخاب میشوند، انتقاد و پرسش که جای خود، بلکه شهروندان از حق هر نوع تخطئه و تعرض لفظی به آنها نیز برخوردارند. نمونهای از این تعرضها و تخطئهها را صدا و سیمای جمهوری اسلامی به نقل از مطبوعات آمریکا و انگلیس علیه رهبران این کشورها روزانه پخش میکند. حتی سیمای جمهوری اسلامی صحنههایی از راهپیمایی معترضان به سیاست آمریکا در شهرهای مختلف آن کشور نشان میدهد که تصویر جرج بوش را به صورتی حیوانی خون آشام بر روی پلاکاردها حمل میکنند و پلیس هم متعرض آنان نمیشود.
به هر حال، وقتی که هیچ مبنای شرعی، عقلی، قانونی و عرفی برای منع نقد رهبری و پرسش از وی وجود ندارد، چرا کارگزاران امنیتی و قضایی نظام، در مورد کوچکترین اشاره غیر مستقیمی در گفتهها و نوشتههای افراد به مواضع رهبری تا این اندازه سخت میگیرند و آن را ذنب لایغفر میپندارند؟
آیا رفتار آنان در این باره، مورد تایید رهبری است؟ اگر هست، بر اساس کدام حجت شرعی و یا عقلی؟ و اگر نیست چرا این موضوع علنی و صریح اعلام نمیشود تا هم راه نقد اصولی و منطقی گشوده شود و منتقدان احساس امنیت کنند و هم کارگزاران نظام امکان سوء استفاده از این مساله را پیدا نکنند؟
تا آنجا که من به یاد دارم، در دوران حیات بنیانگذار جمهوری اسلامی، به رغم فضای سنگینی که برخی از هواداران آتشین مزاج ایشان در جهت منع هر گونه نقد آن مرحوم ایجاد کرده بودند، آیت الله خامنهای خود یکی از معدود منتقدان به نسبت صریح نحوه اداره کشور و پارهای از اظهار نظرهای مرحوم آیتالله خمینی بود.
با توجه به این سابقه، انتظار میرفت که در دوره رهبری خود ایشان، فضای نقد و پرسش از مقامهای عالی نظام بسط و گسترش یابد، اما متاسفانه نه فقط چنین نشد، بلکه صداهای ضعیفی هم که در دوران حیات آقای خمینی در نقد ایشان بلند بود، در دوره بعدی یا خاموش شد و یا هزینه سیاسی و امنیتی در پی داشت. من هنوز توجیهی منطقی برای این مساله پیدا نکردهام و امیدوارم شخص رهبری یا یکی از نزدیکان ایشان، در این باره توضیحی ارائه کنند.
پرسش دومم اما مربوط به مسالهای است که برای جامعه ایرانی سرنوشتساز شده و چنانچه در مورد آن، تصمیم درست گرفته نشود، چه بسا کشور ما را در شرایط فوقالعاده خطرناکی قرار دهد. همانطور که همه میدانیم، بحث دستیابی ایران به چرخه سوخت هستهای، مدتها است که ایران را اسیر بحرانی بینالمللی کرده و سبب صدور قطعنامههای الزام آوری از طرف شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران شده است.
در اینجا من نمیخواهم از اهمیت یا عدم اهمیت برخورداری از چرخه سوخت هستهای و یا از میزان تاثیر دستیابی به این چرخه در توسعه و پیشرفت کشور سخن بگویم. اصلا فرض را بر این میگیرم که آنچه مقامهای کشور در باره اهمیت استراتژیک سوخت هستهای و تاثیر آن در پیشرفت کشور میگویند، تماما درست و دقیق باشد، اما به گمان من مساله اصلی این است که از خود بپرسیم به چه هزینهای؟
در زندگی اجتماعی و فردی بشر بسیاری چیزهای مفید و خوب وجود دارد که به دلیل هزینههای مترتب بر آنها کنار نهاده میشوند، زیرا دنیا، دنیای تزاحم امور و نظام ترجیحات است. در نظام ترجیحات یک ملت، حفظ موجودیت کشور بیگمان در راس اولویتهاست و پس از آن حفظ امنیت داخلی و سرمایههای انسانی و ملی قرار دارد.
اگر قرار باشد دستیابی به یک دستاورد اقتصادی یا علمی، موجودیت یا امنیت یا سرمایههای ملی آن را به خطر اندازد، چه توجیه منطقی برای اصرار بر آن دستاورد وجود دارد؟ میدانیم که جمهوری اسلامی بر این نکته پافشاری میکند که منظورش از دستیابی به چرخه سوخت هستهای، تولید سلاح اتمی نیست. با توجه به این نکته، چرخه سوخت هستهای برای ایران تنها جنبه اقتصادی و علمی پیدا میکند. اما کدام دستاورد اقتصادی یا علمی در جهان وجود دارد که بتوان به آن از دریچه حق و باطل نگریست؟
هر امر اقتصادی به ناچار باید با مکانیسم تحلیل اقتصادی یعنی هزینه و فایده آن، مورد ارزیابی قرار گیرد و از همین روست که منتقدان برنامه هستهای کشور با توجه به اصل هزینه - فایده، خیری در ادامه این برنامه در شرایط حاضر نمیبینند چرا که تبعات منفی تحریم فزاینده کشور و یا احتمال حمله نظامی به مراتب پر هزینهتر از فایدههای دستیابی به چرخه سوخت هستهای است.
در اینجا اما من از مقام رهبری نمیخواهم که نظر خود را رها کند و نظر منتقدان را بپذیرد چرا که هر کس بر اساس دیدگاه و اطلاعات خود، ارزیابی خاص خویش را از شرایط دارد. یک نفر ممکن است بر مبنای یک سری دادهها، شرایط را خطرناک تصور کند و فردی دیگر، بر اساس دادههای متفاوت، اوضاع را عادی و معمولی فرض کند.
سوال من از رهبری اما این است که چرا ایشان اصرار دارند که همه ایرانیان ارزیابی ایشان را از شرایط داشته باشند و اگر جز این باشد به تعبیر وی حرف دشمن را تکرار میکنند و یا به گفته برخی از مقامهای امنیتی، از عوامل دشمن هستند. در دنیای امروز، روزانه میلیونها خبر و گزارش در باره یک موضوع انتشار مییابد که مسلما یک نفر نمیتواند همه آنها را مطالعه کند. هر کس به فراخور دیدگاه کلی خود نسبت به نظام جهانی، بخشی از اخبار را گزینش و آنها را مطالعه میکند. از همین رو، ارزیابی افراد مختلف از شرایط خاص، به فراخور دیدگاه کلان خود و خبرهایی که خواندهاند، متفاوت است و این امری کاملا طبیعی است.
آیا از نظر رهبری، یک ایرانی بر مبنای مطالعات خود، نمیتواند ارزیابی متفاوتی نسبت به ایشان از شرایط کشور داسته باشد؟ و اگر ارزیابی متفاوتی داشت، نباید از حق بیان آن برخوردار باشد؟ اگر یک ایرانی بر اساس تجربه و نگاه خود، کشور را در معرض خطر ببیند، آیا میتوان او را به دلیل نگرانیاش از آینده، مجرم و شریک دشمن دانست و به ترس و رعب متهم کرد؟
تاکید پی در پی رهبری و نزدیکان ایشان بر مرعوب بودن طرفداران انعطاف در برنامه هستهای بخصوص باعث تعجب و تاسف است. مسلما ترس و رعب در زندگی فردی و جمعی صفات پسندیدهای نیستند، اما به نوبه خود مکانیسمهایی برای ادامه بقای بشرند. اگر قرار باشد در وجود هیچکدام از افراد بشر ذرهای ترس از کسی یا چیزی وجود نداشته باشد، آیا جهان انسانی یک لحظه برقرار میماند؟ آیا اگر فردی به اتکای نترسی و بیباکی شخصی خود، جمعیت کثیری را به ورطه بدبختی و هلاکت اندازد، مستوجب تحسین و پاداش است؟
خدا رحمت کند کسی را که بر جان و مال و سرنوشت دیگران بیم و ترس داشته باشد.
به هر حال، واقعیت این است که بسیاری از ایرانیان، ارزیابی متفاوتی نسبت به ارزیابی مقام رهبری از مجموعه شرایط کشور و بحران هستهای جاری دارند و دقیقا از آینده این کشور میترسند! آیا باید ترس خود را کتمان کنند؟ و اگر نکردند، آیا باید مورد تهدید وزیر محترم اطلاعات قرار گیرند؟
بار دیگر تکرار میکنم که من از مقام رهبری نمیخواهم که نظر خود را فرو گذارد و نظر دیگران را بپذیرد، اما از ایشان میخواهم در باره مسالهای که به سرنوشت تک تک ما و فرزندانمان مربوط میشود، اجازه دهد که نظرات و ارزیابیهای متفاوت، در فضایی امن و آزاد مطرح شود.
به گمان من، در مسالهای در اندازه بحران هستهای، تصمیم نهایی با همه ایرانیان است. ایرانیان برای تصمیم در این باره لازم است که نظر همه صاحبان اندیشه و نظر را بشنوند و در فضایی آرام و معقول از هر تصمیمی که صلاح میدانند، پشتیبانی کنند. آیا مقام رهبری با این مساله موافقند؟
به باور من، سرنوشت آینده ایران تا حدود بسیار زیادی به تصمیم رهبری کشور در باره موضوع فوق گره خورده است و اگر ایشان در این باره تصمیم صحیحی بگیرند، بدون شک گفتنیهای بسیاری برای طرح نزد ایشان وجود خواهد داشت. خداوند همه ما را در شناخت حقیقت، که به تعبیر امیرالمومنین علی از موری سیاه بر سنگی سیاه در دل شبی سیاه، پنهانتر است، یاری رساند.
اشتراک در:
پستها (Atom)