http://www.bbc.co.uk/go/wsy/pub/email/ft/-/persian/iran/2009/08/090828_ma_iran_gov_analysis.shtml
آیت الله خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی ایران چند روز پیش گفت که رهبران مخالفان معترض به نحوه برگزاری انتخابات ریاست جمهوری اخیر و نتایج اعلام شده را "به دشمن وابسته نمی دانم". خطی که رسانه های جناح محافظه کار و از جمله کیهان، مدام بر عکس آن را تبلیغ می کردند.
اکنون محمود احمدی نژاد رییس دولت دهم در سخنرانی پیش خطبه نماز جمعه می گوید عوامل ارتکاب آنچه وی فساد و جنایت در بازداشتگاهها خوانده و آن را شرم آور توصیف کرده، عوامل دشمن بوده اند.
به گزارش خبرگزاری ایلنا آقای احمدی نژاد در اشاره به حوادث کوی دانشگاه و بازداشتگاهها گفته: "حمله به کوی دانشگاه و برخی رفتارهای نامناسب در بازداشتگاهها کارهای زشتی بود. میخواهم اعلام کنم کارهایی که در کوی دانشگاهو بازداشتگاهها انجام شد، از اجزای سناریوی دشمن بود و به وسیله وابستههای براندازی انجام شد".
به اعتقاد ناظران، استفاده از دشمن و تقصیر به گردن دشمن انداختن در تحولات داخلی جمهوری اسلامی ایران تازگی ندارد و این خط استدلالی و فکری در نزد حاکمان جمهوری اسلامی کاملا شناخته شده است که اتفاقات را با دو معیار می سنجند: اول اینکه دشمن چقدر از یک اتفاق در داخل جمهوری اسلامی سود می برد و دوم، اقداماتی که در داخل اتفاق می افتد و نظام جمهوری اسلامی را دستپاچه می کند، کار دشمن است حتی اگر این کارها از سوی ماموران و مسئولان سیاسی یا امنیتی صورت گرفته باشد.
این نحوه استدلال در دیدگاه محافظه کاران چنان ریشه ای دارد که اگر اسراییلی ها یا آمریکایی ها یا اصولا غربی ها از تحولی در داخل ایران حمایت کنند، جریان های داخلی به خاطر این حمایت یا موضع گیری در مظان اتهام قرار می گیرند. این دیدگاه سیاه و سفید را براحتی می توان در بطن بسیاری از استدلال های محافظه کاران و کادر اصلی حاکمیت مشاهده کرد.
ردپای دشمن از گذشته تا حال
مصادیق متعددی می توان نشان داد که در جمهوری اسلامی بارتقصیرها متوجه دشمن شده است. ماجرای قتل های زنجیره ای که در ابتدای کار دولت محمد خاتمی اتفاق افتاد و طی آن شماری از روشنفکران ایرانی به دست عوامل وزارت اطلاعات به قتل رسیدند یکی از مهم ترین مصادیق بود که این بزرگترین پرونده جنایی سیاسی پس از انقلاب ۵۷، عاقبت به جایی نرسید و همچنان موضوع تحلیل رسانه ها و سیاستمداران است. بازجویان دور نخست خود به جای متهمان دور بعدی نشستند و سرنخ ها به سعید امامی متوقف شد که اعلام شد در زندان خودکشی کرده است.
در ماجرای کوی دانشگاه در تیر ۷۸، خط اصلی ملامت های بعد از فروکش کردن ناآرامی ها و روشن شدن ابعاد برخوردهای ماموران لباس شخصی و انتظامی با دانشجویان، به یک ریش تراش و تنبیه چند درجه دار جزء ختم شد.
آیت الله خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی نارضایتی خود را از آنچه بهار مطبوعات در جمهوری اسلامی لقب گرفت با توصیف روزنامه های اصلاح طلب با صفت "پایگاه دشمن" نشان داد که خط برخورد قوه قضاییه با مطبوعات که تا به امروز ادامه دارد بر اساس همین خطر فکری ادامه یافته است.
این نوعی فرافکنی و به اصطلاح فرار به جلوست. متوجه دشمن و عوامل دشمن دانستن هر اتفاق داخلی که از نظر دولتمردان جمهوری اسلامی نامطلوب است، در نوع خود نشان از ابتلای حاد به توهم توطئه و بدبینی محض دارد، مساله ای که باعث می شود چشم ها برروی تخلفات ماموران و مقامات مسئول بسته شود چون برخورد با آنها یا دشمن را خوشحال می کند و یا مخالفان دولت در داخل را.
جنبه منفی بلند مدت این خط مشی این است که عدم شجاعت در تحقیق و مجازات متخلفین از قوانین در جمهوری اسلامی باعث می شود که نه تنها اثر بازدارندگی برای تخلف های بالقوه آینده ایجاد نشود، بلکه این زمینه همواره وجود داشته باشد که بتوان تخلف کرد، چون بهرحال اگر هم مطلوب نظر واقع نشود، مسئولان بارگناه را متوجه دشمن خواهند کرد.
این پرسش مطرح است که چگونه است در تاریخ سی ساله جمهوری اسلامی تقریبا هیچگاه موردی از محاکمه افراد متخلف در ماجراهای پرسروصدا که افکار عمومی را بشدت تحریک کرده اتفاق نیفتاده است و اگر هم مانند محاکمه عبدالله نوری، غلامحسین کرباسچی و امثالهم و حتی محاکمه فردی چون شهرام جزایری محاکمه ای صورت گرفته، ویژگی سیاسی کاری و کوبیدن جناح مخالف در ماجرا بر همه ابعاد دیگر می چربیده است؟
این پرسش هم مطرح است که چرا در کشورهایی مثل چین که مانند جمهوری اسلامی یک حکومت ایدئولوژیک دارد، مقامات مسئول به اتهام فساد محاکمه و اعدام می شوند اما در جمهوری اسلامی اگر هم برخوردی هست با طیف سیاسی یا افراد روحانی و غیرروحانی ایی است که دیدگاه و عملکردشان مطلوب نظر رهبری یا دولت تلقی نمی شود؟
یا چگونه است که در ایالات متحده آمریکا که از نظر حاکمان جمهوری اسلامی همه نابسامانی ها و مشکلات نظام فعلی ریشه در آن کشور دارد، بهنگام برخورد با تخلفات مقامات و ماموران اثری از دشمن و عوامل نفوذی دشمن در استدلالهای مقامات آن کشور مشاهده نمی شود؟
با روی کار آمدن باراک اوباما و اذعان به تخلفات در سیستم اطلاعاتی بویژه از سوی سیا در برخورد با مظنونان به تروریسم ، بحث دادگاهی شدن مسئولان مهم ترین سازمان اطلاعاتی آمریکا مطرح است بدون آنکه بار تقصیر افراد در درون نظام به گردن افراد و نظام های بیرونی انداخته شود.
این پرسش مطرح است که چگونه است در تاریخ سی ساله جمهوری اسلامی تقریبا هیچگاه موردی از محاکمه افراد متخلف در ماجراهای پرسروصدا که افکار عمومی را بشدت تحریک کرده اتفاق نیفتاده است
این مقایسه تطبیقی و نگاهی به تاریخچه نظام های مذهبی و ایدئولوژیک شبیه به جمهوری اسلامی نشان می دهد که در چنین نظام هایی متخلفان به سزای اعمال خود نمی رسند تا هم عدالت در مورد پرونده آنان اجرا شود و برای دیگران هم درسی بازدارنده و یکدست باشد. از این منظر، جایگاه دستگاه قضایی و وابستگی این دستگاه به نگاه افراد بالادستی سیستم هم نشان می دهد که عملکرد دستگاهی که مدعی استقلال است بیشتر تابع تحولات و جزر و مدهای سیاسی در کشور است.
از طرفی، آیا این همه به دشمن نسبت دادن هر آنچه در داخل اتفاق می افتد نوعی اذعان به نفوذ و ضعف نظام جمهوری اسلامی نیست که "عوامل دشمن" در همه جا از وزارت اطلاعات گرفته تا نیروگاه هسته ای تا بازداشتگاهش نفوذ کرده اند و هر وقت لازم باشد ضربه وارد می کنند؟
اذعان احمدی نژاد به تجاوزهای جنسی در بازداشتگاهها؟
آقای احمدی نژاد که هم برای دفاع مجدد از انتخابات و هم درخواست برای رای اعتماد به دولت خود به نماز جمعه رفت، در اشاره سربسته به ادعای مطرح شده از سوی مهدی کروبی، رییس پیشین مجلس و نامزد معترض انتخابات مبنی بر تجاوزهای جنسی در بازداشتگاهها گفت: "شواهد و دلایلی داریم که نشان میدهد ساحت نیروهای انقلابی، نظامی، امنیتی، اطلاعاتی از این اقدام شرمآور مبرا است. بسیجیها، فداکارانه به خیابانها آمده و برای جلوگیری از تعرض به حقوق افراد و شکستن شیشههای مغازهها کتک خوردند و دم بر نیاوردند. نفوذیهای جریان برانداز در سناریوی دشمن فساد واقدام کردند".
اگرچه آقای احمدی نژاد ماموران را از "این اقدام شرم آور" (تجاوز به بازداشت شدگان) تبرئه کرده اما استفاده وی از عبارت "فساد" که بروشنی دلالت بر جرائمی از این دست می کند، می تواند قاعدتا نوعی پذیرش وقوع این جنایات در زندان ها تلقی شود. البته بحث پیگیری این ماجرا هم می تواند در نگاه به نحوه رسیدگی ها در جمهوری اسلامی قابل پیش بینی باشد.
می توان انتظار داشت که این ماجرا که در تشبیه به ماجرای سوءرفتار با زندانیان عراقی بدست آمریکایی ها در زندان ابوغریب به ماجرای ابوغریب ایران لقب گرفته، باز هم نتیجه رسیدگی ها یک کلاف سردرگم باشد و عناصر اصلی از ماجرا کنار گذاشته شوند. مگر اینکه این بار نظام جمهوری اسلامی که در عرصه جهانی وجهه ای مخدوش پیدا کرده بتواند با اراده ای بی سابقه عدالت را اجرا کند و این پرونده را به سرنوشت موارد مشابه قبلی دچار نکند.
اما آقای احمدی نژاد بدنبال اذعان به وقوع این جنایات، درخواست مهم دیگری هم کرد و گفت: "اولین درخواستم این است که با کسانی که در لباس دوست، دست به اقدام غیرانسانی زدند، بدون گذشت و قاطعانه رفتار شود. چرا که آنها دو خیانت کردند یکی آسیب زدن به مردم و دیگری موحش کردن چهره نظام اسلامی و نیروهای انقلاب در انتظامی، نظامی و اطلاعاتی. اصل برخورد جدی باید با سران جریان و عوامل اصلی ماجرا باشد. کسانی که سازماندهی و تحریک کردند و خط دشمن را پیاده کردهاند. باید با آنها برخورد قاطع شود و البته با این فریبخوردگان و عناصر دسته چهارم باید با رافت اسلامی و رحمت اسلامی برخورد شود. مبادا عناصر اصلی از مصونیت و امنیت برخوردار باشد و عوامل دسته چندم که فریب خوردهاند مجازات شوند".
یکدست سازی نظام جمهوری اسلامی
اینکه رییس دولت دهم خواهان محاکمه و برخورد با آنچه وی "سران جریان و عوامل اصلی ماجرا" خوانده و آنها را پیاده کننده خط دشمن معرفی کرده، از نگاه تحلیلی، می تواند معیاری برای پیش بینی حرکت های بعدی باشد. معیاری که پیش تر توسط آقای خامنه ای هم ارائه شده بود.
آیت الله خامنه ای هم در تازه ترین اظهارات خود با "معدود" دانستن تعداد کشته شدگان در ناآرامی های بعد از انتخابات گفته بود: " البته این گونه مسائل نباید با مسئله اصلی بعد از انتخابات خلط مبحث شود."
آقای خامنه ای گفت عده ای ظلم بزرگ "هتک حرمت از نظام" را نادیده می گیرند و به جای آن موضوع کهریزک و کوی دانشگاه را قضیه اصلی عنوان می کنند که "این نگاه، خود یک ظلم آشکار است." به گفته آقای خامنه ای اعتراض ها به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری از قبل برنامه ریزی و جریانی حساب شده بود.
به نظر می رسد که میزان تاکیدی که آقایان خامنه ای و احمدی نژاد با ادبیات خاص خود بر بحث دشمن و اعتراضات اخیر و عوامل اصلی اعتراضات مطرح می کنند، در کنار تحرکاتی که در سطح قضایی و بویژه سطح نظامی و امنیتی در حال وقوع است، مجموع بردارها را به یک سمت همسو کرده اند.
این همسویی چیزی نیست جز یک تسویه حساب سیاسی و نیز یک تصفیه استراتژیک در دل نظام جمهوری اسلامی ایران.
محمد خاتمی رییس جمهوری پیشین جمهوری اسلامی هشدار داده است که تلاش برای بیرون کردن اصلاح طلبان از عرصه سیاسی کشور در جریان است و خواهان مقاومت اصلاح طلبان و حضور آنان در صحنه شده است.
به نظر می رسد مسئولان فعلی بخش های استراتژیک نظامی و سیاستگذاری کلان در جمهوری اسلامی اکنون توجه چندانی به آثار کوتاه، میان و بلند مدت حرکت یکدست سازی قهری نظام ندارند و با وجود مقاومت جدی در نزد افکار عمومی نسبت به پذیرش آنچه در جامعه و دادگاه ها در جریان است، به دنبال پیشبرد برنامه خود هستند. حسین مرعشی سخنگوی حزب کارگزاران این پروژه را چنین تعریف کرده است:" یک گروه افراطی در سطوح تصمیمگیریهای کلیدی قرار گرفتهاند و میخواهند نظام را به سمت یک جامعه تک صدایی سوق دهند. . اهدافی که این اشخاص به دنبال آن هستند حاکمیت یکپارچه، بیدردسر و بدون منتقد یا مخالف است".
در چنین فضایی، جامعه ایران در حال حرکت به سمت التهابات و تحولات مهمی است که شاید همانند فضای پس از انتخابات اخیر، غافلگیر کننده باشد.