۸ مهر ۱۳۸۸
۷ مهر ۱۳۸۸
مصاحبه با فرزندان شهید همت و شهید باکری
http://www.etemaad.ir/Released/88-07-06/175.htm
دختر شهید همت
برادر من پسر کوچک شهيد همت را آنقدر با باتوم زدند که انگار چه جرمي مرتکب شده است. سه بار اقدام به بازداشت او مي کنند که دو بار مردم او را نجات دادند و بار سوم يکي از ماموران نيروي انتظامي او را نجات مي دهد و به پهلوي مادرم همسر شهيد همت چنان با باتوم ضربه وارد کردند که ما تا نيمه شب در بيمارستان بوديم تا کليه اش خونريزي نکند. به يکي از دوستان هياتي مي گفتم هميشه به هيات مي رويم، روضه پهلوي شکسته حضرت فاطمه را گوش مي کنيم اکنون به پهلوي مادر خودمان اين گونه ضربه وارد مي کنند. البته تهديدات ديگري نيز صورت گرفت اما هنوز به صورت جدي همانند پسر شهيد بهشتي به سراغ ما نيامده اند
*
دختر شهید باکری
آن موقع که پدرم زنده بود، از او خواسته بودند جلوي تلويزيون توبه نامه قرائت کند. نامه يي که مادر من پيش از انتخابات نوشت در مورد همين مساله بود. پدر من را همين رفقاي آقاي احمدي نژاد و آقاي محصولي از سپاه تصفيه کردند و از او خواسته بودند توبه نامه بخواند. در واقع آنها بودند که پدرم را از سپاه بيرون کردند. چه شد که اين آقايان، امروز مدافع شهدا شده اند؟ چگونه است کسي که با پدر من که بعدها شهيد شد، اين گونه رفتار کرد، امروز پست و مقام بالايي مي گيرد؟
دختر شهید همت
برادر من پسر کوچک شهيد همت را آنقدر با باتوم زدند که انگار چه جرمي مرتکب شده است. سه بار اقدام به بازداشت او مي کنند که دو بار مردم او را نجات دادند و بار سوم يکي از ماموران نيروي انتظامي او را نجات مي دهد و به پهلوي مادرم همسر شهيد همت چنان با باتوم ضربه وارد کردند که ما تا نيمه شب در بيمارستان بوديم تا کليه اش خونريزي نکند. به يکي از دوستان هياتي مي گفتم هميشه به هيات مي رويم، روضه پهلوي شکسته حضرت فاطمه را گوش مي کنيم اکنون به پهلوي مادر خودمان اين گونه ضربه وارد مي کنند. البته تهديدات ديگري نيز صورت گرفت اما هنوز به صورت جدي همانند پسر شهيد بهشتي به سراغ ما نيامده اند
*
دختر شهید باکری
آن موقع که پدرم زنده بود، از او خواسته بودند جلوي تلويزيون توبه نامه قرائت کند. نامه يي که مادر من پيش از انتخابات نوشت در مورد همين مساله بود. پدر من را همين رفقاي آقاي احمدي نژاد و آقاي محصولي از سپاه تصفيه کردند و از او خواسته بودند توبه نامه بخواند. در واقع آنها بودند که پدرم را از سپاه بيرون کردند. چه شد که اين آقايان، امروز مدافع شهدا شده اند؟ چگونه است کسي که با پدر من که بعدها شهيد شد، اين گونه رفتار کرد، امروز پست و مقام بالايي مي گيرد؟
۶ مهر ۱۳۸۸
فیلم تظاهرات دانشجویان در بازگشایی دانشگاه
فیلم تظاهرات دانشجویان
http://www.youtube.com/watch?v=uJs5Z7nEhb0
http://www.youtube.com/watch?v=uJs5Z7nEhb0
اخبار دانشگاهها - اعتراض دانشجویان دانشکاه تهران به حضور حداد عادل در دانشگاه
http://www.mowjcamp.com/article/id/38410
در دومین روز از آغاز به کار آموزشی دانشگاه در سال جدید دهها تن از دانشجویان دانشگاه تهران در اعتراض به حضور حداد عادل جلوی دفتر گروه فلسفه جمع شدند و منتظر شدند تا او از گروه خارج شود تا با سر دادن شعار اعتراض خود را نسبت به او ابراز کنند. اما با طولانی شدن زمان حضور او در گروه، دانشجویان شروع به سر دادن شعار کردند. شعارهایی از قبیل: «حداد حیا کن، فلسفه رو رها کن»، «حداد عادل، حامی قاتل»، «آروم باش، آروم باش، دانشجوییم نه اوباش»، «هر کی که بی سواده، با احمدی نژاده»"
به گزارش موج سبز آزادی، یکشنبه، 5 مهرماه، حداد عادل به همراه محافظین شخصی خود در حوالی ساعت 5 بعد از ظهر وارد دانشکده ادبیات دانشگاه تهران شد. حداد عادل که عضو هیئت علمی گروه فلسفه (از گروه های آموزشی دانشکده ادبیات) می باشد، بعضاً در آخر وقت کاری دانشکده به همراه محافظین خود در گروه فلسفه حاظر میشود.
در دومین روز از آغاز به کار آموزشی دانشگاه در سال جدید دهها تن از دانشجویان دانشگاه تهران در اعتراض به حضور حداد عادل جلوی دفتر گروه فلسفه جمع شدند و منتظر شدند تا او از گروه خارج شود تا با سر دادن شعار اعتراض خود را نسبت به او ابراز کنند. اما با طولانی شدن زمان حضور او در گروه، دانشجویان شروع به سر دادن شعار کردند. شعارهایی از قبیل: «حداد حیا کن، فلسفه رو رها کن»، «حداد عادل، حامی قاتل»، «آروم باش، آروم باش، دانشجوییم نه اوباش»، «هر کی که بی سواده، با احمدی نژاده» و ...
در ادامه نیروهای حراست دانشگاه در حصنه حضور پیدا کردند و مسئولانی از دانشکده نیز سعی در آرام کردن دانشجویان داشتند که دانشجویان نپذیرفتند. در پایان حداد عادل در احاطه ی نیروهای حفاظتی و حراستی از گروه خارج شد و در حالی که برای دانشجویان دست تکان میداد به سرعت از دانشکده خارج شد. دانشجویان که عده ای از آنها نماد سبز هم به همراه داشتند، با سر دادن شعار «یا حسین، میرحسین» او را بدرقه کردند.
گفتنی است اگرچه اعتراض عمده دانشجویان به مواضع کودتایی اخیر حداد عادل بود، اما مدتهاست که از حضور عملاً بی اثر و کمرنگ او در گروه فلسفه ناراضی هستند. ضمن اینکه فعالیت های فلسفی او، که یکی از بازوهای سلطه علمی حکومت در دانشگاهها محسوب میشود، بارها قلیل تر از آن است که بتوان او را در سمت استادی فلسفه هیچ دانشگاهی قرار داد، چه برسد به استادی گروه فلسفه دانشگاه تهران که معتبرترین مرجع آموزش فلسفه در ایران است.
در دومین روز از آغاز به کار آموزشی دانشگاه در سال جدید دهها تن از دانشجویان دانشگاه تهران در اعتراض به حضور حداد عادل جلوی دفتر گروه فلسفه جمع شدند و منتظر شدند تا او از گروه خارج شود تا با سر دادن شعار اعتراض خود را نسبت به او ابراز کنند. اما با طولانی شدن زمان حضور او در گروه، دانشجویان شروع به سر دادن شعار کردند. شعارهایی از قبیل: «حداد حیا کن، فلسفه رو رها کن»، «حداد عادل، حامی قاتل»، «آروم باش، آروم باش، دانشجوییم نه اوباش»، «هر کی که بی سواده، با احمدی نژاده»"
به گزارش موج سبز آزادی، یکشنبه، 5 مهرماه، حداد عادل به همراه محافظین شخصی خود در حوالی ساعت 5 بعد از ظهر وارد دانشکده ادبیات دانشگاه تهران شد. حداد عادل که عضو هیئت علمی گروه فلسفه (از گروه های آموزشی دانشکده ادبیات) می باشد، بعضاً در آخر وقت کاری دانشکده به همراه محافظین خود در گروه فلسفه حاظر میشود.
در دومین روز از آغاز به کار آموزشی دانشگاه در سال جدید دهها تن از دانشجویان دانشگاه تهران در اعتراض به حضور حداد عادل جلوی دفتر گروه فلسفه جمع شدند و منتظر شدند تا او از گروه خارج شود تا با سر دادن شعار اعتراض خود را نسبت به او ابراز کنند. اما با طولانی شدن زمان حضور او در گروه، دانشجویان شروع به سر دادن شعار کردند. شعارهایی از قبیل: «حداد حیا کن، فلسفه رو رها کن»، «حداد عادل، حامی قاتل»، «آروم باش، آروم باش، دانشجوییم نه اوباش»، «هر کی که بی سواده، با احمدی نژاده» و ...
در ادامه نیروهای حراست دانشگاه در حصنه حضور پیدا کردند و مسئولانی از دانشکده نیز سعی در آرام کردن دانشجویان داشتند که دانشجویان نپذیرفتند. در پایان حداد عادل در احاطه ی نیروهای حفاظتی و حراستی از گروه خارج شد و در حالی که برای دانشجویان دست تکان میداد به سرعت از دانشکده خارج شد. دانشجویان که عده ای از آنها نماد سبز هم به همراه داشتند، با سر دادن شعار «یا حسین، میرحسین» او را بدرقه کردند.
گفتنی است اگرچه اعتراض عمده دانشجویان به مواضع کودتایی اخیر حداد عادل بود، اما مدتهاست که از حضور عملاً بی اثر و کمرنگ او در گروه فلسفه ناراضی هستند. ضمن اینکه فعالیت های فلسفی او، که یکی از بازوهای سلطه علمی حکومت در دانشگاهها محسوب میشود، بارها قلیل تر از آن است که بتوان او را در سمت استادی فلسفه هیچ دانشگاهی قرار داد، چه برسد به استادی گروه فلسفه دانشگاه تهران که معتبرترین مرجع آموزش فلسفه در ایران است.
بیانیه جدید رئیس جمهور موسوی
http://www.rouydadnews.info/pages/357.php
بسم الله الرحمن الرحیم
راهپیمایی روز قدس امسال در روند حوادث چند ماه گذشته بدون تردید یک نقطه عطف محسوب میشود. نتایجی بسیار مبارک از آنچه در این مناسبت اتفاق افتاد انتظار میرود که مختص به یک سلیقه و یک گرایش نیست، بلکه فضلی عام و دستاوردی برای تمام کسانی است که در این سرزمین ریشه دارند، حتی اگر برخی از آنها به خاطر پیشداوریهای نادرست اینک و امروز نتوانند این نعمت و رحمت را لمس کنند.
این برکت، میوه دوراندیشیهای امام بود. او بارها به ما میگفت بنیانهای درست را چنان بگذارید که پس از شما اگر خواستند هم نتوانند آنها را خراب کنند. شاید ما نتوانسته باشیم حق این رهنمود را به درستی ادا کنیم، ولی او خود در سیرهاش اینگونه عمل میکرد؛ تمامی ستونهای جمهوری اسلامی را بر پایههایی از اعتماد مردم برافراشت و علاوه بر آن در هر سال چندین سنت و میعاد برای حضور عملی آنان در صحنه قرار داد، تا كسی قادر نباشد این شالوده را دیگرگون كند.
روز قدس از جمله این میعادهاست. با چنین سنتی نمیتوان مردم را از صحنه دور کرد. با چنین دعوتی نمیتوان بدون تامین و ترویج عدل در داخل به وقوع ستم در دور دست معترض بود. آن گاه او این مناسبت را نه فقط مختص به فلسطین، که روز مستضعفین و اسلام نامید تا کمترین شائبهای باقی نگذارد. اینک ارزش اهتمام آن پدر دلسوز برای پر کردن مستمر صحنه از حضورهای میلیونی مردم معلوم میشود.
سی سال پیش از این امام ما از مسلمانان جهان خواست با حفظ تعدد و تفاوتهایشان بر روی درد مشترکی که تمامی آنان را میآزرد همصدا شوند. چقدر این پیام با سخن امروز ما نزدیک است؛ اسلام نگفته است برای آن که وحدت پیدا کنیم باید مثل هم بیندیشیم. آن وحدتی که ما بدان دعوت شدهایم در عین قبول تفاوتهاست و قدس روزی است كه مسلمانان باید با تحمل تنوع در دیدگاههای خود درمان دردهای مشتركشان را دنبال کنند. از این روست که اگر این مناسبت به یک پسند سیاسی تعلق یابد سال به سال شکوه خود را از دست میدهد؛ آثاری که برایش آرزو شده است باقی نمیگذارد و دیگر نمیتواند روز اسلام و روز مستضعفان باشد.
آرمان این روز آن است که رنگهای گوناگون را آمیخته با یکدیگر به صحنه بیاورد. روز قدس امسال ما این گونه نبود، اما برای چنین چیزی بود. اتفاقا اینجانب آخرین جمعه از رمضان امسال را در میان کسانی حاضر شدم که جمعی از آنان با مشتهای گره کرده به پیشوازم آمده بودند و برایم آرزوی مرگ داشتند.
در مسیر پرهیاهویی که بایکدیگر همراه شده بودیم سیمایشان را مرور میکردم و میدیدم که آن چهرهها را دوست دارم. و می دیدم پیروزی ما آن چیزی نیست که در آن کسی شکست بخورد. همه باید با هم کامیاب شویم، اگرچه برخی مژده این کامیابی را دیرتر درک کنند.
از قضا آنها که از رخدادهای قدس امسال احساس شکست میکردند بیشترین بهره را از آن بردند. آنها به واضحترین شکل دریافتند که سه ماه خشونت بیسابقه کمترین اثری در حضور مردم به جای نگذاشته ، بلکه آن را فراگیرتر کرده است. اگر فرصت روز قدس نبود چه بسا تا چند ماه دیگر که میقات بهمن فرا برسد، آنان بینتیجه و پرخطا بودن سیاستهای خود را ملاقات نمیکردند و زمانی با هزینههای سنگین عملکرد خود روبرو میشدند که برای چاره کردن بسیار دیر بود.
خشونت چاره ساز نیست. ادخلوا فی السلم کافه؛ همگی در مسالمت وارد شوید.
خشم مرکبی است که سوار خود را به زمین میزند. درمقابل رفتارهای زشت امنیتی و تحریکهای مدوام تبلیغاتی مردم حق دارند عصبانی شوند، اگرچه این حقانیت تغییری در تبعات خشم آنان ایجاد نمیکند. ما به اندازهای که از خود صبر و خرد نشان بدهیم از کوششهایمان نتیجه میگیریم و اگر به سوی تندرویهای بیدلیل بلغزیم چه بسا که حاصل یک هفته و یک ماه تلاش را در یک روز و یک صحنه جا بگذاریم. مردم ما از آن رو خود را شایسته رفتارهایی مناسبتر از سوی حاکمان میبینند که هوشیار و خردمندند، و خردمند کسی است که نه فقط میان خوب و بد، بلکه میان خوب و خوبتر و بد و بدتر تمیز بدهد.
خوبتر از نتایجی که در روز قدس به دست آوردیم هنوز وجود دارد، کما این که بدتر از وضعیتی که از آن رنج میبریم و بدان اعتراض میکنیم نیز هست. در پیشرو و در شرایط تاریخی ما تصویر روشنی از نتایج رفتارهای ساختارشکنانه نیست.
همانگونه كه در نامه فرستاده شده برای تمامی مراجع تقلید به عرض رسید افغانستان و عراق دو عبرت بزرگ در دو سوی سرزمین ما هستند که هرگز نباید آنها را از نظر دور کنیم. البته این عبرتها ما را از استیفای حقوقمان منصرف نمیکنند، زیرا ما آن صبوری و دانایی را داریم که بدون پرداختن چنین هزینههای سنگینی سرنوشت خود را بهبود ببخشیم.
آن چیزی که میتواند این هدف بزرگ را محقق کند پایبندی به شعارهای زرینی است که انتخاب کردهایم. هیچ كلمهای که دوستی و برادری میان مردم را تحت تاثیر قرار دهد به بازسازی هویت و وحدت ملی ما نمیانجامد. ما اسلام رحمانی را درمان دردهای خود میدانیم و آن چیزی را که اینک به نام دین از سوی بخشی از حاکمیت معرفی میشود پوستینی وارونه میبینیم.
ما خواستار اجرای بدون تنازل قانون اساسی و بازگشت جمهوری اسلامی به اصالت اخلاقی نخستینش هستیم. ما جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد را میخواهیم، و آنانی را ساختارشکن و هرج ومرج طلب میشناسیم که با بهانه و بیبهانه از موازین اسلامی عدول میکنند و بنا بر امیال شخصی به تعطیل اصول قانون اساسی دست میزنند.
فضای سیاسی امروز كشور آن چیزی نیست كه سی سال پیش از این ایرانیان آرزویش را داشتند. مردم اینك از خود میپرسند چه چیز ما را از رسیدن به آرمانهایمان بازداشت و به شرایط فعلی رساند. این سوالی اساسی است كه جا دارد درباره كوششهای امروز و فردای ما نیز پرسیده شود. ما چه باید بكنیم تا سی سال بعد از نو با همین پرسش روبرو نشویم؟
ما تنها در صورتی به این اطمینان میرسیم که دستاوردهای سیاسی - اجتماعی خود را به زندگیهای روزمرهمان متکی کنیم. در طول یك قرن گذشته مردم ما از این قبیل دستاوردها کم نداشتهاند، اما همه آنها متکی به مبارزه بوده است؛ تا فضای جهاد و تلاش وجود داشت این دستاوردها زنده بود و همین كه مردم خسته میشدند یا تصور میكردند باید به خانههایشان بازگردند محصول از میان میرفت. مبارزه امری مقدس است، اما دائمی نیست. آنچه دائمی است زندگی است.
این درسی است كه ما از رزمندگان خود در هشت سال دفاع مقدس آموختیم. در آن سالها دو گروه در جبهههای جنگ حاضر میشدند؛ گروه نخست ایام جنگ را مبارزه كردند و سپس به نظرشان رسید وقت زندگی كردن رسیده است؛ وقت آن كه پول روی پول بگذارند و برج روی برج بسازند. و گروه دوم كه برای معنویتی سرشارتر به جبهه میرفتند. آنها برای ایثار کردن عازم جبهه نمیشدند؛ میرفتند تا از فضای نورانی آنجا بهرهمند شوند.
شاید برای کسانی که آن فضا را تجربه نکردهاند هضم این کلمات آسان نباشد، اما واقعیت دارد. نه آن که ایثار نمیکردند؛ نامدارترین قهرمانان ما آنان بودند. اما درمقابل آن گوهرهایی که به دست میآوردند باور نداشتند که دارند از خودگذشتگی میکنند. آنها سالهای جنگ را زندگی کردند و پس از آن مبارزهشان شروع شد؛ مبارزهای آرام برای پاسداری از حیاتی، یا لااقل خاطره حیاتی که چشیده بودند. اگر آنها نبودند ما نمیتوانستیم هشت سال با دستان خالی بایستیم.
در زمان انتخابات وقتی گروهی از آنان مرا مفتخر کردند و کمیته ایثارگران را به عنوان یکی از فعالترین بخشهای ستاد اینجانب شکل دادند احساس سربلندی میکردم و چون میگفتند به امید تجدید نورانیت ایام امام گردهم جمع شدهاند بار خود را به مراتب سنگینتر میدیدم. بعید میدانم کسی در میان ملت ما باشد که به آنان مباهات نکند. آنها درست در نقطه مشترک سبزی قرار دارند که همه ما را به یکدیگر پیوند داده است.
به تاسی از آنان ما نیز باید راه سبز امید را زندگی کنیم؛ در این صورت همان معجزهای که آنان آفریدند در انتظار ما نیز هست. اهمیت روز قدس امسال در این بود که نشان داد حیات جدیدی که مردم انتخاب کردهاند امری گذرا و موقتی نیست. اگر همه در خانههایمان نشسته بودیم و در عین حال این پیام با همین صراحت ابلاغ شده بود دستاورد ما هیچ کمتر نبود.
راه سبز را زندگی کردن یعنی هر روز و همزمان که در خانههایمان و سرکارمان و در کوچه و خیابان و بر سر معیشتهای روزمره خود هستیم این پیام با غیرقابل انکارترین ندا تکرار شود، آن گونه که مسلمان بودن و ایرانی بودن و این زمانی بودن ما تکرار میشود.
وقتی که سخن از تقویت شبکههای اجتماعی و یا زندگی کردن راه سبز میشود بلافاصله میپرسند چگونه؟ همانگونه که هستید. سخن از آن نیست شبکههای اجتماعی که وجود ندارند را شکل دهیم و قدرتمند کنیم؛ سخن از آن است كه قدرت مردم در شبکههای اجتماعی است که به صورت طبیعی و به هدایتی فطری درمیانشان شکل گرفته است. باید اهمیت آنها را درک کنیم.
روز قدس امسال نشان داد این شبکه همچون نوزادی که به راه افتاده باشد با سرعتی باورنکردنی در حال رشد است؛ به زودی سخن گفتن را هم آغاز میکند و به زودی بالغ میشود و همگان را به تحسین و احترام نسبت به خود وا میدارد. آن وظیفهای كه بر عهده ما قرار دارد آن است كه با تكثیر اندیشههایی كه در حوالی آن شكل میگیرد و با تذكر دائمی اهمیت این پدیده مبارك از آن پرستاری کنیم.
به همین ترتیب اگر گفته میشود راه سبز را باید زندگی کرد سخنی پیچیده و تازهای و دعوت به امری ناشناخته نیست. بلکه توجه دادن به همان چیزی است که دارید تجربه میکنید، و این که حرکت امروز مردم ما به خلاف عهدهای پیشین، آغاز نوعی از زندگی است. در همصداییها و پیوندها و چشمپوشیها و یکرنگیها و هوشمندیها و سرزندگیهایی که ادامه این مسیر مستلزم آن است حظی وجود دارد که زندگی را سرشارتر میکند.
علاوه بر آن در دانایی ملت ما قدرتی هست که او را از تحمل بسیاری رنجها بینیاز میکند. مردم ما برای استیفای حقوق خود از پرداختن هزینه مضایقه ندارند، زیرا بهشت را به بها دهند و نه به بهانه. اما در عین حال اگر برای نتایجی که از حرکات اجتماعی خود به دست میآوریم دوام میخواهیم باید شجاعت و فراست را به هم بیامیزیم.
اینک بر اثر سیاست خارجی غلط و ماجراجویانه دولتی که مردم ما بدان دچار شدهاند کشور در آستانه بحرانهایی قرار گرفته است که بیشترین خسارت آن را قشرهای محروم خواهند پرداخت. اگر با منطق مبارزه پیش میرفتیم شاید سادهانگارانه تصور میكردیم كه این یک امتیاز برای راه سبز ماست، اما زمانی که میخواهیم مسیر سبز را زندگی کنیم چنین نیست.
اینجا کشور ماست و این زندگانی ماست و این ما هستیم که باید نسبت به چنین مشکلاتی نگران باشیم و حساسیت نشان دهیم. اقتصاددانان با اتکا به آمارهای رسمی منتشر شده از سوی مراجع رسمی همین دولت دهها میلیارد دلار از درآمدهای ارزی کشور را ظرف سالهای گذشته مفقود اعلام میکنند و و مراجعی که باید درمقابل این امر واکنش دهند بیتفاوت نسبت به حجم این ارقام که میتواند چند ارتش را تجهیز کند در گیرودار یارکشیهای سیاسی افتادهاند.
از کدامیک از آنان انتظار داریم به رنجهایی که بر اثر رفتارهایشان بر مردم تحمیل میشود اهمیت بدهند؟ اگر ما نسبت به آنچه زندگی در این خاک و بوم را مختل میکند حساسیت نشان ندهیم دیگری نشان نخواهد داد؛ كما اینكه اقتصاددانان ما بیمناك از آن كه سرنوشتی شبیه به معترضین نسبت به وقوع اعمال خلاف اخلاق در زندانها داشته باشند در اعتراض خود كاملا تنها هستند. زمانی مفقود شدن بیست هزار دلار درخزانه كشور برای ساقط كردن یك دولت كافی بود. اما اینك فریادهای اخطار نسبت به گم شدن چنین ارقام گزافی كمترین واكنشی بر نمیانگیزد.
اخیرا گروهی از اساتید ایرانی مقیم خارج در نامهای ضمن تشریح برداشت خود از راه سبز امید هر چیزی که منافع ملت ایران را تامین کند هدف این جنبش معرفی کرده بودند. بر این اساس آنان توصیه میكردند که با سپاسگزاری از حمایت ملتهای دیگر ظرف این چند ماه از آنها بخواهیم در هیچ تحریمی بر علیه ایران شرکت نکنند. اینجانب نظر آنان را پسندیدم و بر آن صحه گذاشتم، زیرا این نه تحریم یک دولت، بلکه تحمیل رنجهای بسیار بر مردمی است که مصیبت دولتمردان مالیخولیازده برایشان کافی است. راه سبز را زندگی کردن به این معناست و ما با اعمال هرگونه تحریمی بر علیه ملت خود مخالفیم.
این یک نمونه است. کسی به کسانی که این خواسته را با ما در میان میگذارند از ضرورت زندگی کردن راه سبز نگفته بود. ما بقی ما نیز از این ضرورت آگاه باشیم یا نباشیم به هدایتی فطری در همین مسیر هستیم، لذا ضرورت ندارد که این شیوه را به یکدیگر تلقین کنیم؛ تنها کافی است از آن آگاه باشیم و پرستاری کنیم.
زندگی ادامه دارد و افراد موقتی هستند. هر جمعی و جماعتی كه سرنوشت خود را به بود و نبودكسان پیوند زدند سرانجام - حداقل با فقدان او - سرخورده شدند. هرگاه مردمی برای به تنی یا افرادی از همراهان عادی خود امتیازات بیدلیل قائل شدند سرانجام تشخیص عقلانی خود را در مقابل خواست آنان واگذار كردند و به جاه طلبان مجال دادند كه در آنان طمع كنند.
مردمی كه میخواهند سرپای خود بایستند و حیاتی كریمانه را تجربه كنند جا دارد كه از نخستین قدمهایی كه به ناكامیشان میانجامد بابیشترین دقتها پیشگیری كنند. تولد اینجانب نه هفتم مهر كه روز آشنایی با شماست. حتی اگر روز هفتم مهر به دنیا آمده بودم نیز جا نداشت حركت شما به كیش شخصیت آلوده شود. امیدوارم این كلمات مرا صمیمانه و از سر نگرانی و نه یک شكسته نفسی بیحقیقت و تعارف گونه تلقی كنید.
برادر شما - میر حسین موسوی
بسم الله الرحمن الرحیم
راهپیمایی روز قدس امسال در روند حوادث چند ماه گذشته بدون تردید یک نقطه عطف محسوب میشود. نتایجی بسیار مبارک از آنچه در این مناسبت اتفاق افتاد انتظار میرود که مختص به یک سلیقه و یک گرایش نیست، بلکه فضلی عام و دستاوردی برای تمام کسانی است که در این سرزمین ریشه دارند، حتی اگر برخی از آنها به خاطر پیشداوریهای نادرست اینک و امروز نتوانند این نعمت و رحمت را لمس کنند.
این برکت، میوه دوراندیشیهای امام بود. او بارها به ما میگفت بنیانهای درست را چنان بگذارید که پس از شما اگر خواستند هم نتوانند آنها را خراب کنند. شاید ما نتوانسته باشیم حق این رهنمود را به درستی ادا کنیم، ولی او خود در سیرهاش اینگونه عمل میکرد؛ تمامی ستونهای جمهوری اسلامی را بر پایههایی از اعتماد مردم برافراشت و علاوه بر آن در هر سال چندین سنت و میعاد برای حضور عملی آنان در صحنه قرار داد، تا كسی قادر نباشد این شالوده را دیگرگون كند.
روز قدس از جمله این میعادهاست. با چنین سنتی نمیتوان مردم را از صحنه دور کرد. با چنین دعوتی نمیتوان بدون تامین و ترویج عدل در داخل به وقوع ستم در دور دست معترض بود. آن گاه او این مناسبت را نه فقط مختص به فلسطین، که روز مستضعفین و اسلام نامید تا کمترین شائبهای باقی نگذارد. اینک ارزش اهتمام آن پدر دلسوز برای پر کردن مستمر صحنه از حضورهای میلیونی مردم معلوم میشود.
سی سال پیش از این امام ما از مسلمانان جهان خواست با حفظ تعدد و تفاوتهایشان بر روی درد مشترکی که تمامی آنان را میآزرد همصدا شوند. چقدر این پیام با سخن امروز ما نزدیک است؛ اسلام نگفته است برای آن که وحدت پیدا کنیم باید مثل هم بیندیشیم. آن وحدتی که ما بدان دعوت شدهایم در عین قبول تفاوتهاست و قدس روزی است كه مسلمانان باید با تحمل تنوع در دیدگاههای خود درمان دردهای مشتركشان را دنبال کنند. از این روست که اگر این مناسبت به یک پسند سیاسی تعلق یابد سال به سال شکوه خود را از دست میدهد؛ آثاری که برایش آرزو شده است باقی نمیگذارد و دیگر نمیتواند روز اسلام و روز مستضعفان باشد.
آرمان این روز آن است که رنگهای گوناگون را آمیخته با یکدیگر به صحنه بیاورد. روز قدس امسال ما این گونه نبود، اما برای چنین چیزی بود. اتفاقا اینجانب آخرین جمعه از رمضان امسال را در میان کسانی حاضر شدم که جمعی از آنان با مشتهای گره کرده به پیشوازم آمده بودند و برایم آرزوی مرگ داشتند.
در مسیر پرهیاهویی که بایکدیگر همراه شده بودیم سیمایشان را مرور میکردم و میدیدم که آن چهرهها را دوست دارم. و می دیدم پیروزی ما آن چیزی نیست که در آن کسی شکست بخورد. همه باید با هم کامیاب شویم، اگرچه برخی مژده این کامیابی را دیرتر درک کنند.
از قضا آنها که از رخدادهای قدس امسال احساس شکست میکردند بیشترین بهره را از آن بردند. آنها به واضحترین شکل دریافتند که سه ماه خشونت بیسابقه کمترین اثری در حضور مردم به جای نگذاشته ، بلکه آن را فراگیرتر کرده است. اگر فرصت روز قدس نبود چه بسا تا چند ماه دیگر که میقات بهمن فرا برسد، آنان بینتیجه و پرخطا بودن سیاستهای خود را ملاقات نمیکردند و زمانی با هزینههای سنگین عملکرد خود روبرو میشدند که برای چاره کردن بسیار دیر بود.
خشونت چاره ساز نیست. ادخلوا فی السلم کافه؛ همگی در مسالمت وارد شوید.
خشم مرکبی است که سوار خود را به زمین میزند. درمقابل رفتارهای زشت امنیتی و تحریکهای مدوام تبلیغاتی مردم حق دارند عصبانی شوند، اگرچه این حقانیت تغییری در تبعات خشم آنان ایجاد نمیکند. ما به اندازهای که از خود صبر و خرد نشان بدهیم از کوششهایمان نتیجه میگیریم و اگر به سوی تندرویهای بیدلیل بلغزیم چه بسا که حاصل یک هفته و یک ماه تلاش را در یک روز و یک صحنه جا بگذاریم. مردم ما از آن رو خود را شایسته رفتارهایی مناسبتر از سوی حاکمان میبینند که هوشیار و خردمندند، و خردمند کسی است که نه فقط میان خوب و بد، بلکه میان خوب و خوبتر و بد و بدتر تمیز بدهد.
خوبتر از نتایجی که در روز قدس به دست آوردیم هنوز وجود دارد، کما این که بدتر از وضعیتی که از آن رنج میبریم و بدان اعتراض میکنیم نیز هست. در پیشرو و در شرایط تاریخی ما تصویر روشنی از نتایج رفتارهای ساختارشکنانه نیست.
همانگونه كه در نامه فرستاده شده برای تمامی مراجع تقلید به عرض رسید افغانستان و عراق دو عبرت بزرگ در دو سوی سرزمین ما هستند که هرگز نباید آنها را از نظر دور کنیم. البته این عبرتها ما را از استیفای حقوقمان منصرف نمیکنند، زیرا ما آن صبوری و دانایی را داریم که بدون پرداختن چنین هزینههای سنگینی سرنوشت خود را بهبود ببخشیم.
آن چیزی که میتواند این هدف بزرگ را محقق کند پایبندی به شعارهای زرینی است که انتخاب کردهایم. هیچ كلمهای که دوستی و برادری میان مردم را تحت تاثیر قرار دهد به بازسازی هویت و وحدت ملی ما نمیانجامد. ما اسلام رحمانی را درمان دردهای خود میدانیم و آن چیزی را که اینک به نام دین از سوی بخشی از حاکمیت معرفی میشود پوستینی وارونه میبینیم.
ما خواستار اجرای بدون تنازل قانون اساسی و بازگشت جمهوری اسلامی به اصالت اخلاقی نخستینش هستیم. ما جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد را میخواهیم، و آنانی را ساختارشکن و هرج ومرج طلب میشناسیم که با بهانه و بیبهانه از موازین اسلامی عدول میکنند و بنا بر امیال شخصی به تعطیل اصول قانون اساسی دست میزنند.
فضای سیاسی امروز كشور آن چیزی نیست كه سی سال پیش از این ایرانیان آرزویش را داشتند. مردم اینك از خود میپرسند چه چیز ما را از رسیدن به آرمانهایمان بازداشت و به شرایط فعلی رساند. این سوالی اساسی است كه جا دارد درباره كوششهای امروز و فردای ما نیز پرسیده شود. ما چه باید بكنیم تا سی سال بعد از نو با همین پرسش روبرو نشویم؟
ما تنها در صورتی به این اطمینان میرسیم که دستاوردهای سیاسی - اجتماعی خود را به زندگیهای روزمرهمان متکی کنیم. در طول یك قرن گذشته مردم ما از این قبیل دستاوردها کم نداشتهاند، اما همه آنها متکی به مبارزه بوده است؛ تا فضای جهاد و تلاش وجود داشت این دستاوردها زنده بود و همین كه مردم خسته میشدند یا تصور میكردند باید به خانههایشان بازگردند محصول از میان میرفت. مبارزه امری مقدس است، اما دائمی نیست. آنچه دائمی است زندگی است.
این درسی است كه ما از رزمندگان خود در هشت سال دفاع مقدس آموختیم. در آن سالها دو گروه در جبهههای جنگ حاضر میشدند؛ گروه نخست ایام جنگ را مبارزه كردند و سپس به نظرشان رسید وقت زندگی كردن رسیده است؛ وقت آن كه پول روی پول بگذارند و برج روی برج بسازند. و گروه دوم كه برای معنویتی سرشارتر به جبهه میرفتند. آنها برای ایثار کردن عازم جبهه نمیشدند؛ میرفتند تا از فضای نورانی آنجا بهرهمند شوند.
شاید برای کسانی که آن فضا را تجربه نکردهاند هضم این کلمات آسان نباشد، اما واقعیت دارد. نه آن که ایثار نمیکردند؛ نامدارترین قهرمانان ما آنان بودند. اما درمقابل آن گوهرهایی که به دست میآوردند باور نداشتند که دارند از خودگذشتگی میکنند. آنها سالهای جنگ را زندگی کردند و پس از آن مبارزهشان شروع شد؛ مبارزهای آرام برای پاسداری از حیاتی، یا لااقل خاطره حیاتی که چشیده بودند. اگر آنها نبودند ما نمیتوانستیم هشت سال با دستان خالی بایستیم.
در زمان انتخابات وقتی گروهی از آنان مرا مفتخر کردند و کمیته ایثارگران را به عنوان یکی از فعالترین بخشهای ستاد اینجانب شکل دادند احساس سربلندی میکردم و چون میگفتند به امید تجدید نورانیت ایام امام گردهم جمع شدهاند بار خود را به مراتب سنگینتر میدیدم. بعید میدانم کسی در میان ملت ما باشد که به آنان مباهات نکند. آنها درست در نقطه مشترک سبزی قرار دارند که همه ما را به یکدیگر پیوند داده است.
به تاسی از آنان ما نیز باید راه سبز امید را زندگی کنیم؛ در این صورت همان معجزهای که آنان آفریدند در انتظار ما نیز هست. اهمیت روز قدس امسال در این بود که نشان داد حیات جدیدی که مردم انتخاب کردهاند امری گذرا و موقتی نیست. اگر همه در خانههایمان نشسته بودیم و در عین حال این پیام با همین صراحت ابلاغ شده بود دستاورد ما هیچ کمتر نبود.
راه سبز را زندگی کردن یعنی هر روز و همزمان که در خانههایمان و سرکارمان و در کوچه و خیابان و بر سر معیشتهای روزمره خود هستیم این پیام با غیرقابل انکارترین ندا تکرار شود، آن گونه که مسلمان بودن و ایرانی بودن و این زمانی بودن ما تکرار میشود.
وقتی که سخن از تقویت شبکههای اجتماعی و یا زندگی کردن راه سبز میشود بلافاصله میپرسند چگونه؟ همانگونه که هستید. سخن از آن نیست شبکههای اجتماعی که وجود ندارند را شکل دهیم و قدرتمند کنیم؛ سخن از آن است كه قدرت مردم در شبکههای اجتماعی است که به صورت طبیعی و به هدایتی فطری درمیانشان شکل گرفته است. باید اهمیت آنها را درک کنیم.
روز قدس امسال نشان داد این شبکه همچون نوزادی که به راه افتاده باشد با سرعتی باورنکردنی در حال رشد است؛ به زودی سخن گفتن را هم آغاز میکند و به زودی بالغ میشود و همگان را به تحسین و احترام نسبت به خود وا میدارد. آن وظیفهای كه بر عهده ما قرار دارد آن است كه با تكثیر اندیشههایی كه در حوالی آن شكل میگیرد و با تذكر دائمی اهمیت این پدیده مبارك از آن پرستاری کنیم.
به همین ترتیب اگر گفته میشود راه سبز را باید زندگی کرد سخنی پیچیده و تازهای و دعوت به امری ناشناخته نیست. بلکه توجه دادن به همان چیزی است که دارید تجربه میکنید، و این که حرکت امروز مردم ما به خلاف عهدهای پیشین، آغاز نوعی از زندگی است. در همصداییها و پیوندها و چشمپوشیها و یکرنگیها و هوشمندیها و سرزندگیهایی که ادامه این مسیر مستلزم آن است حظی وجود دارد که زندگی را سرشارتر میکند.
علاوه بر آن در دانایی ملت ما قدرتی هست که او را از تحمل بسیاری رنجها بینیاز میکند. مردم ما برای استیفای حقوق خود از پرداختن هزینه مضایقه ندارند، زیرا بهشت را به بها دهند و نه به بهانه. اما در عین حال اگر برای نتایجی که از حرکات اجتماعی خود به دست میآوریم دوام میخواهیم باید شجاعت و فراست را به هم بیامیزیم.
اینک بر اثر سیاست خارجی غلط و ماجراجویانه دولتی که مردم ما بدان دچار شدهاند کشور در آستانه بحرانهایی قرار گرفته است که بیشترین خسارت آن را قشرهای محروم خواهند پرداخت. اگر با منطق مبارزه پیش میرفتیم شاید سادهانگارانه تصور میكردیم كه این یک امتیاز برای راه سبز ماست، اما زمانی که میخواهیم مسیر سبز را زندگی کنیم چنین نیست.
اینجا کشور ماست و این زندگانی ماست و این ما هستیم که باید نسبت به چنین مشکلاتی نگران باشیم و حساسیت نشان دهیم. اقتصاددانان با اتکا به آمارهای رسمی منتشر شده از سوی مراجع رسمی همین دولت دهها میلیارد دلار از درآمدهای ارزی کشور را ظرف سالهای گذشته مفقود اعلام میکنند و و مراجعی که باید درمقابل این امر واکنش دهند بیتفاوت نسبت به حجم این ارقام که میتواند چند ارتش را تجهیز کند در گیرودار یارکشیهای سیاسی افتادهاند.
از کدامیک از آنان انتظار داریم به رنجهایی که بر اثر رفتارهایشان بر مردم تحمیل میشود اهمیت بدهند؟ اگر ما نسبت به آنچه زندگی در این خاک و بوم را مختل میکند حساسیت نشان ندهیم دیگری نشان نخواهد داد؛ كما اینكه اقتصاددانان ما بیمناك از آن كه سرنوشتی شبیه به معترضین نسبت به وقوع اعمال خلاف اخلاق در زندانها داشته باشند در اعتراض خود كاملا تنها هستند. زمانی مفقود شدن بیست هزار دلار درخزانه كشور برای ساقط كردن یك دولت كافی بود. اما اینك فریادهای اخطار نسبت به گم شدن چنین ارقام گزافی كمترین واكنشی بر نمیانگیزد.
اخیرا گروهی از اساتید ایرانی مقیم خارج در نامهای ضمن تشریح برداشت خود از راه سبز امید هر چیزی که منافع ملت ایران را تامین کند هدف این جنبش معرفی کرده بودند. بر این اساس آنان توصیه میكردند که با سپاسگزاری از حمایت ملتهای دیگر ظرف این چند ماه از آنها بخواهیم در هیچ تحریمی بر علیه ایران شرکت نکنند. اینجانب نظر آنان را پسندیدم و بر آن صحه گذاشتم، زیرا این نه تحریم یک دولت، بلکه تحمیل رنجهای بسیار بر مردمی است که مصیبت دولتمردان مالیخولیازده برایشان کافی است. راه سبز را زندگی کردن به این معناست و ما با اعمال هرگونه تحریمی بر علیه ملت خود مخالفیم.
این یک نمونه است. کسی به کسانی که این خواسته را با ما در میان میگذارند از ضرورت زندگی کردن راه سبز نگفته بود. ما بقی ما نیز از این ضرورت آگاه باشیم یا نباشیم به هدایتی فطری در همین مسیر هستیم، لذا ضرورت ندارد که این شیوه را به یکدیگر تلقین کنیم؛ تنها کافی است از آن آگاه باشیم و پرستاری کنیم.
زندگی ادامه دارد و افراد موقتی هستند. هر جمعی و جماعتی كه سرنوشت خود را به بود و نبودكسان پیوند زدند سرانجام - حداقل با فقدان او - سرخورده شدند. هرگاه مردمی برای به تنی یا افرادی از همراهان عادی خود امتیازات بیدلیل قائل شدند سرانجام تشخیص عقلانی خود را در مقابل خواست آنان واگذار كردند و به جاه طلبان مجال دادند كه در آنان طمع كنند.
مردمی كه میخواهند سرپای خود بایستند و حیاتی كریمانه را تجربه كنند جا دارد كه از نخستین قدمهایی كه به ناكامیشان میانجامد بابیشترین دقتها پیشگیری كنند. تولد اینجانب نه هفتم مهر كه روز آشنایی با شماست. حتی اگر روز هفتم مهر به دنیا آمده بودم نیز جا نداشت حركت شما به كیش شخصیت آلوده شود. امیدوارم این كلمات مرا صمیمانه و از سر نگرانی و نه یک شكسته نفسی بیحقیقت و تعارف گونه تلقی كنید.
برادر شما - میر حسین موسوی
نامه جدید کروبی به هاشمی در اعتراض به عملکرد خبرگان
http://news.gooya.com/politics/archives/2009/09/094259.php
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب آيت الله هاشمی رفسنجانی
رياست محترم مجلس خبرگان رهبری
با سلام
اين دومين نامه ای است که پس از شبه انتخابات رياست جمهوری اخير به شما می نويسم. نامه اول را پس ازآن به شما نوشتم که اخباری بسيار ناگوار و تکان دهنده از درون بازداشتگاهها به گوش من رسيد و بر خود ديدم که از شما بخواهم بنا بر جايگاه حقوقی خود به اين اتفاقات رسيدگی کنيد و نگذاريد در جمهوری اسلامی تعرض به جان و مال و ناموس مردم تبديل به امری معمول و عادی شود. متاسفانه اما آن نامه اثری در مسئولان نکرد و ديديد که بی توجهی و بی حرمتی به حقوق مردم، چه آتشی به خرمن اعتماد زد و چه آبرويی از نظام ما زايل کرد. البته صلاح مملکت خويش مسئولين دانند. با اين حال اگر آن نامه سرانجامی پيدا نکرد با خود گفتم که شايد رسيدگی به آن نامه از دايره اختيارات شما خارج بوده است.
اکنون اما اين نامه دوم را از آن روی به شما می نويسم که ديدم اجلاسيه مجلس خبرگان رهبری برگزار شد و آنچه در اين مجلس بايد مطرح می شد، مطرح نشد و آنچه بايد توسط اعضای آن مجلس مورد کنکاش قرار می گرفت، مورد کنکاش قرار نگرفت؛ و در يک کلام مجلس خبرگان که ممتاز ترين نهاد نظارتی در نظام جمهوری اسلامی بايد باشد به نهادی بی اثر تبديل شد؛ و ماحصل اين اجلاس صرفا چند سخنرانی و صدور بيانيه ای بود که بدون برگزاری اجلاس وجمع شدن اعضای محترم آن مجلس و زحمت بردن بسيار، هم می شد آن را انجام داد.
اينچنين بود که تصميم گرفتم اين نامه را به شما بنويسم و رشادت ها و دليری های حضرت امام خمينی و نيروهای انقلابی در عصر ستمشاهی را يادآوری کنم و تاکيدی که امام و شاگردان او همچون من و شما بر مقابله با ظلم و جور داشتيم را به خاطر شما بياورم، و توضيح دهم که فلسفه وجودی مجلس خبرگان رهبری و مسئوليت اعضای آن چه بود، تا بعد شما خود داوری کنيد که در شرايط خطير کنونی چه مسئوليتی بر عهده شما بوده و هست و شما تا چه حد جايگاه صندلی ای که بر آن تکيه زده ايد را حفظ کرده و به چه ميزان در جايگاه رياست مجلس خبرگان، حافظ انقلابی بوده ايد که اصلی ترين هدف آن مقابله با بی عدالتی وتضييع حقوق مردم بوده است.
جناب آقای هاشمی
امام خمينی در شرايطی سخت و خطير و در تاريکی استبداد پهلوی، برای دفاع از اسلام و آزادی مردم از استبداد و استعمار، پنجه در پنجه نظامی انداخت که مستظهر به حمايت خارجی و تا بن دندان مسلح بود و خون جوانان را به ارزانی در خيابانها می ريخت. شما که يکی از شاگردان امام و در رکاب ايشان بوديد می دانيد که اگر نبود اعتقادی الهی و عزمی راسخ، مقابله با قدرت مطلقه شاه و استبداد شاهنشاهی و آن فداکاری ها و جانفشانی ها ميسر نمی شد. حتما به خاطر داريد که در آن شرايط هولناک و در راه مبارزه با جور و استبداد، ابتدا تعداد همراهان همدل در صنف روحانيت بسيار کم بود. هنگامه خطر کردن بود و زمانه زندان و شکنجه و بگير و ببند و تبعيد و دربدری و آوارگی. نه احتمالی قوی به پيروزی بود و نه برنامه ای برای تقسيم غنايم. ايمان و باور قلبی به اسلام و عدالت و مردم در دلهای ما حاکم بود و شوق قدم زدن در بيابان به قصد کعبه. آن رشادت ها و فداکاری ها به رهبری حضرت امام به انقلابی اسلامی و ضد استبدادی منجر شد که ما امروز وارثان آن هستيم و عدالت خواهی آن به مرزهای کشور نيز محدود نميشد و هدفی جهانی داشت از جمله در سرزمين فلسطين و قدس شريف.
جناب آقای هاشمی
من در مقام يکی از شاگردان مکتب امام خود را مديون ايشان و رهبری شجاعانه شان می دانم و با خود عهد کرده ام که تا پايان عمر در رکاب آن انديشه و حافظ آن ميراث گرانقدر اسلامی و ضد استبدادی باشم. چه باک که در اين مسير در نظام جمهوری اسلامی دفتر شخصی و دفتر حزبی مهدی کروبی را پلمپ کنند و روزنامه اش را توقيف و يارانش را نيز در بند سازند. چه باک که جريده هايی دهان دريده به اسم ايران و وطن، از زمين و کيهان بر من بتازند و بيت المال را خرج فحاشی خود کنند و از اين راه مواجب بگيرند و رسانه ملی را نيز تبديل به يک توپخانه حزبی و سياسی عليه اينجانب سازند و نماز مقدس جمعه را هم به مقاصد سياسی خود بيالايند و به مرکزی برای حمله به ياران امام راحل مبدل کنند. من اما تحمل تمام اين مصائب را برای خود شيرين ساخته ام با يادآوری آنکه چگونه طوفان های سهمگين و فراز ونشيب های دوران سخت پيش از انقلاب و پس از آن سپری شد و چگونه عزم و اراده بی نظير امام و پايداری همراهان پولادين قدم، قساوت و شقاوت ساواک و دژخيمان پهلوی را به لذت پيروزی خون بر شمشير و غلبه حق بر باطل مبدل ساخت. کام من چنان از آن پيروزی ها شيرين است که تلخی برخی مصائب گذرا اثری بر من نداشته و نخواهد داشت.
نيک می دانم که شما نيز در اين مسير در رکاب حضرت امام تمام آن مصائب و سختی ها را تجربه کرده ايد و برخلاف عده ای ديگر، می دانيد که نظام جمهوری اسلامی متکی بر سرمايه ای بسيار گرانبها و رشادت هايی بس فراوان است. شما سی سال در خدمت اين نظام بوده ايد و ميدانيد که اين نظام چه مصائب و مراحل پرخطری را در مبارزه با گروههای التقاطی و الحادی پشت سرگذاشته است و چه هزينه هايی برای اعتلای نظام اسلامی و برقراری حاکميت جمهور پرداخت شده است. وا اسفا اما که امروز دستاورد ما از آن همه رشادت و مقابله با استبداد و عدالتخواهی چيست و به کجا رسيده ايم؟
می بينم که اجلاس خبرگان برگزار می شود و شما نه سخنی در انتقاد از شرايط حاکم بر کشور بر زبان می آوريد و نه انتقادی را بنا به وظيفه خود منتقل می کنيد و از همه عجيب تر در اختتاميه مجلسی بدين اهميت در زمانه ای بدين حد خطير غايب می شويد. از خود می پرسم آيا اين همان اکبر هاشمی است با همان روحيه ای که قبل و بعد از انقلاب در او سراغ داشتيم؟ به ياد می آورم که شما .......چگونه با رشادت در حضور امام نيز هر گاه که مطلبی را لازم می ديديد هرچند که برخلاف نظر امام بود بر زبان می آورديد. به ياد دارم جلسه ای را که در حضور حضرت امام بوديم و ايشان وصيتنامه خود را به ما ابلاغ کردند و نظر خواستند و همه سخن در تاييد گفتند اما شما نکته ای را که داشتيد در خود فرونبرديد و بر زبان آورديد و امام نيز با بزرگواری سخن شما را پذيرفتند و بدان عمل کردند.
جناب آقای هاشمی
شما با رای مردم و نمايندگان آنها در مجلس خبرگان در راس نهادی قرار گرفته ايد که حساس ترين و پراهميت ترين نهاد در قانون اساسی جمهوری اسلامی ايران است. نهادی که مطابق اصل ۱۰۸ قانون اساسی عهده دار معماری و نظارت بر راس هرم قدرت در ساختار حکومتی ايران است و مسئول انتخاب و تعيين رهبری و نظارت برعملکرد آن و سازمانهای تابعه اش. اين حقوق و اختيارات را نيز هيچ فردی به آن مجلس نداده است که بخواهد از آن مجلس پس بگيرد و وديعه ای نيست که هر وقت پسنديدند از آن مجلس بستانند. حق آن مجلس در انتخاب و نظارت و مراقبت بر رهبری برآمده از قانون اساسی است و مستظهر به رای ملت ايران. اين مجلس از چنان جايگاهی برخوردار است که هيچ نهادی حق قانونگذاری در خصوص آن را نيز ندارد و اعضای اين مجلس خود حق تعيين شرايط کاری و نظارتی برای خود را دارند.
اجلاس خبرگانی با چنين جايگاهی منحصر به فرد، در شرايط خطير کنونی برگزار شد و پرسش من از شما به عنوان رئيس اين مجلس است که آيا اين مجلس بر اساس و ظيفه خود در اين اجلاس عمل کرده است؟ آيا آن نطق های پيش از دستور و آن گزارش و بيانيه ای که صادر شد به واقع پاسخگوی پرسش ها و ابهامات جامعه امروز ايران بود؟ اگر جناب آيت الله دستغيب با آن سوابق درخشان و پايگاه عميق مردمی که دارند نيز در آن مجلس سخنی را از سر دلسوزی گفتند چنان با ايشان برخورد شد و از ضرورت طرد و حذف و تنبيه ايشان سخن به ميان آمد که گويی در آن مجلس جز به تمجيد و تجليل نبايد سخن گفت و هيچ خبره ای حق انتقاد از شرايط کشور را ندارد و دهان آن خبره ای که از هفت خوان شورای نگهبان گذشته و توانسته به مجلس خبرگان راه يابد را بايد با خاک پر کرد تا مبادا جز به مداحی و تجليل از شرايط موجود سخنی بگويد! به راستی که ما به کجا می رويم؟ و اگر قرار بر اين بود و هدف مقدس همه ما در مبارزه با استبداد و استعمار رسيدن به چنين نقطه ای بود چه احتياجی بود به مجلس خبرگان؟ اگر قرار بر اين است که در مجلس خبرگان هيچ خبره ای جز به تاييد سخن نگويد آيا بهتر آن نيست که اجلاس سالانه ای هم برگزار نکند؟ به راستی ديگر چه احتياجی است به هزينه کردن از بيت المال و داشتن ساختمان و دفتر و کارمند واين همه هزينه کردن. آيا بهتر نيست چنين مجلسی را بگذاريد فقط برای روز مبادا که خدای نکرده اتفاقی برای مقام رهبری رخ دهد؟
اجلاسيه مجلس خبرگان برگزار شد و توقع آن بود که نمايندگان مردم در اين مجلس نگاهی موشکافانه به آنچه روز انتخابات ۲۲ خرداد رخ داد و حوادث و بحران های قبل و پس از آن داشته باشند. گمان اما نمی کردم که در اين اجلاس، خبرگان ملت، بحران مبتلا به کشور را "فتنه" بخوانند و چنين به اميد پاک کردن صورت مساله ، سر خويش را به زير برف کنند. به راستی جنابعالی که قبل از انتخابات "آتشفشان" خشم مردم را روشن ديده و آن را اعلام عمومی کرده بوديد چگونه تاييد فرموديد که تصاعد اين آتشفشان را امواج فتنه بخوانند و چنين بی دغدغه از کنار شرايط خطير مترتب بر کشور بگذرند؟
در عجبم که با قانون اساسی، اين ميراث گرانبهای امام و خونبهای شهيدان و ثمره تلاش و پايمردی رهروان انقلاب، و با يکی از اصلی ترين پايه های آن که همانا مجلس خبرگان رهبری است چه رفتاری می شود! و عظمت اين مجلس و جايگاهی که می تواند در حفظ و سلامت نظام جمهوری اسلامی و احقاق حقوق مردم داشته باشد، چه سرنوشتی پيدا کرده است!
رياست محترم مجلس خبرگان رهبری
امام اگر اين مجلس را مايه تقويت رهبری می دانستند منظورشان نه فقط قدردانی و تاييد محسنات که نقد ايرادها از طريق اعمال و انجام وظيفه نظارتی نيز بود. متاسفانه اما جايگاه اين مجلس در سالهای گذشته بدانجا رسيد که نمايندگان ادوار آن همچون آيات عظام رحمت الله عليهم احسان بخش و جمی و عبايی خراسانی و خلخالی و آيت الله عباسی فر را قلع و قمع کردند و تيغ نظارت استصوابی بر گردن آنها نهادند و کسی هم دم بر نياورد که اين چه بلايی است که بر سر خبرگان ملت اين نظام می آورند و مگر آنها چه گناهی کرده بودند که مستحق حذف قرار گرفتند. نتيجه آن سکوت ها است که امروز عده ای به خود جرات می دهند به محض شنيدن صدايی ناخوشايند از يک نماينده، فرياد اخراج و حذف او را سر دهند. غافل از آنکه چنين اختناق و سختگيری هايی آن هم در حق يک نماينده مجلس خبرگان با هيچ عقل سليمی قابل توجيه نيست. چگونه می توان برای مردم توجيه کرد خفه کردن و بستن دهان يک نماينده مجلس خبرگان را که وظيفه ای سنگين برعهده او گذاشته شده است صرفا بدان دليل که حرفی ناخوشايند عده ای زده است؟ اين دم خروس چيزی نيست که بتوان به راحتی از عهده پنهان کردنش برآمد؟ و بايد که مقام رهبری خود وارد عمل شوند و در برابر اين بی حرمتی ها در حق يک نماينده مجلس خبرگان بايستند و ممانعت به عمل آورند. و به راستی آيا مجلسی با اين ترکيب که تحقير عضو آن نيز چنين رايج و ممکن است چگونه می تواند در هنگامه ای سخت و در روز مبادا، تصميمی شايسته و بايسته برای کشور و ملت بگيرد؟
جناب آقای هاشمی
پاسخ شما چيست به مردمی که از وظايف مجلس تحت رياست شما در شرايطی چنين خطير پرسش می کنند؟ آيا اگر مجلس خبرگان در اجلاس خود نگاهی گذرا به آنچه که در چهار سال گذشته بر اين مملکت رفته است می انداخت نمی توانست بسيار بهتر زمينه های پيدايش بحرانی که بر مملکت حاکم است - و شما البته فتنه اش خوانده ايد- را دريابد؟ شما در سخنرانی های قبل و بعد از انتخابات خود بارها به بحران های اقتصادی و به هم خوردن سند چشم انداز در کشور و انحراف از آن اشاره کرده ايد ولی آيا پرداختن به اين بحران ها نبايد جايی در مجلس خبرگان پيدا می کرد؟ آيا در وظيفه شما در مجلس خبرگان نيست که رسيدگی کنيد به آنچه که به نام خصوصی سازی و انجام اصل ۴۴ قانون اساسی انجام می شود و نهادهای تحت نظارت رهبری همچون سپاه و ستاد اجرای فرمان امام (که بنا به فرمانی که امام به بنده و آيت الله حسن صانعی دادند قرار بود حداکثر طی دو سال کليه اموال توقيفی اش يا رفع توقيف و يا با بررسی دقيق در صورت نامشروع بودن مصادره شود و اين ستاد به کار خود پايان دهد؛ ستادی که نوه گرامی حضرت امام نيز بارها گله کرده و درخواست داشته اند که در صورت تعطيل نکردن آن حداقل لفظ "امام" را از عنوان آن بردارند) سهام يک وزارتخانه دولتی را در نيمی از يک ساعت به نام خود می کنند و به نام خصوصی سازی حماسه ای ديگر در ادامه و تکميل حماسه انتخابات رياست جمهوری اخير می آفرينند؟ به راستی تا چه حد در اين اجلاس به سياست خارجی بدون طرح و برنامه ای که موجب وهن نظام ما در مجامع بين المللی شده است پرداخته شد؟ آيا مشکلات اجتماعی حاکم شده بر کشور و امنيتی کردن فضای سياسی جامعه و دانشگاه ها و مراکز مختلف کشور از هيچ اهميتی برای بررسی برخوردار نبود که اعضای آن مجلس توجهی بدان نکردند؟ به راستی تا چه حد در اين اجلاس به عملکرد برخی سازمانهای تحت نظارت رهبری که نظارت عاليه بر آنها بر عهده شما در مجلس خبرگان است رسيدگی شد؟ آيا مروری نکرديد بر انچه در رسانه به اصطلاح ملی ما می گذرد و افتی که مخاطبان اين رسانه پيدا کرده اند؟ آيا صحبتی در اين خصوص شد که چرا سه کانديدای به ظاهر ناکام شبه انتخابات اخير را در قوطی می کنند و ياران آنها را در سلول انفرادی می اندازند و آنها صرفا در گذر از سلول های انفرادی است که می توانند راهی به آن رسانه ملی آن هم برای پخش اعترافات پيدا کنند و با اين حال درهای اين رسانه اما به روی حاميان کانديدای پيروزخوانده و دادستان محترم کشور باز است که بيايند و سخنان خود را يکسويه عليه کانديداهای ديگر مطرح کنند و بروند؟ آيا شما بر اين نکات واقف نبوديد؟ واقف بوديد و اگر در اين اجلاس به آنها اشارتی نشد آيا اين بدان مفهوم نيست که روحيه عدالت خواهی و رشادت انقلابی از ميان ما رخت بربسته و زايل شده است؟ و امروز به راستی چه پاسخی داريد در برابر آنهايی که مدعی اند اين مجلس وظيفه نظارتی خود را فراموش کرده و به نهادی بی اثر و تبليغاتی مبدل شده است؟ آيا جای آن نبود که اعضای اين مجلس سه کانديدای معترض به نتيجه انتخابات را که همگی از سرمايه ها و خدمتگزاران اين نظام بوده اند فرا می خواند و سخن آنها را می شنيد و پس از آن مبادرت به صدور بيانيه خود می ورزيدند؟
جناب آقای هاشمی
بر خود می بينم که بخشی از تعبير حضرت امام در خصوص جايگاه مجلس خبرگان را برای شما و ديگران يادآور شوم که فرمودند:«اکنون شما ای فقهای شورای خبرگان و ای برگزيدگان ملت ستمديده در طول تاريخ شاهنشاهی و ستمشاهی، مسئوليتی را قبول فرموديد که در راس همه مسئوليت هاست، و آغاز به کاری کرديد که سرنوشت اسلام و ملت رنج ديده و شهيد داده و داغ ديده در گرو آن است. تاريخ و نسل های آينده درباره شما و ملت قضاوت خواهند کرد و اولياء بزرگ خدا ناظر آرا و اعمال شما می باشند: والله من ورائهم مُحيط و رقيب. کوچکترين سهل انگاری و مسامحه و کوچکترين اعمال نظرهای شخصی و خدای نخواسته تبعيت از هوای نفسانی که ممکن است اين عمل شريف را به انحراف کشاند بزرگترين فاجعه تاريخ را بوجود خواهد آورد».
و به راستی چه نسبتی است ميان عملکرد کنونی اين مجلس با انچه امام در خصوص جايگاه آن مجلس بر زبان آورده اند و اختياری که قانون اساسی و تدوين کنندگان آن بنا به رای مردم به اين مجلس و نمايند گان آن اعطا کرده است؟ چه جای انکار است که مجلسی چنان مهم در زمانه ای چنين خطير به نهادی بی اثر مبدل شده است. و من مهدی کروبی امروز اين نامه را به شما نوشتم و از باب تذکر و يادآوری اين نکات را بازگو کردم تا به وجدان خويش در برابر امام راحل، انقلاب و مردم شريف ايران عمل کرده و نشان داده باشم که آنچه بر آن مجلس می رود نه به نفع نظام است و نه به نفع مردم و نه تضمين کننده جمهوريت و اسلاميتی که بيش از ۹۸ درصد مردم در فروردين ۱۳۵۸ به آن رای دادند.
والسلام عليکم و رحمه الله و برکاته
مهدی کروبی
ششم مهر ۱۳۸۸
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب آيت الله هاشمی رفسنجانی
رياست محترم مجلس خبرگان رهبری
با سلام
اين دومين نامه ای است که پس از شبه انتخابات رياست جمهوری اخير به شما می نويسم. نامه اول را پس ازآن به شما نوشتم که اخباری بسيار ناگوار و تکان دهنده از درون بازداشتگاهها به گوش من رسيد و بر خود ديدم که از شما بخواهم بنا بر جايگاه حقوقی خود به اين اتفاقات رسيدگی کنيد و نگذاريد در جمهوری اسلامی تعرض به جان و مال و ناموس مردم تبديل به امری معمول و عادی شود. متاسفانه اما آن نامه اثری در مسئولان نکرد و ديديد که بی توجهی و بی حرمتی به حقوق مردم، چه آتشی به خرمن اعتماد زد و چه آبرويی از نظام ما زايل کرد. البته صلاح مملکت خويش مسئولين دانند. با اين حال اگر آن نامه سرانجامی پيدا نکرد با خود گفتم که شايد رسيدگی به آن نامه از دايره اختيارات شما خارج بوده است.
اکنون اما اين نامه دوم را از آن روی به شما می نويسم که ديدم اجلاسيه مجلس خبرگان رهبری برگزار شد و آنچه در اين مجلس بايد مطرح می شد، مطرح نشد و آنچه بايد توسط اعضای آن مجلس مورد کنکاش قرار می گرفت، مورد کنکاش قرار نگرفت؛ و در يک کلام مجلس خبرگان که ممتاز ترين نهاد نظارتی در نظام جمهوری اسلامی بايد باشد به نهادی بی اثر تبديل شد؛ و ماحصل اين اجلاس صرفا چند سخنرانی و صدور بيانيه ای بود که بدون برگزاری اجلاس وجمع شدن اعضای محترم آن مجلس و زحمت بردن بسيار، هم می شد آن را انجام داد.
اينچنين بود که تصميم گرفتم اين نامه را به شما بنويسم و رشادت ها و دليری های حضرت امام خمينی و نيروهای انقلابی در عصر ستمشاهی را يادآوری کنم و تاکيدی که امام و شاگردان او همچون من و شما بر مقابله با ظلم و جور داشتيم را به خاطر شما بياورم، و توضيح دهم که فلسفه وجودی مجلس خبرگان رهبری و مسئوليت اعضای آن چه بود، تا بعد شما خود داوری کنيد که در شرايط خطير کنونی چه مسئوليتی بر عهده شما بوده و هست و شما تا چه حد جايگاه صندلی ای که بر آن تکيه زده ايد را حفظ کرده و به چه ميزان در جايگاه رياست مجلس خبرگان، حافظ انقلابی بوده ايد که اصلی ترين هدف آن مقابله با بی عدالتی وتضييع حقوق مردم بوده است.
جناب آقای هاشمی
امام خمينی در شرايطی سخت و خطير و در تاريکی استبداد پهلوی، برای دفاع از اسلام و آزادی مردم از استبداد و استعمار، پنجه در پنجه نظامی انداخت که مستظهر به حمايت خارجی و تا بن دندان مسلح بود و خون جوانان را به ارزانی در خيابانها می ريخت. شما که يکی از شاگردان امام و در رکاب ايشان بوديد می دانيد که اگر نبود اعتقادی الهی و عزمی راسخ، مقابله با قدرت مطلقه شاه و استبداد شاهنشاهی و آن فداکاری ها و جانفشانی ها ميسر نمی شد. حتما به خاطر داريد که در آن شرايط هولناک و در راه مبارزه با جور و استبداد، ابتدا تعداد همراهان همدل در صنف روحانيت بسيار کم بود. هنگامه خطر کردن بود و زمانه زندان و شکنجه و بگير و ببند و تبعيد و دربدری و آوارگی. نه احتمالی قوی به پيروزی بود و نه برنامه ای برای تقسيم غنايم. ايمان و باور قلبی به اسلام و عدالت و مردم در دلهای ما حاکم بود و شوق قدم زدن در بيابان به قصد کعبه. آن رشادت ها و فداکاری ها به رهبری حضرت امام به انقلابی اسلامی و ضد استبدادی منجر شد که ما امروز وارثان آن هستيم و عدالت خواهی آن به مرزهای کشور نيز محدود نميشد و هدفی جهانی داشت از جمله در سرزمين فلسطين و قدس شريف.
جناب آقای هاشمی
من در مقام يکی از شاگردان مکتب امام خود را مديون ايشان و رهبری شجاعانه شان می دانم و با خود عهد کرده ام که تا پايان عمر در رکاب آن انديشه و حافظ آن ميراث گرانقدر اسلامی و ضد استبدادی باشم. چه باک که در اين مسير در نظام جمهوری اسلامی دفتر شخصی و دفتر حزبی مهدی کروبی را پلمپ کنند و روزنامه اش را توقيف و يارانش را نيز در بند سازند. چه باک که جريده هايی دهان دريده به اسم ايران و وطن، از زمين و کيهان بر من بتازند و بيت المال را خرج فحاشی خود کنند و از اين راه مواجب بگيرند و رسانه ملی را نيز تبديل به يک توپخانه حزبی و سياسی عليه اينجانب سازند و نماز مقدس جمعه را هم به مقاصد سياسی خود بيالايند و به مرکزی برای حمله به ياران امام راحل مبدل کنند. من اما تحمل تمام اين مصائب را برای خود شيرين ساخته ام با يادآوری آنکه چگونه طوفان های سهمگين و فراز ونشيب های دوران سخت پيش از انقلاب و پس از آن سپری شد و چگونه عزم و اراده بی نظير امام و پايداری همراهان پولادين قدم، قساوت و شقاوت ساواک و دژخيمان پهلوی را به لذت پيروزی خون بر شمشير و غلبه حق بر باطل مبدل ساخت. کام من چنان از آن پيروزی ها شيرين است که تلخی برخی مصائب گذرا اثری بر من نداشته و نخواهد داشت.
نيک می دانم که شما نيز در اين مسير در رکاب حضرت امام تمام آن مصائب و سختی ها را تجربه کرده ايد و برخلاف عده ای ديگر، می دانيد که نظام جمهوری اسلامی متکی بر سرمايه ای بسيار گرانبها و رشادت هايی بس فراوان است. شما سی سال در خدمت اين نظام بوده ايد و ميدانيد که اين نظام چه مصائب و مراحل پرخطری را در مبارزه با گروههای التقاطی و الحادی پشت سرگذاشته است و چه هزينه هايی برای اعتلای نظام اسلامی و برقراری حاکميت جمهور پرداخت شده است. وا اسفا اما که امروز دستاورد ما از آن همه رشادت و مقابله با استبداد و عدالتخواهی چيست و به کجا رسيده ايم؟
می بينم که اجلاس خبرگان برگزار می شود و شما نه سخنی در انتقاد از شرايط حاکم بر کشور بر زبان می آوريد و نه انتقادی را بنا به وظيفه خود منتقل می کنيد و از همه عجيب تر در اختتاميه مجلسی بدين اهميت در زمانه ای بدين حد خطير غايب می شويد. از خود می پرسم آيا اين همان اکبر هاشمی است با همان روحيه ای که قبل و بعد از انقلاب در او سراغ داشتيم؟ به ياد می آورم که شما .......چگونه با رشادت در حضور امام نيز هر گاه که مطلبی را لازم می ديديد هرچند که برخلاف نظر امام بود بر زبان می آورديد. به ياد دارم جلسه ای را که در حضور حضرت امام بوديم و ايشان وصيتنامه خود را به ما ابلاغ کردند و نظر خواستند و همه سخن در تاييد گفتند اما شما نکته ای را که داشتيد در خود فرونبرديد و بر زبان آورديد و امام نيز با بزرگواری سخن شما را پذيرفتند و بدان عمل کردند.
جناب آقای هاشمی
شما با رای مردم و نمايندگان آنها در مجلس خبرگان در راس نهادی قرار گرفته ايد که حساس ترين و پراهميت ترين نهاد در قانون اساسی جمهوری اسلامی ايران است. نهادی که مطابق اصل ۱۰۸ قانون اساسی عهده دار معماری و نظارت بر راس هرم قدرت در ساختار حکومتی ايران است و مسئول انتخاب و تعيين رهبری و نظارت برعملکرد آن و سازمانهای تابعه اش. اين حقوق و اختيارات را نيز هيچ فردی به آن مجلس نداده است که بخواهد از آن مجلس پس بگيرد و وديعه ای نيست که هر وقت پسنديدند از آن مجلس بستانند. حق آن مجلس در انتخاب و نظارت و مراقبت بر رهبری برآمده از قانون اساسی است و مستظهر به رای ملت ايران. اين مجلس از چنان جايگاهی برخوردار است که هيچ نهادی حق قانونگذاری در خصوص آن را نيز ندارد و اعضای اين مجلس خود حق تعيين شرايط کاری و نظارتی برای خود را دارند.
اجلاس خبرگانی با چنين جايگاهی منحصر به فرد، در شرايط خطير کنونی برگزار شد و پرسش من از شما به عنوان رئيس اين مجلس است که آيا اين مجلس بر اساس و ظيفه خود در اين اجلاس عمل کرده است؟ آيا آن نطق های پيش از دستور و آن گزارش و بيانيه ای که صادر شد به واقع پاسخگوی پرسش ها و ابهامات جامعه امروز ايران بود؟ اگر جناب آيت الله دستغيب با آن سوابق درخشان و پايگاه عميق مردمی که دارند نيز در آن مجلس سخنی را از سر دلسوزی گفتند چنان با ايشان برخورد شد و از ضرورت طرد و حذف و تنبيه ايشان سخن به ميان آمد که گويی در آن مجلس جز به تمجيد و تجليل نبايد سخن گفت و هيچ خبره ای حق انتقاد از شرايط کشور را ندارد و دهان آن خبره ای که از هفت خوان شورای نگهبان گذشته و توانسته به مجلس خبرگان راه يابد را بايد با خاک پر کرد تا مبادا جز به مداحی و تجليل از شرايط موجود سخنی بگويد! به راستی که ما به کجا می رويم؟ و اگر قرار بر اين بود و هدف مقدس همه ما در مبارزه با استبداد و استعمار رسيدن به چنين نقطه ای بود چه احتياجی بود به مجلس خبرگان؟ اگر قرار بر اين است که در مجلس خبرگان هيچ خبره ای جز به تاييد سخن نگويد آيا بهتر آن نيست که اجلاس سالانه ای هم برگزار نکند؟ به راستی ديگر چه احتياجی است به هزينه کردن از بيت المال و داشتن ساختمان و دفتر و کارمند واين همه هزينه کردن. آيا بهتر نيست چنين مجلسی را بگذاريد فقط برای روز مبادا که خدای نکرده اتفاقی برای مقام رهبری رخ دهد؟
اجلاسيه مجلس خبرگان برگزار شد و توقع آن بود که نمايندگان مردم در اين مجلس نگاهی موشکافانه به آنچه روز انتخابات ۲۲ خرداد رخ داد و حوادث و بحران های قبل و پس از آن داشته باشند. گمان اما نمی کردم که در اين اجلاس، خبرگان ملت، بحران مبتلا به کشور را "فتنه" بخوانند و چنين به اميد پاک کردن صورت مساله ، سر خويش را به زير برف کنند. به راستی جنابعالی که قبل از انتخابات "آتشفشان" خشم مردم را روشن ديده و آن را اعلام عمومی کرده بوديد چگونه تاييد فرموديد که تصاعد اين آتشفشان را امواج فتنه بخوانند و چنين بی دغدغه از کنار شرايط خطير مترتب بر کشور بگذرند؟
در عجبم که با قانون اساسی، اين ميراث گرانبهای امام و خونبهای شهيدان و ثمره تلاش و پايمردی رهروان انقلاب، و با يکی از اصلی ترين پايه های آن که همانا مجلس خبرگان رهبری است چه رفتاری می شود! و عظمت اين مجلس و جايگاهی که می تواند در حفظ و سلامت نظام جمهوری اسلامی و احقاق حقوق مردم داشته باشد، چه سرنوشتی پيدا کرده است!
رياست محترم مجلس خبرگان رهبری
امام اگر اين مجلس را مايه تقويت رهبری می دانستند منظورشان نه فقط قدردانی و تاييد محسنات که نقد ايرادها از طريق اعمال و انجام وظيفه نظارتی نيز بود. متاسفانه اما جايگاه اين مجلس در سالهای گذشته بدانجا رسيد که نمايندگان ادوار آن همچون آيات عظام رحمت الله عليهم احسان بخش و جمی و عبايی خراسانی و خلخالی و آيت الله عباسی فر را قلع و قمع کردند و تيغ نظارت استصوابی بر گردن آنها نهادند و کسی هم دم بر نياورد که اين چه بلايی است که بر سر خبرگان ملت اين نظام می آورند و مگر آنها چه گناهی کرده بودند که مستحق حذف قرار گرفتند. نتيجه آن سکوت ها است که امروز عده ای به خود جرات می دهند به محض شنيدن صدايی ناخوشايند از يک نماينده، فرياد اخراج و حذف او را سر دهند. غافل از آنکه چنين اختناق و سختگيری هايی آن هم در حق يک نماينده مجلس خبرگان با هيچ عقل سليمی قابل توجيه نيست. چگونه می توان برای مردم توجيه کرد خفه کردن و بستن دهان يک نماينده مجلس خبرگان را که وظيفه ای سنگين برعهده او گذاشته شده است صرفا بدان دليل که حرفی ناخوشايند عده ای زده است؟ اين دم خروس چيزی نيست که بتوان به راحتی از عهده پنهان کردنش برآمد؟ و بايد که مقام رهبری خود وارد عمل شوند و در برابر اين بی حرمتی ها در حق يک نماينده مجلس خبرگان بايستند و ممانعت به عمل آورند. و به راستی آيا مجلسی با اين ترکيب که تحقير عضو آن نيز چنين رايج و ممکن است چگونه می تواند در هنگامه ای سخت و در روز مبادا، تصميمی شايسته و بايسته برای کشور و ملت بگيرد؟
جناب آقای هاشمی
پاسخ شما چيست به مردمی که از وظايف مجلس تحت رياست شما در شرايطی چنين خطير پرسش می کنند؟ آيا اگر مجلس خبرگان در اجلاس خود نگاهی گذرا به آنچه که در چهار سال گذشته بر اين مملکت رفته است می انداخت نمی توانست بسيار بهتر زمينه های پيدايش بحرانی که بر مملکت حاکم است - و شما البته فتنه اش خوانده ايد- را دريابد؟ شما در سخنرانی های قبل و بعد از انتخابات خود بارها به بحران های اقتصادی و به هم خوردن سند چشم انداز در کشور و انحراف از آن اشاره کرده ايد ولی آيا پرداختن به اين بحران ها نبايد جايی در مجلس خبرگان پيدا می کرد؟ آيا در وظيفه شما در مجلس خبرگان نيست که رسيدگی کنيد به آنچه که به نام خصوصی سازی و انجام اصل ۴۴ قانون اساسی انجام می شود و نهادهای تحت نظارت رهبری همچون سپاه و ستاد اجرای فرمان امام (که بنا به فرمانی که امام به بنده و آيت الله حسن صانعی دادند قرار بود حداکثر طی دو سال کليه اموال توقيفی اش يا رفع توقيف و يا با بررسی دقيق در صورت نامشروع بودن مصادره شود و اين ستاد به کار خود پايان دهد؛ ستادی که نوه گرامی حضرت امام نيز بارها گله کرده و درخواست داشته اند که در صورت تعطيل نکردن آن حداقل لفظ "امام" را از عنوان آن بردارند) سهام يک وزارتخانه دولتی را در نيمی از يک ساعت به نام خود می کنند و به نام خصوصی سازی حماسه ای ديگر در ادامه و تکميل حماسه انتخابات رياست جمهوری اخير می آفرينند؟ به راستی تا چه حد در اين اجلاس به سياست خارجی بدون طرح و برنامه ای که موجب وهن نظام ما در مجامع بين المللی شده است پرداخته شد؟ آيا مشکلات اجتماعی حاکم شده بر کشور و امنيتی کردن فضای سياسی جامعه و دانشگاه ها و مراکز مختلف کشور از هيچ اهميتی برای بررسی برخوردار نبود که اعضای آن مجلس توجهی بدان نکردند؟ به راستی تا چه حد در اين اجلاس به عملکرد برخی سازمانهای تحت نظارت رهبری که نظارت عاليه بر آنها بر عهده شما در مجلس خبرگان است رسيدگی شد؟ آيا مروری نکرديد بر انچه در رسانه به اصطلاح ملی ما می گذرد و افتی که مخاطبان اين رسانه پيدا کرده اند؟ آيا صحبتی در اين خصوص شد که چرا سه کانديدای به ظاهر ناکام شبه انتخابات اخير را در قوطی می کنند و ياران آنها را در سلول انفرادی می اندازند و آنها صرفا در گذر از سلول های انفرادی است که می توانند راهی به آن رسانه ملی آن هم برای پخش اعترافات پيدا کنند و با اين حال درهای اين رسانه اما به روی حاميان کانديدای پيروزخوانده و دادستان محترم کشور باز است که بيايند و سخنان خود را يکسويه عليه کانديداهای ديگر مطرح کنند و بروند؟ آيا شما بر اين نکات واقف نبوديد؟ واقف بوديد و اگر در اين اجلاس به آنها اشارتی نشد آيا اين بدان مفهوم نيست که روحيه عدالت خواهی و رشادت انقلابی از ميان ما رخت بربسته و زايل شده است؟ و امروز به راستی چه پاسخی داريد در برابر آنهايی که مدعی اند اين مجلس وظيفه نظارتی خود را فراموش کرده و به نهادی بی اثر و تبليغاتی مبدل شده است؟ آيا جای آن نبود که اعضای اين مجلس سه کانديدای معترض به نتيجه انتخابات را که همگی از سرمايه ها و خدمتگزاران اين نظام بوده اند فرا می خواند و سخن آنها را می شنيد و پس از آن مبادرت به صدور بيانيه خود می ورزيدند؟
جناب آقای هاشمی
بر خود می بينم که بخشی از تعبير حضرت امام در خصوص جايگاه مجلس خبرگان را برای شما و ديگران يادآور شوم که فرمودند:«اکنون شما ای فقهای شورای خبرگان و ای برگزيدگان ملت ستمديده در طول تاريخ شاهنشاهی و ستمشاهی، مسئوليتی را قبول فرموديد که در راس همه مسئوليت هاست، و آغاز به کاری کرديد که سرنوشت اسلام و ملت رنج ديده و شهيد داده و داغ ديده در گرو آن است. تاريخ و نسل های آينده درباره شما و ملت قضاوت خواهند کرد و اولياء بزرگ خدا ناظر آرا و اعمال شما می باشند: والله من ورائهم مُحيط و رقيب. کوچکترين سهل انگاری و مسامحه و کوچکترين اعمال نظرهای شخصی و خدای نخواسته تبعيت از هوای نفسانی که ممکن است اين عمل شريف را به انحراف کشاند بزرگترين فاجعه تاريخ را بوجود خواهد آورد».
و به راستی چه نسبتی است ميان عملکرد کنونی اين مجلس با انچه امام در خصوص جايگاه آن مجلس بر زبان آورده اند و اختياری که قانون اساسی و تدوين کنندگان آن بنا به رای مردم به اين مجلس و نمايند گان آن اعطا کرده است؟ چه جای انکار است که مجلسی چنان مهم در زمانه ای چنين خطير به نهادی بی اثر مبدل شده است. و من مهدی کروبی امروز اين نامه را به شما نوشتم و از باب تذکر و يادآوری اين نکات را بازگو کردم تا به وجدان خويش در برابر امام راحل، انقلاب و مردم شريف ايران عمل کرده و نشان داده باشم که آنچه بر آن مجلس می رود نه به نفع نظام است و نه به نفع مردم و نه تضمين کننده جمهوريت و اسلاميتی که بيش از ۹۸ درصد مردم در فروردين ۱۳۵۸ به آن رای دادند.
والسلام عليکم و رحمه الله و برکاته
مهدی کروبی
ششم مهر ۱۳۸۸
محسن کدیور: اکثریت اعضای خبرگان روحانیان درباری هستند
http://www.roozonline.com/persian/news/newsitem/article////107/-df9fd50eb1.html
محسن کدیور: اکثریت اعضای خبرگان روحانیان درباری هستند
هرچند برخورد با روحانیان منتقد در جمهوری اسلامی تازگی ندارد، اما نوع مواجهه با آیت الله دستغیب، نماینده فارس در مجلس خبرگان رهبری از سوی سایر اعضا، نشان می دهد که نمایندگان این مجلس حق هیچ گونه انتقادی از رهبر یا اوضاع حاکم بر کشور را ندارند و کوچکترین انتقادی از او یا وضعیت فعلی جامعه با برخوردی تند و قهرآمیز مواجه خواهد شد. محسن کدیور اندیشمند دینی با اشاره تحولات نشست اخیر مجلس خبرگان به "روز" می گوید: شورای نگهبان اعضای این مجلس را برای روز مبادا مهره چینی کرده و آن روز مبادا هم امروز است.
نمایندگان مجلس خبرگان رهبری که در بیانیه پایانی خود "آیت الله خامنهاي را تنها گزينهاي" دانستند " كه لباس رهبري امت بر قامتش زيبنده است" از انتقادات آیت الله دستغیب و هشدارهای او نسبت به تخلف از قانون اساسی چنان برآشفتند که طرح برکناری و عزل او را مطرح ساختند.
مهره چینی خبرگان برای روز مبادا
چرا مجلس خبرگان رهبری که فلسفه وجودی اش تعیین رهبر و نظارت بر عملکرد و عزل رهبری است تاکنون عملکرد آیت الله خامنه ای را مورد بررسی قرار نداده است؟
دکتر محسن کدیور در گفتگو با "روز" درباره علل پرهیز نمایندگان مجلس خبرگان از بررسی عملکرد رهبرجمهوری اسلامی گفت: این مساله چیز عجیبی نیست مگر مجلس شورای اسلامی یا قوه قضائیه به وظایف خود عمل می کنند که
مجلس خبرگان رهبری هم بکند.
دکتر کدیور افزود: همه نهادهای موجود در جمهوری اسلامی، به صورت هماهنگ و به یک سو پیش میروند از دولت و قوه قضائیه و قوه مقننه گرفته تا شورای نگهبان و صداو سیما و قوای نظامی و امنیتی.
وی با بیان اینکه " من از اتفاقاتی که در حال افتادن است تعجب نمی کنم" خاطرنشان کرد: اگر مجلس شورای اسلامی مطابق قانون اساسی قرار بود نظارت دقیق و مستمری بر عملکرد قوه مجریه داشته یاشد باید الان شاهد سوال و استیضاح تعداد زیادی از وزرا از جمله وزیر کشور باشیم و یا اگر قوه قضائیه قرار بود مطابق قانون انجام وظیفه کند که اکنون شاهد برگزاری دادگاهها در این شرایط و بدون هیات منصفه و بدون وکیل اختیاری نبودیم.
دکتر کدیور، عملکرد مجلس خبرگان رهبری را نیز در همین راستا ذکر کرده و تصریح کرد: شورای نگهبان اعضای این مجلس را برای روز مبادا مهره چینی کرده و آن روز مبادا هم امروز است.
به گفته او، مجلس خبرگان رهبری هیچ خاصیتی ندارد جز اینکه بگوید لباس رهبری برای قامت آقای خامنه ای برازنده است و چنین مجلسی برای چنین مسولیتی گزینش شده است و نتیجه هم همان است که مهره چینان میخواستند باشد.
دکتر کدیور یادآور شد: از همین رو است که آقای جنتی در نماز جمعه می گوید من و رهبری از مجلس خبرگان رضایت داریم. رضایت خدا و رضایت مردم هم هیچ ارزشی برای آنها ندارد.
نطق دستغیب، کف مطالبات مردم
وی نطق آیت الله دستغیب در مجلس خبرگان را "کف مطالبات مردم" و نطقی "بسیار معتدل" دانسته و اشاره کرد که آیت الله دستغیب خواستار این شده که میرحسین موسوی و مهدی کروبی در مجلس خبرگان خضور یافته و حرفهایشان را بزنند که همین تقاضای بسیار ابتدایی هم مورد موافقت اعضای خبرگان قرار نگرفته است.
دکتر کدیور گفت: به خاطر همین نطق معتدل رفته اند و عزل ایشان را از آقای خامنه ای خواسته اند و به جای اینکه بگویند ارزیابی ما از عملکرد شما این بوده گفته اند که فردی جرات کرده و به جای مداحی، حرف دیگری زده است.
به گفته دکتر کدیور "متملقان و چاپلوسان" چنان با سرعت نزد آیت الله خامنه ای رفته اند که او فهمیده است اگر آیت الله دستغیب را نیز کنار بگذارند خیلی افتضاح به بار خواهد آمد، لذا گفته است که فعلا آیت الله دستغیب در مجلس خبرگان باشد و اما به نظر میرسد که دوره بعد، او را تحمل نخواهند کرد.
خبرگان مداح
دکتر کدیور، خبرگان فعلی را خبرگان ناظر ندانسته و تاکید کرد که آنها خبرگان مداح وخبرگان منصوب هستند و با بیانیه ای که منتشر کردند هرچند دل آقای خامنه ای را شاد کردند اما از چشم و دل مردم افتادند و به بقیه نهادهایی پیوستند که مشروعیت ندارند.
یکی از نمایندگان مجلس خبرگان روز گذشته به خبرنگار "روز" گفت که بیش از 8 تن از نمایندگان مجلس خبرگان با بیانیه پایانی مخالف بودند اما از ابراز علنی مخالفت و اعلام اسامی خود ابا دارند.
دکتر کدیور در این زمینه تصریح کرد: از این آقایان باید پرسید که از چه چیزی می ترسند و باید گفت که شما انتخاب شده اید در یک زمانی مثل الان تصمیمی تاریخی و قانونی بگیرید و اکنون بهانه فشارها و تهدید ها نه در برابر خدا پذیرفته است و نه در مبانی دینی و اخلاقی ما قابل قبول است و مردم هم به شدت از سکوت برخی شخصیت ها ناراضی هستند؛ حالا این سکوت چه به دلیل تطمیع باشد چه به دلیل تهدید یا هر چیز دیگری.
وی با تاکید بر اینکه اعتراض ساده و رقیق آیت الله دستغیب، او را روسفید کرده است گفت: ما میدانیم که حدود 20 نماینده دیگر هم موافق آیت الله دستغیب بودند و اگر اعلام میکردند به عنوان یک سند تاریخی ثبت می شد، اما هر چه تعداد مخالفان کمتر باشد نشان دهنده این است که مجلس خبرگان از تکثری که در میان مردم وجود دارد دور است.
به گفته کدیور، با گزینش و مهره چینی انجام گرفته توسط شورای نگهبان، 85 درصد مردم ایران در مجلس خبرگان نماینده ای ندارند و اعضای فعلی این مجلس نمایندگان تنها 15 درصد جامعه ایران هستند؛ لذا درباره بیانیه پایانی این مجلس را هم باید گفت نمایندگان طرفدار آقای خامنه ای بیانیه داده اند.
وی درباره احتمال حذف آیت الله دستغیب گفت: حذف ایشان اهمیتی ندارد چون ما یک نظام حقیقی داریم و یک نظام حقوق که در نظام حقوقی حتی مهره های دست چندم هم طرفداران آقای خامنه ای هستند؛ اما در نظام حقیقی چهره های مردمی و کسانی که جایگاه مردمی دارند جای می گیرند. لذا آقای دستغیب هم جایگاه رفیعی پیدا کرده در حالیکه بقیه اعضای خبرگان بعد زا این جرات نخواهند کرد در مجامع عمومی شرکت کنند و هر جا بروند از سوی مردم مورد اعتراض قرار خواهند گرفت.
این اندیشمند دینی اکثریت اعضای مجلس خبرگان رهبری را روحانیان درباری دانسته و گفت: از پیامبر اسلام داریم که می فرماید علمایی که به دربار سلاطین رفت و آمد دارند دین تان را از آنها نگیرید. اکنون نیز اکثریت اعضای خبرگان ما، عالمان درباری هستند.
حمله کیهان به آیت الله دستغیب
از سوی دیگر و در حالیکه به نظر می رسید با مخالفت رهبر جمهوری اسلامی با عزل آیت الله دستغیب، این پروژه برای مدتی مسکوت بماند، اما تخریب این مرجع تقلید در دستور کار رسانه های حامی دولت احمدی نژاد قرار گرفته است. روزنامه کیهان در شماره روز گذشته خود نوشته است: حمايت هاي فرد ياد شده از برخي سران آشوب ها با استقبال گسترده رسانه هاي ضدانقلابي وابسته به آمريكا و انگليس و رژيم صهيونيستي روبرو شده بود.
روزنامه حسین شریعتمداری در ادامه مدعی شده است: مردم شيراز براي تنبه مشاراليه كه از همنام بودن خود با شهيد بزرگوار حضرت آيت الله دستغيب سوءاستفاده كرده بود، بخشي از سخنان آن شهيد را چاپ و منتشر كرده اند كه در آن آمده است: "... هر عمامه به سري كه از رهبر مكرم انقلاب فاصله بگيرد لعنت خدا بر او باد. همه بايد مطيع رهبر باشند. امام يكي، نايب امام هم يكي، ديگري هيچ حق تقدم ندارد... ناله مرا به گوش همه عمامه به سرهاي ايران برسانيد، هركه مي خواهي باش، خودت را مجتهد مي داني، مقدمات خوان مي داني، بر تو واجب است امروز تبعيت از رهبري، تو حق نداري مقابل رهبر حرفي بزني... مواظب باشيد گرگ ها شما را از رهبر الهي جدا نكنند، شما را گروه گروه نكنند، شما را طعمه خودشان قرار ندهند. وسيله پيشرفت دشمن نشويد. شما الان در جبهه جنگيد، در جبهه جنگ ديني هستيد."
محسن کدیور: اکثریت اعضای خبرگان روحانیان درباری هستند
هرچند برخورد با روحانیان منتقد در جمهوری اسلامی تازگی ندارد، اما نوع مواجهه با آیت الله دستغیب، نماینده فارس در مجلس خبرگان رهبری از سوی سایر اعضا، نشان می دهد که نمایندگان این مجلس حق هیچ گونه انتقادی از رهبر یا اوضاع حاکم بر کشور را ندارند و کوچکترین انتقادی از او یا وضعیت فعلی جامعه با برخوردی تند و قهرآمیز مواجه خواهد شد. محسن کدیور اندیشمند دینی با اشاره تحولات نشست اخیر مجلس خبرگان به "روز" می گوید: شورای نگهبان اعضای این مجلس را برای روز مبادا مهره چینی کرده و آن روز مبادا هم امروز است.
نمایندگان مجلس خبرگان رهبری که در بیانیه پایانی خود "آیت الله خامنهاي را تنها گزينهاي" دانستند " كه لباس رهبري امت بر قامتش زيبنده است" از انتقادات آیت الله دستغیب و هشدارهای او نسبت به تخلف از قانون اساسی چنان برآشفتند که طرح برکناری و عزل او را مطرح ساختند.
مهره چینی خبرگان برای روز مبادا
چرا مجلس خبرگان رهبری که فلسفه وجودی اش تعیین رهبر و نظارت بر عملکرد و عزل رهبری است تاکنون عملکرد آیت الله خامنه ای را مورد بررسی قرار نداده است؟
دکتر محسن کدیور در گفتگو با "روز" درباره علل پرهیز نمایندگان مجلس خبرگان از بررسی عملکرد رهبرجمهوری اسلامی گفت: این مساله چیز عجیبی نیست مگر مجلس شورای اسلامی یا قوه قضائیه به وظایف خود عمل می کنند که
مجلس خبرگان رهبری هم بکند.
دکتر کدیور افزود: همه نهادهای موجود در جمهوری اسلامی، به صورت هماهنگ و به یک سو پیش میروند از دولت و قوه قضائیه و قوه مقننه گرفته تا شورای نگهبان و صداو سیما و قوای نظامی و امنیتی.
وی با بیان اینکه " من از اتفاقاتی که در حال افتادن است تعجب نمی کنم" خاطرنشان کرد: اگر مجلس شورای اسلامی مطابق قانون اساسی قرار بود نظارت دقیق و مستمری بر عملکرد قوه مجریه داشته یاشد باید الان شاهد سوال و استیضاح تعداد زیادی از وزرا از جمله وزیر کشور باشیم و یا اگر قوه قضائیه قرار بود مطابق قانون انجام وظیفه کند که اکنون شاهد برگزاری دادگاهها در این شرایط و بدون هیات منصفه و بدون وکیل اختیاری نبودیم.
دکتر کدیور، عملکرد مجلس خبرگان رهبری را نیز در همین راستا ذکر کرده و تصریح کرد: شورای نگهبان اعضای این مجلس را برای روز مبادا مهره چینی کرده و آن روز مبادا هم امروز است.
به گفته او، مجلس خبرگان رهبری هیچ خاصیتی ندارد جز اینکه بگوید لباس رهبری برای قامت آقای خامنه ای برازنده است و چنین مجلسی برای چنین مسولیتی گزینش شده است و نتیجه هم همان است که مهره چینان میخواستند باشد.
دکتر کدیور یادآور شد: از همین رو است که آقای جنتی در نماز جمعه می گوید من و رهبری از مجلس خبرگان رضایت داریم. رضایت خدا و رضایت مردم هم هیچ ارزشی برای آنها ندارد.
نطق دستغیب، کف مطالبات مردم
وی نطق آیت الله دستغیب در مجلس خبرگان را "کف مطالبات مردم" و نطقی "بسیار معتدل" دانسته و اشاره کرد که آیت الله دستغیب خواستار این شده که میرحسین موسوی و مهدی کروبی در مجلس خبرگان خضور یافته و حرفهایشان را بزنند که همین تقاضای بسیار ابتدایی هم مورد موافقت اعضای خبرگان قرار نگرفته است.
دکتر کدیور گفت: به خاطر همین نطق معتدل رفته اند و عزل ایشان را از آقای خامنه ای خواسته اند و به جای اینکه بگویند ارزیابی ما از عملکرد شما این بوده گفته اند که فردی جرات کرده و به جای مداحی، حرف دیگری زده است.
به گفته دکتر کدیور "متملقان و چاپلوسان" چنان با سرعت نزد آیت الله خامنه ای رفته اند که او فهمیده است اگر آیت الله دستغیب را نیز کنار بگذارند خیلی افتضاح به بار خواهد آمد، لذا گفته است که فعلا آیت الله دستغیب در مجلس خبرگان باشد و اما به نظر میرسد که دوره بعد، او را تحمل نخواهند کرد.
خبرگان مداح
دکتر کدیور، خبرگان فعلی را خبرگان ناظر ندانسته و تاکید کرد که آنها خبرگان مداح وخبرگان منصوب هستند و با بیانیه ای که منتشر کردند هرچند دل آقای خامنه ای را شاد کردند اما از چشم و دل مردم افتادند و به بقیه نهادهایی پیوستند که مشروعیت ندارند.
یکی از نمایندگان مجلس خبرگان روز گذشته به خبرنگار "روز" گفت که بیش از 8 تن از نمایندگان مجلس خبرگان با بیانیه پایانی مخالف بودند اما از ابراز علنی مخالفت و اعلام اسامی خود ابا دارند.
دکتر کدیور در این زمینه تصریح کرد: از این آقایان باید پرسید که از چه چیزی می ترسند و باید گفت که شما انتخاب شده اید در یک زمانی مثل الان تصمیمی تاریخی و قانونی بگیرید و اکنون بهانه فشارها و تهدید ها نه در برابر خدا پذیرفته است و نه در مبانی دینی و اخلاقی ما قابل قبول است و مردم هم به شدت از سکوت برخی شخصیت ها ناراضی هستند؛ حالا این سکوت چه به دلیل تطمیع باشد چه به دلیل تهدید یا هر چیز دیگری.
وی با تاکید بر اینکه اعتراض ساده و رقیق آیت الله دستغیب، او را روسفید کرده است گفت: ما میدانیم که حدود 20 نماینده دیگر هم موافق آیت الله دستغیب بودند و اگر اعلام میکردند به عنوان یک سند تاریخی ثبت می شد، اما هر چه تعداد مخالفان کمتر باشد نشان دهنده این است که مجلس خبرگان از تکثری که در میان مردم وجود دارد دور است.
به گفته کدیور، با گزینش و مهره چینی انجام گرفته توسط شورای نگهبان، 85 درصد مردم ایران در مجلس خبرگان نماینده ای ندارند و اعضای فعلی این مجلس نمایندگان تنها 15 درصد جامعه ایران هستند؛ لذا درباره بیانیه پایانی این مجلس را هم باید گفت نمایندگان طرفدار آقای خامنه ای بیانیه داده اند.
وی درباره احتمال حذف آیت الله دستغیب گفت: حذف ایشان اهمیتی ندارد چون ما یک نظام حقیقی داریم و یک نظام حقوق که در نظام حقوقی حتی مهره های دست چندم هم طرفداران آقای خامنه ای هستند؛ اما در نظام حقیقی چهره های مردمی و کسانی که جایگاه مردمی دارند جای می گیرند. لذا آقای دستغیب هم جایگاه رفیعی پیدا کرده در حالیکه بقیه اعضای خبرگان بعد زا این جرات نخواهند کرد در مجامع عمومی شرکت کنند و هر جا بروند از سوی مردم مورد اعتراض قرار خواهند گرفت.
این اندیشمند دینی اکثریت اعضای مجلس خبرگان رهبری را روحانیان درباری دانسته و گفت: از پیامبر اسلام داریم که می فرماید علمایی که به دربار سلاطین رفت و آمد دارند دین تان را از آنها نگیرید. اکنون نیز اکثریت اعضای خبرگان ما، عالمان درباری هستند.
حمله کیهان به آیت الله دستغیب
از سوی دیگر و در حالیکه به نظر می رسید با مخالفت رهبر جمهوری اسلامی با عزل آیت الله دستغیب، این پروژه برای مدتی مسکوت بماند، اما تخریب این مرجع تقلید در دستور کار رسانه های حامی دولت احمدی نژاد قرار گرفته است. روزنامه کیهان در شماره روز گذشته خود نوشته است: حمايت هاي فرد ياد شده از برخي سران آشوب ها با استقبال گسترده رسانه هاي ضدانقلابي وابسته به آمريكا و انگليس و رژيم صهيونيستي روبرو شده بود.
روزنامه حسین شریعتمداری در ادامه مدعی شده است: مردم شيراز براي تنبه مشاراليه كه از همنام بودن خود با شهيد بزرگوار حضرت آيت الله دستغيب سوءاستفاده كرده بود، بخشي از سخنان آن شهيد را چاپ و منتشر كرده اند كه در آن آمده است: "... هر عمامه به سري كه از رهبر مكرم انقلاب فاصله بگيرد لعنت خدا بر او باد. همه بايد مطيع رهبر باشند. امام يكي، نايب امام هم يكي، ديگري هيچ حق تقدم ندارد... ناله مرا به گوش همه عمامه به سرهاي ايران برسانيد، هركه مي خواهي باش، خودت را مجتهد مي داني، مقدمات خوان مي داني، بر تو واجب است امروز تبعيت از رهبري، تو حق نداري مقابل رهبر حرفي بزني... مواظب باشيد گرگ ها شما را از رهبر الهي جدا نكنند، شما را گروه گروه نكنند، شما را طعمه خودشان قرار ندهند. وسيله پيشرفت دشمن نشويد. شما الان در جبهه جنگيد، در جبهه جنگ ديني هستيد."
به حق چیزهای نشنیده!
http://www.roozonline.com/persian/opinion/opinion-article/article/2009/september/28//-cd83278616.html
حسن يوسفي اشکوري
اعلام شده است که مسؤلان نظام آموزشی کشور در دولت دهم تصمیم گرفته اند که تاریخ شاهان را از کتاب تاریخ مدارس حذف کنند. به راستی این دیگر از آن حرفها است!
ما در این سی سال به سخنان عجیب و تصمیمات شگفت در جمهوری اسلامی عادت کرده¬ایم و بویژه در دولت نهم به همه چیز و از جمله به گفتارها و رفتارها و تصمیم¬های نسنجیده و نامعقول و لحظه¬ای مسؤلان چنان خو کرده¬ایم که دیگر هیچ چیز ما را به تعجب و شگفتی وا نمی¬دارد. فضای ذهنی ما به گونه¬ای شکل گرفته و عادت کرده که اگر دولت اصولگرا و ارزشی - و صد البته احیا کنندة اصول اصیل انقلاب اسلامی 57 !- نهم و دهم و رئیس جمهور انتصابی آن سخنی به قاعده بگوید و کاری معقول و سنجیده بکند و... ، جای شگفتی دارد و ما دچار تعجب خواهیم شد. اما انصافاً این تصمیم اخیر، که البته هنوز نمی دانم چقدر جدی است، دیگر نوبر است و برای من، که با تاریخ سر و کار دارم، چنان شگفت و شوک آور است که پس از خواندن آن بلافاصله با صدای بلند گفتم: به حق چیزهای نشنیده!
گرچه تا آنجا که من دیده¬ام، در چرایی و انگیزه این تصمیم انقلابی و مشعشع سخنی گفته نشده است، اما به احتمال قریب به یقین علت آن « طاغوتی » بودن پادشاهان و یا جابر بودن آنان و شاید هم مسلمان نبودن اینان بوده باشد. چرا که این نگاه از سالیان پیش از انقلاب ( حتی از روزگار مشروطه ) و بویژه در عصر انقلاب در میان نیروهای انقلابی مسلمان و حتی عناصر چپ غیرمذهبی وجود داشت و پس از انقلاب نیز بویژه در اندیشه و عمل مسؤولان نظام جمهوری اسلامی این فکر گسترش یافت و منشاء گفتارها و رفتارهای ضد سلطنتی بسیار شد. حال که دولت انقلابی و اسلامی اصیل و ارزشی تمام عیار نهم و دهم بر سر کار است، دیگر باید به طور کامل « طاغوت زدایی » شود و حتی لازم است نام و یاد شاهان نیز از کتاب و دفتر مدارس و شاید بعدها دانشگاه به کلی حذف گردد و در نتیجه « اسلام عزیز » مورد نظر آقایان مستقر شود! خدا را چه دیدی ممکن است پس فردا اساساً آمدن نام و تاریخ پادشاهان در کتابها و یا فیلمها و نشریات « قانونا » ممنوع شود و یا تمام کتابهای تاریخ گذشته از کتابخانه¬ها جمع¬آوری گردد! نگویید نمی¬شود، در دولت ارزشی همه چیز ممکن است!
به هر حال این تصمیم با هر انگیزه و هدفی که گرفته شده باشد، چنان نامعقول و حتی ناشدنی است که چندان نیازی به پرسشگری و بحث و استدلال و احتجاج نیست. فقط به چند نکته به اجمال اشاره می¬کنم:
1 – منظور از شاهان فقط شاهان پیش از اسلام است یا پس از اسلام نیز مورد توجه است؟ آیا می خواهید مثلا شاهان صفوی را از تاریخ مدارس حذف کنید؟ مگر به این شاهان شیعی و حامی علما و فقها افتخار نمی¬کنید؟
2 – اگر بهانه بدیها و زشتکاریهای شماری از شاهان پیش از اسلام است، مگر شاهان و امیران اسلامی – شیعی پس از اسلام پاک و مبّرا از ستمها و زشتکاریها هستند؟ در یک نگاه کلان چنین می¬نماید که پادشاهان و فرمانروایان مسلمان و شیعی در ایران اسلامی در طول هزار و چهارصد سال، به مراتب از مجموعه شاهان ایرانی قبلی بیشتر مرتکب جنایت و ستم شده و به انواع فساد سیاسی و مالی و اخلاقی دچار بوده و حتی از نظر دینی نیز غالبا منحط تر بوده و در مقابل اینان از نظر توانایی کشورداری و تلاش برای سازندگی و آبادانی و خلق تمدن و فرهنگ اکثرا ضعیف تر و ناتوان تر از پیشینیان بوده اند. مثلا در دوران اسلامی شاهانی چون کوروش و داریوش و خسرو انوشیروان همتا ندارند. کسانی که با تاریخ اندکی آشنایی دارند، می دانند که چه می گویم.
3 – از همه مهمتر این که حذف تاریخ شاهان هر تاریخ و هر ملتی، عملاً به معنای حذف و حداقل نادیده گرفتن تاریخ تمدن و فرهنگ آن قوم و ملت است. در گذشته بیشتر و البته در زمان ما کمتر سیاست و علوم و فنون و ادب و هنر و فلسفه و دین و فرهنگ و آداب دینی و حتی اخلاق و سلوک مدنی و اجتماعی مردمان عادی، به شکلی و هرکدام در سطوحی به شاهان و فرمانروایان و در سطح نهادها به نهاد حکومت و سلطنت و نهاد دربار پیوند داشته است. این پیوند در سطحی بوده است که اگر شاهان ( بویژه در تاریخ ایران از پیش از اسلام تا پس از اسلام ) و دربارها نبودند، بسیاری از علوم و فنون و ادب و هنر و علوم و فرهنگ و معارف و حتی تبلیغات دینی یا پدید نمی¬آمدند و یا گسترش نمی یافتند. چه کسی است که نداند، اگر تلاشها و حتی زورگویی ها و سرکوبهای شاهان و امیران نبود، نه چندان از رواج علوم و معارف نشانی بود و نه از گسترش و عمومی شدن و غلبه بسیاری از ادیان و مذاهب خبری بود و در نهایت سرگذشت بسیاری از اقوام در تمام نواحی جهان امروز به گونه ای دیگری بود. مثلاً اگر حمله اعراب به ایران صورت نمی گرفت و حدود دو قرن بر مردمان نواحی مختلف ایران زمین آن همه فشار حکومتی برای پذیرش اسلام و یا آموزش آداب دین جدید وارد نمی¬آمد، وضعیت دینی و در نتیجه اجتماعی و سیاسی ایرانیان می¬توانست به شکل دیگر باشد. به تعبیر میشل فوکو رابطه « دانش و قدرت » بسیار مهم است.
جالب است که در طرح آقایان ادعا شده است که می¬خواهند به جای تاریخ شاهان، تاریخ داشمندان را بگذارند. شگفتا! مگر می توان در تاریخ گذشته ( حتی در سطح محدودتر در دنیای مدرن نیز ) بدون پرداختن به تاریخ شاهان و امیران رنگارنگ و نهاد دربار و حکومت به علوم و عالمان پرداخت؟ مثلا چگونه می¬توان از بوعلی سخن گفت و از شاهان و امیران بویی و دیگران که ولینعمت و حامی وی بودند یاد نکرد؟ از همه مهمتر، می¬دانیم تقریبا تمام فقهیان شیعی ایران ( و البته غیر ایران نیز ) در دربارها بودند و یا در پناه دربارها و کمکهای مادی و معنوی شاهان به فعالیت های علمی و دینی اهتمام کرده اند. از جمله در عصر صفوی این پیوند « نهاد سلطنت » و « نهاد روحانیت » استوار از آن است که بتوان آن را انکار کرد و یا بتوان آن دو را تفکیک کرد. مثلا می¬توان تاریخ زندگی و فعالیت های علمی و سیاسی محقق کرکی و علامه مجلسی را بدون طرح تاریخ دربار شاه عباس و شاه سلطان حسین نوشت؟
4 – به هرحال تاریخ ما و نیز تاریخ هر ملتی آمیزه¬ای از زیبایی¬ها و زشتی¬ها است و نمی¬توان از تاریخ یکسره زشت و یا یکسره زیبا سخن گفت. نیز فصلی از تاریخ ایران در دوران پیش از اسلام نوشته شده و فصلی نیز پس از اسلام و در هر دوره نیز بخشی را زیبایی¬ها تشکیل داده و بخشی را زشتی¬ها. و نیز بخش مهمی از تاریخ عمومی ما و دیگر اقوام به تاریخ شاهان و فرمانروایان اختصاص دارد و بخشی نیز به علما و دانشمندان و هنرمندان و شاعران و ادیبان و پیامبران در نهایت مردمان عادی و پیرو شاهان و پیامبران و دانشمندان. این فصلها و بخشهای تاریخ چنان به هم پیوسته¬اند که جدا کردنشان به شکل بنیادین و ارگانیک نه ممکن است و نه مفید. از این رو دعوی و حتی تصمیم « شاهکار » مسؤولان دولت ارزشی و اسلامگرا محال اندیشی است و در عمل نیز ناشدنی است و فقط می¬تواند اسباب شوخی باشد!
حسن يوسفي اشکوري
اعلام شده است که مسؤلان نظام آموزشی کشور در دولت دهم تصمیم گرفته اند که تاریخ شاهان را از کتاب تاریخ مدارس حذف کنند. به راستی این دیگر از آن حرفها است!
ما در این سی سال به سخنان عجیب و تصمیمات شگفت در جمهوری اسلامی عادت کرده¬ایم و بویژه در دولت نهم به همه چیز و از جمله به گفتارها و رفتارها و تصمیم¬های نسنجیده و نامعقول و لحظه¬ای مسؤلان چنان خو کرده¬ایم که دیگر هیچ چیز ما را به تعجب و شگفتی وا نمی¬دارد. فضای ذهنی ما به گونه¬ای شکل گرفته و عادت کرده که اگر دولت اصولگرا و ارزشی - و صد البته احیا کنندة اصول اصیل انقلاب اسلامی 57 !- نهم و دهم و رئیس جمهور انتصابی آن سخنی به قاعده بگوید و کاری معقول و سنجیده بکند و... ، جای شگفتی دارد و ما دچار تعجب خواهیم شد. اما انصافاً این تصمیم اخیر، که البته هنوز نمی دانم چقدر جدی است، دیگر نوبر است و برای من، که با تاریخ سر و کار دارم، چنان شگفت و شوک آور است که پس از خواندن آن بلافاصله با صدای بلند گفتم: به حق چیزهای نشنیده!
گرچه تا آنجا که من دیده¬ام، در چرایی و انگیزه این تصمیم انقلابی و مشعشع سخنی گفته نشده است، اما به احتمال قریب به یقین علت آن « طاغوتی » بودن پادشاهان و یا جابر بودن آنان و شاید هم مسلمان نبودن اینان بوده باشد. چرا که این نگاه از سالیان پیش از انقلاب ( حتی از روزگار مشروطه ) و بویژه در عصر انقلاب در میان نیروهای انقلابی مسلمان و حتی عناصر چپ غیرمذهبی وجود داشت و پس از انقلاب نیز بویژه در اندیشه و عمل مسؤولان نظام جمهوری اسلامی این فکر گسترش یافت و منشاء گفتارها و رفتارهای ضد سلطنتی بسیار شد. حال که دولت انقلابی و اسلامی اصیل و ارزشی تمام عیار نهم و دهم بر سر کار است، دیگر باید به طور کامل « طاغوت زدایی » شود و حتی لازم است نام و یاد شاهان نیز از کتاب و دفتر مدارس و شاید بعدها دانشگاه به کلی حذف گردد و در نتیجه « اسلام عزیز » مورد نظر آقایان مستقر شود! خدا را چه دیدی ممکن است پس فردا اساساً آمدن نام و تاریخ پادشاهان در کتابها و یا فیلمها و نشریات « قانونا » ممنوع شود و یا تمام کتابهای تاریخ گذشته از کتابخانه¬ها جمع¬آوری گردد! نگویید نمی¬شود، در دولت ارزشی همه چیز ممکن است!
به هر حال این تصمیم با هر انگیزه و هدفی که گرفته شده باشد، چنان نامعقول و حتی ناشدنی است که چندان نیازی به پرسشگری و بحث و استدلال و احتجاج نیست. فقط به چند نکته به اجمال اشاره می¬کنم:
1 – منظور از شاهان فقط شاهان پیش از اسلام است یا پس از اسلام نیز مورد توجه است؟ آیا می خواهید مثلا شاهان صفوی را از تاریخ مدارس حذف کنید؟ مگر به این شاهان شیعی و حامی علما و فقها افتخار نمی¬کنید؟
2 – اگر بهانه بدیها و زشتکاریهای شماری از شاهان پیش از اسلام است، مگر شاهان و امیران اسلامی – شیعی پس از اسلام پاک و مبّرا از ستمها و زشتکاریها هستند؟ در یک نگاه کلان چنین می¬نماید که پادشاهان و فرمانروایان مسلمان و شیعی در ایران اسلامی در طول هزار و چهارصد سال، به مراتب از مجموعه شاهان ایرانی قبلی بیشتر مرتکب جنایت و ستم شده و به انواع فساد سیاسی و مالی و اخلاقی دچار بوده و حتی از نظر دینی نیز غالبا منحط تر بوده و در مقابل اینان از نظر توانایی کشورداری و تلاش برای سازندگی و آبادانی و خلق تمدن و فرهنگ اکثرا ضعیف تر و ناتوان تر از پیشینیان بوده اند. مثلا در دوران اسلامی شاهانی چون کوروش و داریوش و خسرو انوشیروان همتا ندارند. کسانی که با تاریخ اندکی آشنایی دارند، می دانند که چه می گویم.
3 – از همه مهمتر این که حذف تاریخ شاهان هر تاریخ و هر ملتی، عملاً به معنای حذف و حداقل نادیده گرفتن تاریخ تمدن و فرهنگ آن قوم و ملت است. در گذشته بیشتر و البته در زمان ما کمتر سیاست و علوم و فنون و ادب و هنر و فلسفه و دین و فرهنگ و آداب دینی و حتی اخلاق و سلوک مدنی و اجتماعی مردمان عادی، به شکلی و هرکدام در سطوحی به شاهان و فرمانروایان و در سطح نهادها به نهاد حکومت و سلطنت و نهاد دربار پیوند داشته است. این پیوند در سطحی بوده است که اگر شاهان ( بویژه در تاریخ ایران از پیش از اسلام تا پس از اسلام ) و دربارها نبودند، بسیاری از علوم و فنون و ادب و هنر و علوم و فرهنگ و معارف و حتی تبلیغات دینی یا پدید نمی¬آمدند و یا گسترش نمی یافتند. چه کسی است که نداند، اگر تلاشها و حتی زورگویی ها و سرکوبهای شاهان و امیران نبود، نه چندان از رواج علوم و معارف نشانی بود و نه از گسترش و عمومی شدن و غلبه بسیاری از ادیان و مذاهب خبری بود و در نهایت سرگذشت بسیاری از اقوام در تمام نواحی جهان امروز به گونه ای دیگری بود. مثلاً اگر حمله اعراب به ایران صورت نمی گرفت و حدود دو قرن بر مردمان نواحی مختلف ایران زمین آن همه فشار حکومتی برای پذیرش اسلام و یا آموزش آداب دین جدید وارد نمی¬آمد، وضعیت دینی و در نتیجه اجتماعی و سیاسی ایرانیان می¬توانست به شکل دیگر باشد. به تعبیر میشل فوکو رابطه « دانش و قدرت » بسیار مهم است.
جالب است که در طرح آقایان ادعا شده است که می¬خواهند به جای تاریخ شاهان، تاریخ داشمندان را بگذارند. شگفتا! مگر می توان در تاریخ گذشته ( حتی در سطح محدودتر در دنیای مدرن نیز ) بدون پرداختن به تاریخ شاهان و امیران رنگارنگ و نهاد دربار و حکومت به علوم و عالمان پرداخت؟ مثلا چگونه می¬توان از بوعلی سخن گفت و از شاهان و امیران بویی و دیگران که ولینعمت و حامی وی بودند یاد نکرد؟ از همه مهمتر، می¬دانیم تقریبا تمام فقهیان شیعی ایران ( و البته غیر ایران نیز ) در دربارها بودند و یا در پناه دربارها و کمکهای مادی و معنوی شاهان به فعالیت های علمی و دینی اهتمام کرده اند. از جمله در عصر صفوی این پیوند « نهاد سلطنت » و « نهاد روحانیت » استوار از آن است که بتوان آن را انکار کرد و یا بتوان آن دو را تفکیک کرد. مثلا می¬توان تاریخ زندگی و فعالیت های علمی و سیاسی محقق کرکی و علامه مجلسی را بدون طرح تاریخ دربار شاه عباس و شاه سلطان حسین نوشت؟
4 – به هرحال تاریخ ما و نیز تاریخ هر ملتی آمیزه¬ای از زیبایی¬ها و زشتی¬ها است و نمی¬توان از تاریخ یکسره زشت و یا یکسره زیبا سخن گفت. نیز فصلی از تاریخ ایران در دوران پیش از اسلام نوشته شده و فصلی نیز پس از اسلام و در هر دوره نیز بخشی را زیبایی¬ها تشکیل داده و بخشی را زشتی¬ها. و نیز بخش مهمی از تاریخ عمومی ما و دیگر اقوام به تاریخ شاهان و فرمانروایان اختصاص دارد و بخشی نیز به علما و دانشمندان و هنرمندان و شاعران و ادیبان و پیامبران در نهایت مردمان عادی و پیرو شاهان و پیامبران و دانشمندان. این فصلها و بخشهای تاریخ چنان به هم پیوسته¬اند که جدا کردنشان به شکل بنیادین و ارگانیک نه ممکن است و نه مفید. از این رو دعوی و حتی تصمیم « شاهکار » مسؤولان دولت ارزشی و اسلامگرا محال اندیشی است و در عمل نیز ناشدنی است و فقط می¬تواند اسباب شوخی باشد!
احمد منتظری در گفتگو با روز: لاریجانی دچار توهم شده است
http://www.roozonline.com/persian/news/newsitem/article////107/-5912e43633.html
یک روز پس از آنکه اعلام شد شعبه ای در دادسرای کارکنان دولت برای ثبت شکایات علیه میرحسین موسوی وطرفدارانش تعیین شده است، ستاد حقوق بشر قوه قضائیه مدعی شد که جناح اصلاح طلب با حمايت از مير حسين موسوي او را به حركت در راه معارضه با نظام هدايت كرد. "روز" در ارتباط با سخنان محمدجواد لاریجانی، با احمد منتظری فرزند آیت الله منتظری و محمد سیف زاده حقوقدان گفت و گو کرده است.
روز شنبه سایت رجا نیوز، از رسانه های حامی محمود احمدی نژاد اعلام کرده بود که شعبه 13 دادسرای کارکنان دولت برای ثبت شکایات شهرونداني كه در جريان حوادث ( بعد از انتخابات) دچار "خسارات جاني، مالي و آبرويي" شدهاند، تعیین شده و آنها می توانند با مراجعه به اين شعبه از دادسرا شكايات خود را ثبت كنند.
او گفته است که مير حسين موسوي آينده بسيار خوب سياسي را از دست داد و ادبيات بيانيه هاي وي با ادبيات مسعود رجوي هيچ فرقي ندارد و اين افراد در بيت آيت الله منتظري به وحدت تاكتيكي رسيدند و اين مسئله يكي از اشتباهات بسيار بزرگ جبهه اصلاحات بود.
لاریجانی دچار توهم است
این سخنان محمد جواد لاریجانی واکنش احمد منتظری، فرزند آیت الله منتظری را در پی داشت. احمد منتظری با ابراز تاسف از سخنان محمد جواد لاریجانی به "روز" گفت: ما در کشوری مسلمان زندگی می کنیم و آزادی بیان و عقیده جزو افتخارات اسلام است و 1400 سال قبل اسلام تاکید کرده که مردم در بیان عقیده آزاد هستند اما گویا در کشور ما کسی مثل آقای موسوی حق ندارد به آیت الله منتظری نامه بنویسد و چنین نامه ای جرم محسوب می شود.
فرزند آیت الله منتظری با ابراز تاسف از اینکه در قرن 21 در ایران دو شهروند حق نامه نوشتن به یکدیگر را ندارند و به خاطر یک نامه متهم به وحدت تاکتیکی می شوند افزود: این آقایان بر اساس توهمات خود مسائل را تحلیل می کنند و حتی طرفداران خودشان را نیز به اشتباه می اندازند.
به گفته احمد منتظری، غیر از نامه نگاری که به صورت علنی و شفاف انجام گرفته هیچ مساله دیگری نبوده که گفته شود در بیت آیت الله منتظری به وحدت تاکتیکی رسیده اند.
او گفت: آقای موسوی راهکارهایی برای برون رفت از بجران فعلی ارائه دادند و همین مساله نشان میدهد که ایشان معتقد به نظام هستند برانداز نیستند بلکه میخواهند نظام اصلاح شود.
فرزند آیت الله منتظری با شاره به اینکه نامه میرحسین موسوی به تمام مراجع نوشته شده بود تصریح کرد: اینکه آقایی ادعا می کند در بیت آیت الله منتظری به وحدت تاکتیکی رسیده اند ناشی از توهمات شدیدی است که چشم ها را بر روی واقعیات جامعه بسته اند و بر اساس توهمات خود برای جامعه نسخه می پیچند.
وی افزود: هیچ جلسه مشترکی در بیت آیت الله منتظری نبوده که بنشینند و به وحدت تاکتیکی برسند و حاج آقا صرفا بر اساس وظیفه و احساس مسولیت به نامه آقای موسوی پاسخ دادند و جای تاسف است که تحمل آقایان اینقدر کم است و امیدوارم کمی سعه صدر پیدا کنند.
احمد منتظری سپس با اشاره به رفتار امام اول شیعیان در برخورد با منتقدان اشاره کرده و گفت: در حضور خود امام علی انتقادهای خیلی شدید مطرح می شد و حتی برخی به این حضرت فحاشی میکردند اما امام همیشه با سعه صدر با مخالفان و منتقدان برخورد میکردند نه با چوب و چماق و زندان و... اما متاسفانه اکنون کسانی که مدعی هستند پیرو این دین و مذهب هستند اینقدر کم تحمل هستند که اتهاماتی واهی را علنا مطرح می کنند بدون اینکه با آنان برخورد شود.
معون امور بین الملل و دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضائیه دیروز در جمع خبرنگاران با بیان اینکه مير حسين موسوي يكي از خطاهاي بسيار بزرگ را در تاريخ انقلاب مرتكب شد گفت: مير حسين موسوي بايد فكر كند كه به راستي چه كرده كه منافقان، آمريكا، اسرائيل و برخي از كشورهاي غربي از او حمايت ميكنند و براي وي كف ميزنند. او افزود که آقاین باید سرعقل بیایند و دست از معارضه با نظام بردارند.
به گفته لاریجانی مير حسين موسوي در جريان انتخابات به خود نظام، و جوانان كشور همان ظلمي را كرد كه مسعود رجوي به آنان كرد. محمد جواد لاريجاني با بيان اينكه مير حسين موسوي خبط بزرگي مرتكب شد، اظهار داشت خبط بزرگ موسوي مقابل نظام ايستادن بود و به اين شكل مير حسين موسوي خيانت بزرگي به نظام كرد و خيانت وي در حد رهبري اين جريان بود.
حتی انقلاب مخملی هم جرم نیست
این سخنان محمد جواد لاریجانی، دبیری ستاد حقوق بشر قوه قضائیه، این سوال را ایجاد می کند که در اصل این ستاد وظیفه و برنامه کاری اش چیست و در چه راستایی ایجاد شده است. آیا این ستاد در راستای حفظ حقوق شهروندی آحاد جامعه ایجاد شده یا کارکردی سیاسی دارد.
دکتر محمد سیف زاده، حقوقدان سرشناس و عضو کانون مدافعان حقوق بشر در این زمینه به "روز" می گوید: متاسفانه در مملکت ما افراد بدون حساب و کتاب به یکدیگر اتهام میزنند و هیچ کسی هم پاسخگوی این اتهاماتی که زده می شود نیست. در حالیکه این مساله هم از لحاظ شرعی و هم از لحاظ قانونی، اشکال اساسی دارد.
این وکیل دادگستری افزود: اگر از نظر آقایان، آقای موسوی جرمی مرتکب شده است که احتیاجی به مصاحبه و سخنرانی نیست بروند شکایت کنند اما اگر جرم هایی که نسبت می دهند همین مواردی است که آقای لاریجانی برشمرده اند و حتی برخی می گویند انقلاب مخملی که باید گفت هیچ یک از این موارد جرم نیست و نه انقلاب مخملی جرم است و نه نامه پراکنی و انتقاد بلکه تمام اینها از حقوق مردم است که از حکومت انتقاد کنند.
دکتر سیف زاده با اشاره به مقایسه ادبیات موسوی با رجوی و آیت الله منتظری گفت: این گونه مشابه سازیها هیچ مشکلی را از آقایان حل نمی کند و از سوی دیگر بر اساس اصل قانونی بودن جرم و مجازات که در اصل 36 قانون اساسی و ماده 2 قانون مجازات اسلامی ذکر شده کسی که این ادعاهای بی حساب و کتاب را مطرح می کند مصداق افترا و نشر اکاذیب بوده و باید تحت تعقیب قرار بگیرد.
این حقوقدان همچنین با اشاره به تعیین شعبه ای برای ثبت شکایت از میرحسین موسوی و طرفدارانش گفت: برای تمام مامورانی که در راهپیمایی مسالمت آمیز مردم به سوی مردم تیراندازی مستقیم کردند و به اموال مردم آسیب زدند هم کاش شعبه ای تشکیل دهند تا مردم بتوانند شکایت کنند و به شکایات انها همرسیدگی شود.
یک روز پس از آنکه اعلام شد شعبه ای در دادسرای کارکنان دولت برای ثبت شکایات علیه میرحسین موسوی وطرفدارانش تعیین شده است، ستاد حقوق بشر قوه قضائیه مدعی شد که جناح اصلاح طلب با حمايت از مير حسين موسوي او را به حركت در راه معارضه با نظام هدايت كرد. "روز" در ارتباط با سخنان محمدجواد لاریجانی، با احمد منتظری فرزند آیت الله منتظری و محمد سیف زاده حقوقدان گفت و گو کرده است.
روز شنبه سایت رجا نیوز، از رسانه های حامی محمود احمدی نژاد اعلام کرده بود که شعبه 13 دادسرای کارکنان دولت برای ثبت شکایات شهرونداني كه در جريان حوادث ( بعد از انتخابات) دچار "خسارات جاني، مالي و آبرويي" شدهاند، تعیین شده و آنها می توانند با مراجعه به اين شعبه از دادسرا شكايات خود را ثبت كنند.
او گفته است که مير حسين موسوي آينده بسيار خوب سياسي را از دست داد و ادبيات بيانيه هاي وي با ادبيات مسعود رجوي هيچ فرقي ندارد و اين افراد در بيت آيت الله منتظري به وحدت تاكتيكي رسيدند و اين مسئله يكي از اشتباهات بسيار بزرگ جبهه اصلاحات بود.
لاریجانی دچار توهم است
این سخنان محمد جواد لاریجانی واکنش احمد منتظری، فرزند آیت الله منتظری را در پی داشت. احمد منتظری با ابراز تاسف از سخنان محمد جواد لاریجانی به "روز" گفت: ما در کشوری مسلمان زندگی می کنیم و آزادی بیان و عقیده جزو افتخارات اسلام است و 1400 سال قبل اسلام تاکید کرده که مردم در بیان عقیده آزاد هستند اما گویا در کشور ما کسی مثل آقای موسوی حق ندارد به آیت الله منتظری نامه بنویسد و چنین نامه ای جرم محسوب می شود.
فرزند آیت الله منتظری با ابراز تاسف از اینکه در قرن 21 در ایران دو شهروند حق نامه نوشتن به یکدیگر را ندارند و به خاطر یک نامه متهم به وحدت تاکتیکی می شوند افزود: این آقایان بر اساس توهمات خود مسائل را تحلیل می کنند و حتی طرفداران خودشان را نیز به اشتباه می اندازند.
به گفته احمد منتظری، غیر از نامه نگاری که به صورت علنی و شفاف انجام گرفته هیچ مساله دیگری نبوده که گفته شود در بیت آیت الله منتظری به وحدت تاکتیکی رسیده اند.
او گفت: آقای موسوی راهکارهایی برای برون رفت از بجران فعلی ارائه دادند و همین مساله نشان میدهد که ایشان معتقد به نظام هستند برانداز نیستند بلکه میخواهند نظام اصلاح شود.
فرزند آیت الله منتظری با شاره به اینکه نامه میرحسین موسوی به تمام مراجع نوشته شده بود تصریح کرد: اینکه آقایی ادعا می کند در بیت آیت الله منتظری به وحدت تاکتیکی رسیده اند ناشی از توهمات شدیدی است که چشم ها را بر روی واقعیات جامعه بسته اند و بر اساس توهمات خود برای جامعه نسخه می پیچند.
وی افزود: هیچ جلسه مشترکی در بیت آیت الله منتظری نبوده که بنشینند و به وحدت تاکتیکی برسند و حاج آقا صرفا بر اساس وظیفه و احساس مسولیت به نامه آقای موسوی پاسخ دادند و جای تاسف است که تحمل آقایان اینقدر کم است و امیدوارم کمی سعه صدر پیدا کنند.
احمد منتظری سپس با اشاره به رفتار امام اول شیعیان در برخورد با منتقدان اشاره کرده و گفت: در حضور خود امام علی انتقادهای خیلی شدید مطرح می شد و حتی برخی به این حضرت فحاشی میکردند اما امام همیشه با سعه صدر با مخالفان و منتقدان برخورد میکردند نه با چوب و چماق و زندان و... اما متاسفانه اکنون کسانی که مدعی هستند پیرو این دین و مذهب هستند اینقدر کم تحمل هستند که اتهاماتی واهی را علنا مطرح می کنند بدون اینکه با آنان برخورد شود.
معون امور بین الملل و دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضائیه دیروز در جمع خبرنگاران با بیان اینکه مير حسين موسوي يكي از خطاهاي بسيار بزرگ را در تاريخ انقلاب مرتكب شد گفت: مير حسين موسوي بايد فكر كند كه به راستي چه كرده كه منافقان، آمريكا، اسرائيل و برخي از كشورهاي غربي از او حمايت ميكنند و براي وي كف ميزنند. او افزود که آقاین باید سرعقل بیایند و دست از معارضه با نظام بردارند.
به گفته لاریجانی مير حسين موسوي در جريان انتخابات به خود نظام، و جوانان كشور همان ظلمي را كرد كه مسعود رجوي به آنان كرد. محمد جواد لاريجاني با بيان اينكه مير حسين موسوي خبط بزرگي مرتكب شد، اظهار داشت خبط بزرگ موسوي مقابل نظام ايستادن بود و به اين شكل مير حسين موسوي خيانت بزرگي به نظام كرد و خيانت وي در حد رهبري اين جريان بود.
حتی انقلاب مخملی هم جرم نیست
این سخنان محمد جواد لاریجانی، دبیری ستاد حقوق بشر قوه قضائیه، این سوال را ایجاد می کند که در اصل این ستاد وظیفه و برنامه کاری اش چیست و در چه راستایی ایجاد شده است. آیا این ستاد در راستای حفظ حقوق شهروندی آحاد جامعه ایجاد شده یا کارکردی سیاسی دارد.
دکتر محمد سیف زاده، حقوقدان سرشناس و عضو کانون مدافعان حقوق بشر در این زمینه به "روز" می گوید: متاسفانه در مملکت ما افراد بدون حساب و کتاب به یکدیگر اتهام میزنند و هیچ کسی هم پاسخگوی این اتهاماتی که زده می شود نیست. در حالیکه این مساله هم از لحاظ شرعی و هم از لحاظ قانونی، اشکال اساسی دارد.
این وکیل دادگستری افزود: اگر از نظر آقایان، آقای موسوی جرمی مرتکب شده است که احتیاجی به مصاحبه و سخنرانی نیست بروند شکایت کنند اما اگر جرم هایی که نسبت می دهند همین مواردی است که آقای لاریجانی برشمرده اند و حتی برخی می گویند انقلاب مخملی که باید گفت هیچ یک از این موارد جرم نیست و نه انقلاب مخملی جرم است و نه نامه پراکنی و انتقاد بلکه تمام اینها از حقوق مردم است که از حکومت انتقاد کنند.
دکتر سیف زاده با اشاره به مقایسه ادبیات موسوی با رجوی و آیت الله منتظری گفت: این گونه مشابه سازیها هیچ مشکلی را از آقایان حل نمی کند و از سوی دیگر بر اساس اصل قانونی بودن جرم و مجازات که در اصل 36 قانون اساسی و ماده 2 قانون مجازات اسلامی ذکر شده کسی که این ادعاهای بی حساب و کتاب را مطرح می کند مصداق افترا و نشر اکاذیب بوده و باید تحت تعقیب قرار بگیرد.
این حقوقدان همچنین با اشاره به تعیین شعبه ای برای ثبت شکایت از میرحسین موسوی و طرفدارانش گفت: برای تمام مامورانی که در راهپیمایی مسالمت آمیز مردم به سوی مردم تیراندازی مستقیم کردند و به اموال مردم آسیب زدند هم کاش شعبه ای تشکیل دهند تا مردم بتوانند شکایت کنند و به شکایات انها همرسیدگی شود.
محمدجواد لاریجانی، موسوی را رجوی خواند
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2009/09/090927_ma-iran-mjlarijani.shtml
اظهارات محمد جواد لاریجانی دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضاییه ایران که با لحنی بی سابقه به میر حسین موسوی، نامزد معترض به انتخابات اخیر ریاست جمهوری در ایران حمله کرد در سایت های خبری رسمی همچون خبرگزاری جمهوری اسلامی، خبرگزاری کار ایران (ایلنا) و خبرگزاری نیمه رسمی فارس بازتاب یافت.
محمد جواد لاریجانی تا آنجا پیش رفت که میرحسین موسوی را خائن به نظام جمهوری اسلامی خوانده و او را در خیانت به جمهوری اسلامی همسان با مسعود رجوی، رهبر گروه مجاهدین خلق معرفی کند.
خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران از محمد جواد لاریجانی دبير ستاد حقوق بشر قوه قضاييه چنین نقل قول کرده است که "موسوی يکی از خطاهای بزرگ بعد از انقلاب را مرتکب شد و جناح اصلاح طلب را به سمت تعارض با نظام حرکت داد".
محمد جواد لاريجانی گفت: اعتراض به نتيجه انتخابات حق همه است اما قيام عليه نظام درست نيست. او گفت" آنها اگر از عصبانيت بعد از انتخابات دور بودند و فکر می کردند؛ می ديدند که بسياری از منافقين و صهيونيست ها برای اقدامات آنان کف می زنند."
به گزارش ایرنا، معاون امور بين الملل قوه قضاييه قيام عليه نظام را گناهی بزرگ دانست و با بيان اين که دشمنان از چنين اقداماتی شاد مي شوند اظهار داشت: اعتراضات نبايد به قيام عليه نظام تبدیل شود.
خبرگزاری نیمه رسمی فارس هم در انعکاس سخنان محمد جواد لاریجانی این تیتر را برگزید که ادبیات بیانیه های موسوی فرقی با ادبیات مسعود رجوی ندارد. این خبرگزاری در ادامه از قول محمد جواد لاريجانی نقل کرد که "گروهی در جريان انتخابات عليه نظام و به بهانه تخلف در انتخابات قيام كردند و مقابل نظام ايستادند".
به نوشته فارس او افزود: اگر اعتراض به مجريان باشد كه درگير اجرای امنيت در جريان انتخابات بودند اين تخلف نيست اما غير از اين اگر درگيری با نظام و ايستادن مقابل انقلاب باشد آن هم به اسم امام و پيروی از رهنمودهای ايشان اين گناه بسيار بزرگ و نابخشودنی است.
اظهارات محمد جواد لاریجانی از دید ناظران لحنی افراطی داشته و در نوع خود کم سابقه است. سعید مدنی، روزنامه نگار و تحلیلگر سیاسی در ایران در این رابطه گفت که در تحلیل سخنان آقای لاریجانی باید به جایگاه ایشان هم توجه داشت.
سعید مدنی افزود که این نحوه افراطی سخن گفتن از سوی آقای لاریجانی بیشتر برای جلب توجه در فضای کنونی سیاسی ایران صورت گرفته است.
احمد سلامتیان، نماینده پیشین مجلس شورای اسلامی که اکنون در فرانسه اقامت دارد نظر مشابهی با سعید مدنی دارد. آقای سلامتیان معتقد است که علی لاریجانی رییس مجلس به نوعی پاسخ برادر خود را به سرعت در همان حاشیه افتتاح نمایشگاه نجوم داد.
آقای سلامتیان با نقل از خبرگزاری جمهوری اسلامی می گوید علی لاریجانی پاسخ برادر بزرگتر خود را با این جمله داد که "پيش از آن که ما به رصد نجومی نياز داشته باشيم، به رصد سياسی نياز داريم تا در کهکشان سياست مسايل را دقيقتر ببينيم و با مشی درست حرکت کنيم."
نکته جالب توجه در عملکرد خبرگزاری رسمی دولت محمود احمدی نژاد آن است که در خبر نخست خود سخنان مطرح شده توسط محمد جواد لاریجانی را بطور کامل منعکس کرده ولی در خبر دیگری که در وب سایت خود قرار داد چنین نوشت "برخی از خبرنگاران رسانههای دوم خردادی سعی کردند با طرح سوالاتی، محمدجواد لاريجانی را به موضعگيری عليه حوادث بعد از انتخابات سوق داده و از وی درباره حمايت از عملکرد سيدحسن خمينی در پس از انتخابات مصاحبه بگيرند که پاسخهای قاطع لاريجاني آنان را ناکام گذاشت."
این در حالی است که ایرنا در خبر قبلی خود در مورد اظهارات محمد جواد لاریجانی در رابطه با عملکرد حسن خمینی نوشت "دبير ستاد حقوق بشر قوه قضاييه درباره عملکرد سيد حسن خميني بعد از انتخابات، از وی انتقاد کرد و گفت: بيت امام بايد حرمت امام را حفظ و از مناقشات دوری کنند. لاريجانی با تاکيد بر اين که بيت امام بايد هوشيارانه در مسايل عمل کند گفت: آقای سيد حسن خميني فرد باهوش و زيرکی است اما حمايت وی از ميرحسين موسوی امری نيست که مخفی بماند. لاريجاني با اشاره به حضور رييس جمهور و هيات دولت در حرم امام و غياب حسن خمينی در اين مراسم گفت: اين در حالي است که اگر ايشان به اصول دموکراتيک اعتقاد داشت بايد به رييس جمهور احترام می گذاشت حتی اگر با او مخالف بود. وی تصريح کرد: برای بيت امام بسيار نامناسب است که از يک جريان سياسی حمايت کند که مورد حمايت منافقين و صهيونيست هاست و می خواهد جريانی سکولار در کشور به وجود آورد. دبير ستاد حقوق بشر قوه قضاييه تصريح کرد: اگر بيت امام می خواهد حرمت امام را نگه دارد بايد از مناقشات دوری کند."
برخی ناظران بر این باورند که شدت افراطی بودن اظهارات محمد جواد لاریجانی باعث شد تا خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی از هیجان زده گی اولیه خود فاصله گرفته و سعی کند که خبر به گونه ای تنظیم شود که از این مساله هم بر ضد روزنامه نگاران اصلاح طلب استفاده شده و اظهاراتی که این خبرگزاری بطور کامل منعکس کرده بود در نسخه بعدی تقریبا بطور کامل حذف گردد.
اظهارات محمد جواد لاریجانی دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضاییه ایران که با لحنی بی سابقه به میر حسین موسوی، نامزد معترض به انتخابات اخیر ریاست جمهوری در ایران حمله کرد در سایت های خبری رسمی همچون خبرگزاری جمهوری اسلامی، خبرگزاری کار ایران (ایلنا) و خبرگزاری نیمه رسمی فارس بازتاب یافت.
محمد جواد لاریجانی تا آنجا پیش رفت که میرحسین موسوی را خائن به نظام جمهوری اسلامی خوانده و او را در خیانت به جمهوری اسلامی همسان با مسعود رجوی، رهبر گروه مجاهدین خلق معرفی کند.
خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران از محمد جواد لاریجانی دبير ستاد حقوق بشر قوه قضاييه چنین نقل قول کرده است که "موسوی يکی از خطاهای بزرگ بعد از انقلاب را مرتکب شد و جناح اصلاح طلب را به سمت تعارض با نظام حرکت داد".
محمد جواد لاريجانی گفت: اعتراض به نتيجه انتخابات حق همه است اما قيام عليه نظام درست نيست. او گفت" آنها اگر از عصبانيت بعد از انتخابات دور بودند و فکر می کردند؛ می ديدند که بسياری از منافقين و صهيونيست ها برای اقدامات آنان کف می زنند."
به گزارش ایرنا، معاون امور بين الملل قوه قضاييه قيام عليه نظام را گناهی بزرگ دانست و با بيان اين که دشمنان از چنين اقداماتی شاد مي شوند اظهار داشت: اعتراضات نبايد به قيام عليه نظام تبدیل شود.
خبرگزاری نیمه رسمی فارس هم در انعکاس سخنان محمد جواد لاریجانی این تیتر را برگزید که ادبیات بیانیه های موسوی فرقی با ادبیات مسعود رجوی ندارد. این خبرگزاری در ادامه از قول محمد جواد لاريجانی نقل کرد که "گروهی در جريان انتخابات عليه نظام و به بهانه تخلف در انتخابات قيام كردند و مقابل نظام ايستادند".
به نوشته فارس او افزود: اگر اعتراض به مجريان باشد كه درگير اجرای امنيت در جريان انتخابات بودند اين تخلف نيست اما غير از اين اگر درگيری با نظام و ايستادن مقابل انقلاب باشد آن هم به اسم امام و پيروی از رهنمودهای ايشان اين گناه بسيار بزرگ و نابخشودنی است.
اظهارات محمد جواد لاریجانی از دید ناظران لحنی افراطی داشته و در نوع خود کم سابقه است. سعید مدنی، روزنامه نگار و تحلیلگر سیاسی در ایران در این رابطه گفت که در تحلیل سخنان آقای لاریجانی باید به جایگاه ایشان هم توجه داشت.
سعید مدنی افزود که این نحوه افراطی سخن گفتن از سوی آقای لاریجانی بیشتر برای جلب توجه در فضای کنونی سیاسی ایران صورت گرفته است.
احمد سلامتیان، نماینده پیشین مجلس شورای اسلامی که اکنون در فرانسه اقامت دارد نظر مشابهی با سعید مدنی دارد. آقای سلامتیان معتقد است که علی لاریجانی رییس مجلس به نوعی پاسخ برادر خود را به سرعت در همان حاشیه افتتاح نمایشگاه نجوم داد.
آقای سلامتیان با نقل از خبرگزاری جمهوری اسلامی می گوید علی لاریجانی پاسخ برادر بزرگتر خود را با این جمله داد که "پيش از آن که ما به رصد نجومی نياز داشته باشيم، به رصد سياسی نياز داريم تا در کهکشان سياست مسايل را دقيقتر ببينيم و با مشی درست حرکت کنيم."
نکته جالب توجه در عملکرد خبرگزاری رسمی دولت محمود احمدی نژاد آن است که در خبر نخست خود سخنان مطرح شده توسط محمد جواد لاریجانی را بطور کامل منعکس کرده ولی در خبر دیگری که در وب سایت خود قرار داد چنین نوشت "برخی از خبرنگاران رسانههای دوم خردادی سعی کردند با طرح سوالاتی، محمدجواد لاريجانی را به موضعگيری عليه حوادث بعد از انتخابات سوق داده و از وی درباره حمايت از عملکرد سيدحسن خمينی در پس از انتخابات مصاحبه بگيرند که پاسخهای قاطع لاريجاني آنان را ناکام گذاشت."
این در حالی است که ایرنا در خبر قبلی خود در مورد اظهارات محمد جواد لاریجانی در رابطه با عملکرد حسن خمینی نوشت "دبير ستاد حقوق بشر قوه قضاييه درباره عملکرد سيد حسن خميني بعد از انتخابات، از وی انتقاد کرد و گفت: بيت امام بايد حرمت امام را حفظ و از مناقشات دوری کنند. لاريجانی با تاکيد بر اين که بيت امام بايد هوشيارانه در مسايل عمل کند گفت: آقای سيد حسن خميني فرد باهوش و زيرکی است اما حمايت وی از ميرحسين موسوی امری نيست که مخفی بماند. لاريجاني با اشاره به حضور رييس جمهور و هيات دولت در حرم امام و غياب حسن خمينی در اين مراسم گفت: اين در حالي است که اگر ايشان به اصول دموکراتيک اعتقاد داشت بايد به رييس جمهور احترام می گذاشت حتی اگر با او مخالف بود. وی تصريح کرد: برای بيت امام بسيار نامناسب است که از يک جريان سياسی حمايت کند که مورد حمايت منافقين و صهيونيست هاست و می خواهد جريانی سکولار در کشور به وجود آورد. دبير ستاد حقوق بشر قوه قضاييه تصريح کرد: اگر بيت امام می خواهد حرمت امام را نگه دارد بايد از مناقشات دوری کند."
برخی ناظران بر این باورند که شدت افراطی بودن اظهارات محمد جواد لاریجانی باعث شد تا خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی از هیجان زده گی اولیه خود فاصله گرفته و سعی کند که خبر به گونه ای تنظیم شود که از این مساله هم بر ضد روزنامه نگاران اصلاح طلب استفاده شده و اظهاراتی که این خبرگزاری بطور کامل منعکس کرده بود در نسخه بعدی تقریبا بطور کامل حذف گردد.
اشتراک در:
پستها (Atom)