۱۳ تیر ۱۳۸۸

Akbar Ganji new post

یادداشت اکبر گنجی
اخبار روز: اکبر گنجی مبارز سرشناس ایران در یادداشتی نسبت به گسترش شایعات نادرست و تکرار آن ها به وبلاگ نویسان و فعالین سیاسی هشدار داده است:

طی دو هفته ی اخیر صدها دروغ به نام خبر منتشر شده است. بدون تردید بخش زیادی از این شایعات را دستگاههای اطلاعاتی- امنیتی نظام سلطانی ولایت فقیه می سازند و انتشار می دهند. برای چه؟ برای آنکه همگان را نسبت به اخبار درست بدبین کنند، برای اینکه کسی اخبار سرکوب ها وجنایات رژیم را باور نکند، برای اینکه اخبار واقعی فساد های گسترده و فراگیر نظام سلطانی را دروغ جلوه دهند.
برخی از گروه های خشونت طلب مخالف رژیم هم اخبار دروغ جعل می کنند تا آبروی رژیم را ببرند. گویی رژیم جمهوری اسلامی آبرو یا مشروعیتی دارد که نیاز به جعل اخبار برای خراب کردن آن لازم باشد. عکس ها و فیلم های به نمایش در آمده ی دو هفته ی اخیر، دنیا را تکان داد. لحظه ی تیر خوردن و شهادت ندا یک دنیا پیام داشت. تصاویر بسیجیان بر بام مسجد و تیراندازی از بام خانه ی خدا به سوی بندگان خدا،گویای همه چیز بود.
اما فقط این نیست. برخی از آزادی خواهان هم از سر خیرخواهی به شایعات دامن می زنند. برخی از موارد به شرح زیرند:
۱- یکی از بزرگان در مصاحبه با یک روزنامه ی معتبر آمریکایی گفته است که در تظاهرات روز شنبه حدود ۲۰۰ نفر کشته شده اند.
۲- طی دو هفته ی گذشته خبرهای کاذب بسیاری درباره ی رفتار و گفتار مهندس موسوی انتشار یافت. متأسفانه بسیاری از آنها به وسیله ی انسان های موجه و محترم در سخنرانی، مصاحبه و مقاله بازگو شد. من بنا ندارم که آن موارد را در اینجا بازگو کرده و از این راه چهره ای غیرمسئول از دوستان خوب و فداکارمان بسازم. اما دوستانی که در این خصوص خبرسازی می کنند، حق ندارند چهره ای غیرواقعی از موسوی بسازند. بهتر است یک بار دیگر برخی از باورهای مهندس موسوی را از نظر بگذرانیم:
مهندس موسوی به اسلام به عنوان کاملترین دین اعتقاد نظری و التزام عملی دارد،
نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی اش را قبول دارد،
امام خمینی را قبول دارد و او را الگوی خود می داند،
بر این باور است که مطابق نظر امام خمینی، میزان رأی ملت است،
احساس خطر کرده که نظام را با دروغگویی، رمالی، خشونت ورزی، و... از جاده ی اصلی اش منحرف کرده اند، اما او سکوت بیست ساله اش را شکست و وارد عرصه انتخابات شد تا نظام را به مسیر درستش بازگرداند،
بدنبال آن است که از طریق اصلاحات به نظام مشروعیت ببخشد،
آیا افرادی که بسیاری از این مدعیات را قبول ندارند، می توانند نماینده ی مهندس موسوی باشد؟ سلطان (آقای خامنه ای)، اقتدارگرایان، اصلاح طلبان و همه ی ما، درباره او خطا کردیم. چرا؟ برای اینکه هیچ کس گمان نمی کرد او در برابر تقلب شگرف سلطان، و اوامر و فرامین و خشونت هایش، بایستد. اما او ایستاد. ایستادگی او معلول شجاعتی است که شایسته ی تجلیل فراوان است.
در انتخابات ریاست جمهوری ۱٣٨۴ هم سلطان با انواع و اقسام تقلبات احمدی نژاد را رئیس جمهور کرد. هاشمی رفسنجانی و مهدی کروبی به آن انتخابات متقلبانه اعتراض کردند. خاتمی کاری نکرد و فقط قول داد که تا پیش از پایان دوران ریاست جمهوری اش به مردم در این خصوص گزارش دهد و مسائل پیش آمده را با آنان درمیان نهد. اما چنین نکرد و بعدها چندین بار هاشمی رفسنجانی و مهدی کروبی نارضایتی خود را از رفتار او در این خصوص بیان کردند.
انسان ها فقط با باورهایشان شناخته نمی شوند، اعمال هم جای مهمی در شخصیت آدمی دارد. به نظر برخی از معرفت شناسان، باورهای سیاسی- اجتماعی اگر به عمل منتهی نشوند، باور نیستند. باور چیزی است که به عمل منتهی می گردد. موسوی نشان داد که مرد عمل است. شجاع است. هیچ کس نیست که نداند و نفهمد که او شجاعانه در مقابل سلطان ستمگر ایستاده است. او جان و آبرو و سوابق خود را هزینه ی دفاع از رأی مردم کرده است. اگر ما نمی توانیم در این مبارزه همراه او باشیم، حق نداریم مدعیاتی بیان کنیم که هزینه ی آن را موسوی باید بپردازد.
٣- دو وبلاگ نویس محترم در چهارم تیرماه ۱٣٨٨ اخباری درباره ی سعید حجاریان انتشار داده اند که به هیچ منبع موثقی متکی نیست. اولی نوشته است که حال حجاریان خراب شده و او را به بیمارستان برده اند. دومی هم نوشته است که حجاریان مرده است. سایت های بسیاری این دو خبر کاذب را انتشار دادند. سعید حجاریان یکی از بهترین دوستان من است. طی مصاحبه ای با V.O.A در هفته ی گذشته درباره وضعیت او سخن گفتم و نظرات مکتوب دکترش را قرائت کردم که چه خطراتی جان وی را تهدید می کند. در اینجا می افزایم که ترور او به دستور عالیجناب خاکستری پوش صورت گرفت. آنان به او به عنوان مغز فکری اصلاحات می نگرند و از این رو باید فشار زیادی بر آنها وارد آورد تا خدای نکرده هوس های شومی در ذهن شان نروید. امروز هم پس از خواندن نوشته های دو وبلاگ نویس با دکتر ایشان دوباره تماس گرفتم و ایشان نظر خود را به شرح زیر برای انتشار در اختیارم قرار داد:
"آقای حجاریان باید ٣ نوع دارو را به طور مرتب مصرف کنند: نام اولی پروپرانولول یا ایندرال است که قطع ناگهانی آنها موجب اختلال شدید ریتم قلب و یا اسپاسم عروق قلبی می شود، که می تواند سکته ی قلبی را به دنبال بیاورد. ایشان باید دو داروی دیگر را هم به طور مرتب مصرف کنند که روی مغز و نخاع اثر می گذارند و اگر ناگهان قطع شوند، موجب تشنج شدید و اختلال تنفسی می شوند که این امر جان ایشان را به شدت به مخاطره می اندازد. اینها خطرات فوریی است که وی با آنها روبروست. از سوی دیگر، به علت اختلال حرکتی اندام ها و دستگاه گوارش اش، باید به طور دائم تحت مراقبت پرستاری و فیزیوتراپی باشند. وی دائماً تحت نظر من، چند پزشک دیگر و همسر پزشک شان هستند. حتی حبس کوتاه مدت ایشان هم باید به عنوان سوء قصد دوم به جان وی تلقی شود".
با همه ی این احوال، از همه ی دوستان خوب و آزادی خواه می پرسم: آیا می دانید پخش این گونه شایعات چه بر سر روح و روان فرزندان، همسر، مادر، پدر و بردارانش می آورد؟ آیا می دانید خانواده ی زندانیان عقیدتی - سیاسی که دائماً زیر هجوم اخبار ناگوار درباره ی عزیزشان قرار دارند، پس از آزادی آنها هم ممکن است تا مدتهای طولانی اسیر فشارهای روحی و روانی دوران اسارت پاره ی تن شان باشند؟ آیا شاهد گریه ی مادر و خواهر و فرزندان زندانیان بوده اید؟
۴- نتیجه: برای رسیدن به هدف نمی توان از هر راه و روشی استفاده کرد. نه تنها هدف، که روش ها هم باید اخلاقی باشند. از راه دروغگویی نمی توان به نظامی اخلاقی رسید. آقای خامنه ای و نظام سلطانی اش مبتنی بر دروغ بافی است. او و پیروانش برای اهدافی که آنها را نیکو و مقدس به شمار می آروند، دروغ می گویند. اگر ما هم برای اهدافی که آنها را اخلاقی و انسانی به شمار می آوریم، دروغ بگوئیم،با او و پیروانش چه تفاوتی داریم؟

اکبر گنجی
۴ تیرماه ۱٣٨٨